اصلاً خود تو كرب و بلای مجسّمی...
در علم آموزی اعتدال داشته باشید:«كسی كه با انگیزهای نادرست به دانش دست یافته باشد هر چند از عهدهكاری برآید، از نظر روحی شایستگی تصدی امور و ریاست را ندارد.» و «خداوند متعال از قیل و قال و تباه نمودن مال و زیاد سوال كردن نهی مینماید، زیرا هر انسانی ظرفیت تحمل پاسخ برخی سوالات را ندارد.»
مصلحت جامعه اسلامی : در زمان امام باقر(ع)رومیان بر سكههای خود نقش صلیب را حك كرده بودند و به سبب رواج این سكهها میان مسلمانان عقاید مسیحیت و تثلیث رواج یافته بود.هنگامی كه عبدالملك خلیفه اموی كوشید تا علامات مسیحیان را از روی سكهها محو كند، امپراطور رم تهدید كرد كه در این صورت دستور خواهد داد، رومیان بر روی سكهها دشنام بر پیامبر اسلام(ص) را حك نمایند. عبدالملك از امام باقر(ع)یاری خواست. امام با آشنا كردن مسلمانان به صنعت ضرب سكه و روش تهیه آن جامعه اسلامی را از سكههای رمی بینیاز كرد.
سفارش به پنج چیز : ایشان میفرمودند: «اگر بر تو ظلم كردند، تو ظلم نكن. اگر به تو خیانت كردند، تو خیانت نكن. و اگر از تو تعریف كردند، خوشحال نشو. اگر از تو بدگویی كردند، ناراحت نشو. دقت كن در مورد حرفی كه دربارهات گفتهاند. اگر آنچه گفتهاند، در خود مییابی خشم تو بر یك واقعیت موجب افتادنت از نظر خدا میشود كه این بزرگتر است از ترسی كه از افتادن از چشم مردم داری. و اگر خلاف گفته آنها هستی ثوابی به دست آوردهای، بدون آن كه در كسب این ثواب بدن خود را به رنج بیاندازی.»
تمام امور را با ملاك الهی بسنجید : «مومن نسبت به خداوند نه وصل است و نه قطع است»نه وصل است كه خدا باشد و نه از او قطع است كه غیر خدا و از او جدا باشد. و هر چه قضای الهی باشد خیر مومن در آن است.ایشان همواره مومنان را سفارش مینمودند كه تمام امور را با ملاك الهی بسنجند و در هر مورد رضای الهی را در نظر بگیرد. چرا كه اگر انسان هر مسئلهای را با عقل خویش بر اساس خوبی و بدی آن بسنجد به خطا رفته و از دامنه اعتدال خارج میگردد. و «سه چیز است كه در هر شخصی باشد، ایمان به خدا در او كامل است: 1)كسی كه وقتی خشنود است این خشنودی او را داخل كار باطل نكند.2)وقتی خشم گرفت، خشمش او را از حق خارج ننماید.3)وقتی قدرت یافت، بیشتر از حق خود برندارد.»
اعتدال در خانواده : «بدترین پدران كسانی هستند كه در نیكی به فرزندان خود افراط میكنند و بیش از حد به آنان مهر میورزند.». عدهای خدمت امام باقر(ع) مشرف شدند. فرزند آن حضرت در بستر بیماری بود. جماعت آثار غم و اندوه را در چهره امام مشاهده میكردند. لحظاتی بعد آن كودك بیمار مُرد ولی با تعجب بسیار دیدند كه از شدت اندوه، در صورت حضرت كاسته شده است. مردم عرض كردند: فدای تو شویم، از آن حالی كه در شما مشاهده كردیم، ترسیدیم، كه اگر اتفاقی روی دهد حال شما دگرگون شود و موجب ناراحتی ما شود. حضرت فرمودند: به درستی ما دوست میداریم كه عاقبت آن چیزی نصیب ما شود كه ما دوست داریم اما زمانی كه مشیت الهی بر چیزی قرار گیرد ما راضی به رضای او هستیم.
«روزی به نزد امام باقر(ع)كه در منزل همسرشان بودند،برای در میان گذاشتن مسائلی رفتیم و ایشان را در اتاقی زیبا با لباسهای مرتب و رنگین یافتیم. فردای آن روز كه به دیدار ایشان در خانه خودشان رفتیم، امام را با لباسهای خشن و اتاقی مفروش به حصیر دیدیم. علت را جویا شدیم. امام فرمودند:اتاقی كه دیشب دیدید، اتاق همسرم بود كه همراه آن وسایل و امكانات به او تعلق داشت و با خود جهیزیه آورده و من هم به احترام او خود را آراسته بودم.»
نصیحت کننده ای که خود نصیحت شنید : محمد بن منكدر يكى از زهاد معروف عصر امام باقر(ع)است كه همانند طاووس يمانى و ابراهيم بن ادهم و عدهاى ديگر، داراى گرايشهاى صوفيانه بوده است.او خود نقل مىكند: در يكى از روزهاى گرم تابستان، از مدينه به سمت يكى از نواحى آن، خارج شدم، ناگاه در آن هواى گرم، محمد بن على (ع) را ملاقات كردم كه با بدنى فربه و با كمك دو نفر از خدمتكارانش مشغول كار و رسيدگى به امور زندگى است.با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قريش، در چنين ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنين وضعيت جسمى، به فكر دنيا است! به خدا سوگند، بايد پيش رفته و او را موعظه كنم. به آن حضرت نزديك شدم و سلام كردم. او نفس زنان و عرق ريزان، سلامم را پاسخ گفت. فرصت را غنيمت شمرده، به او گفتم: خداوند، كارهايت را سامان دهد! چرا بزرگى چون شما در چنين شرايطى به فكر دنيا و طلب مال باشد! براستى اگر مرگ در چنين حالتى به سراغ شما بيايد، چه خواهيد كرد! امام باقر (ع)، دست از دست خدمتكاران برگرفت و ايستاد و فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنين حالتى مرگ به سراغم آيد، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.اين تلاش من خود اطاعت از خداست، زيرا با همين كارهاست كه خود را از تو و ديگر مردم بىنياز مىسازم (تا دست حاجت و تمنا به كسى دراز نكنم.من زمانى از خدا بيمناك هستم كه هنگام معصيت و نافرمانى خدا، مرگم فرا رسد! محمد بن منكدر مىگويد: پس از شنيدن اين سخنان، به آن حضرت عرض كردم: خداى رحمتت كند، منمىخواستم شما را موعظه كنم، اما شما مرا راهنمايى کردید.
پاسخگویی به نیاز های مردم : درباره امام باقر (ع) گفتهاند: «هرگز شنيده نشد كه نيازمندى نيازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفى، مواجه شده باشد. »
امام باقر (ع) همواره توصيه مىكرد كه« وقتى نيازمندان به شما رو مىآورند و يا شما مىخواهيد آنان را صدا بزنيد، بهترين نامها و عناوين را درباره آنان به كارگيریدو با عناوين و اوصاف زشت و بى ارزش و با بى احترامى با ايشان برخورد نكنيد. »امام صادق (ع) مىفرمايد: «پدرم با اين كه از نظر امكانات مالى، نسبت به ساير خويشاوندان، در سطح پايينترى قرار داشت و مخارج زندگى وى، سنگينتر از بقيه بود، هر جمعه به نيازمندان انفاق مىكرد و مىفرمود: انفاق در روز جمعه، داراى ارجى فزونتر است، چنان كه روز جمعه، خود بر ساير روزها برترى دارد.»و نيز اين سخن را هم امام صادق (ع) فرموده است: «در يكى از روزها به حضور پدرم رسيدم در حالى كه ميان نيازمندان مدينه، هشت هزار دينار، تقسيم كرده و يازده برده را آزاد ساخته بود.
