اقرار به گناه؛ عامل ترقی و پروش روح انسان
آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا، از اساتید برجسته اخلاق در برنامه تلویزیونی «نجوای عارفانه» که بامداد ۳۰ اردیبهشتماه، از شبکه چهارم سیما پخش شد، به بیان نکاتی در زمینه توبه پرداخت که در ادامه میخوانید؛
امام سجاد(ع) به خدا عرض میکند که «وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیك قَرِیبُ المَسافَه»، کسی که میخواهد به سمت تو بیاید راهش نزدیک است و یکی از مصادیق آن، توبه است. توبه یک مرحلهای است که محقق نمیشود، مگر با پشیمانی. پشیمانی نیز با محاسبه محقق میشود. در قرآن بسیار میبینیم که خدا خود را به عنوان تواب یاد میکند و یکی از اسماء خدا تواب است. بسیاری از مردم بر این عقیده هستند که میگویند تواب به معنای بسیار توبهپذیر است. اما فقط به این معنا نیست و دو معنا دارد. یکی اینکه خدا توفیق توبه میدهد و دوم اینکه توبه را قبول میکند.
بنابراین در قرآن مجید میخوانیم که فرمود: «ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا». از قدمای دانشمندان، بنده شخصی را دیدم که از این آیه استفادههایی کرده است و از معاصرین نیز علامه طباطبایی استفاده کرده است. پس «تاب» اگر با «علی» همراه شود، توبه خداوند است و اگر با «الی» همراه شود توبه بنده است. «تاب علیه»، یعنی خدا به او توفیق داد و علامه میگوید توبه عبد، میان دو توبه خدا است. توبه اول خدا به معنای دادن توفیق توبه است و بعد توبه میکند و توبه دوم خدا هم توبهپذیری است.
گناه بر چند قسم است
باید انسان امیدوار باشد، اما گناهان بر چند قسم هستند. یک قسم از این گناهان حقالله و یک قسم حقالناس است. یا میتوان این طور گفت که گناهان حقالله هم یکسان نیستند. مثلاً یک نفر عمداً ترک نماز کند، غیر از پشیمانی و استغفار، قدم برداشتن هم میخواهد و باید قضای نمازها را بهجا آورد. یا پولی باید میداد که نداده و برای این گناه ناراحتی کافی نیست و باید پول را بدهد، اما برخی از گناهان که مربوط به حقالله است، این طور نیست. مثلاً یک معصیت شخصی بین خود و خدا دارد و کسی هم این را نفهمیده و این هم پشیمان شده و توبه کرده است.
قاضی وقتی بر مسند قضا مینشیند، خیلی تکالیف سنگینی دارد. یک طرف خدا و یک طرف خلق است و حالا قاضی که در آن مسند است، برخی چیزها بر او حرام است. مثلاً اینکه حق کسی را ضایع کند یا بدون مبنا قضاوت کند. چیزهایی بر او واجب است، اما عجیب اینکه در کتاب القضا، مستحبات قاضی را هم میخوانیم. مرحوم حاج ملاعلی کنی تهرانی از کبار مجتهدین در زمان ناصرالدین شاه بوده و کتابالقضا را نوشته است که بسیار کتاب بزرگی است و در این کتاب تحقیقات بکر وجود دارد.
در اول انقلاب بنده شنیدم که برخی از علمای قم این کتاب را نوبتی میخواندند، چون چاپ سنگی شده بود و دیگر تجدیدطبع نشده بود. مدرسین به نوبت این را میخواندند و بنده نسخه چاپ سنگی آن را داشتم و مقدمهای زدم و این را دادیم که از روی آن هزار نسخه عکسبرداری شد. اگر متخاصمین موضوع تخاصمشان حقالناس است، قاضی باید با شم قضا بفهمد، اما یک وقت موضوع حقالله است. یک نفر را گرفتند، آوردند و میگویند که ایشان شراب خورده است.
مستحبات قضاوت
مستحب است که اگر موضوع آن متهم مربوط به حقالله باشد، قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلاً میگویند که ایشان شراب خورده است. میگوید خیر داروهایی وجود دارد که شاید بوی شراب بدهد و از آن داروها خورده باشد و او نیز تأیید میکند. کسی که شراب خورده میداند، این طور نیست، اما این دین، دین مرحمت است و میگوید که حرف در دهانش بگذار تا برود، اما در مورد حقوق مردم باید به وظایف خودش عمل کند، اما در مورد موضوعاتی که در مورد الله است، میگوید که مستحب است که حرف در دهان متهم بگذارد.
بنابراین خدا اکرمالاکرمین است. حالا بنده میخواهد به سوی این خدا برود و او راه را نزدیک کرده است. اصلاً اقرار به گناه بسیار مهم است. نه اینکه خدا خوشش بیاید که این طور بگوییم. ما به گناهمان پی ببریم، ترقی میکنیم. روایت داریم که یک نفر نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت که من فلان گناه زشت را مرتکب شدم. پیامبر(ص) خودش را به نشنیدن زد. مجدد خواست این را بگوید، اما ایشان اعتنا نکرد و فرمود که تعجب میکنم از این مردم که خدا گناهان اینها را پوشیده، ولی خودشان آنها را فاش میکنند.
میگوید: صورت به خاک بگذار و بگو «ربِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّكَ اَنْتَ الاَْعَزُّ الاَْجَلُّ الاَْكْرَمْ» خدایا تو آن را که میدانی ببخش. بله حضرت یونس(ع) پیامبر(ص) بود و انبیا معصوم هستند. ظاهر کار این است که فرمود وقتی در بطن ماهی گفت «لا اله الا انت سبحانک»، معبودی جز تو نیست و هرچه خوبی، عطر و زیبایی است در طرف توست و تاریکی نیز در طرف ماست. میفرمود که اگر این اقرار را نمیکرد تا قیامت در آنجا میماند. بنابراین اقرار به گناه، ترقی و پروش روح ماست.
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید