جوانی بود كه شيعه نبود و بارها به مجلس شیخ رفت و آمد داشت. پدر جوان با خبر شده و به او توصیه کرد كه اگر هم به خانه شيخ مي رود از چاي او ننوشد، چون هر کس چای شیخ را بنوشد شیعه می شود. پسر او هم گفته بود: کجای کاری که من چای را نوشیده و مدتهاست شیعه شده ام!