سخاوت و مروت نسبت به دوستان : عمرو بن دينار و عبد الله بن عبيد مىگويند: «ما هرگز به ملاقات امام باقر (ع) نرفتيم، مگر اين كه به وسيله هدايا و پوشاك و امكانات مالى، از ما استقبال و پذيرايى كرده، مىفرمود : اينها را از قبل براى شما تدارك ديده بودم.ظاهرا منظور امام از بيان جمله اخير اين بوده است كه دوستان و ميهمانانش احساس شرم و نگرانى نكنند و گمان نبرند كه با دريافت آن هدايا و امكانات، بر زندگى شخصى امام باقر (ع) كم و كاستى را تحميل كردهاند.سلمى يكى از خدمتكاران خانه امام باقر (ع) است.او مىگويد: برخى از دوستان و آشنايان امام باقر (ع) به ميهمانى آن حضرت مىآمدند و از نزد وى بيرون نمىشدند، مگر اين كه بهترين غذاها را تناول كرده و چه بسا گاهى لباس و پول از آن گرامى دريافت مىكردند.»سلمى مىگويد: گاهى من با امام در اين باره سخن مىگفتم كه خرج خانواده شما، خود سنگين است و از نظر در آمد وضع متوسطى داريد بهتر اين است كه در پذيرايى از دوستان و مهمانان با احتياط بيشترى رفتار كنيد! اما امام مىفرمود: اى سلمى! نيكى دنيا، رسيدگى به برادران و دوستان و آشنايان است، و گاهى حضرت تا پانصدهزار درهم هديه مىداد .
رعایت نیازهای روحی همسران: گروهى از مردم به حضور امام باقر (ع) رسيدند، در حالى كه امام خضابكرده بود. تازه واردان، از علت خضاب كردن آن حضرت، جويا شدند. امام (ع) فرمود: چون زنان از آراستگى شوهر خويش شادمان مىشوند، من براى همسرانم خضاب كرده و خود را آراستهام.
ده سال در منا برایم گریه کنید!: کلینی به سند حسن روایت کرده است که امام محمد باقر(ع) هشتصد درهم برای تعزیه و ماتم خود وصیت فرمود.موثق از امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که پدرم گفت: ای جعفر! از مال من وقفی بکن برای ندبه کنندگان که ده سال در منا در موسم حج بر من گریه کنند، و رسم ماتم را تجدید نمایند و بر مظلومیت من زاری کنند.
نحوه شهادت : از برخى روايات استفاده مىشود كه مسموميت امام باقر (ع) به وسيله زين آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونهاى كه بدن آن گرامى از شدت تأثير سمبسرعت متورم گرديد و سبب شهادت آن حضرت شد.در اين كه چه فرد يا افرادى در اين ماجراى خائنانه دست داشتهاند، نقلهاى روايى و تاريخى از اشخاص مختلفى نام بردهاند. بعضى از منابع، شخص هشام بن عبد الملك را عامل شهادت آن حضرت دانستهاند.بخشى ديگر، ابراهيم بن وليد را وسيله مسموميت معرفى كردهاند.برخى از روايات نيز زيد بن حسن را كه از دير زمان كينههاى عميق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى اين توطئه به شمار آوردهاند.به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملك رخ داده است،زيرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى استمرار داشته، و آخرين سالى كه مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل كردهاند 118 هجرى مىباشد.با اين كه نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندكى تأمل در منابع روايى و تاريخ، بعيد نمىنمايد كه همه آنها به گونهاى صحيح باشد زيرا عامل شهادت آن حضرت لازم نيست يك نفر باشد بلكه ممكن است افراد متعددى در شهادت امام باقر (ع) دست داشتهاند كه هر روايت و نقل، به يكى از آنان اشاره كرده است.بديهى است كه هشام براى عملى ساختن توطئه خود، از نيروهاى مورد اطمينان خويش بهره جويد، از اين رو ابراهيم بن وليدرا كه عنصرى اموى و دشمن اهل بيت (ع) است به استخدام مىگيرد و او امكانات لازم را در اختيار فردى كه از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مىآيد و مىتواند در محيط زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه يابد و كسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسيله او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد. امام باقر (ع) اين چنين به شهادت رسيد و به ملاقات الهى شتافت و در بقيع، كنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش حسن بن على (ع) مدفون گشت.