تعظیم قرآن و تکریم اهل‌بیت(ع) در روز «مباهَلَه»

کد خبر: 102869
مرتضی نجفی قدسی در یادداشتی به مناسبت روز مباهله به تشریح این ماجرای قرآنی و ابعاد مختلف آن پرداخت و تأکید کرد: مباهَلَه روز تعظیم قرآن و تکریم اهل‌بیت(ع) است.
وارث

متن یادداشت مرتضی نجفی قدسی، خادم‌القرآن و فعال رسانه‌ای به مناسبت روز مباهله به شرح زیر است:
 
«فَمَنْ حَاجَكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» (سوره آل‌عمران، آیه ۶۱)
طليعه طلايينِ روز بيست و چهارم ذى‌حجه، همان صبحى است كه پيامبر عزيزمان صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله، رسولِ مِهر و لبخند، پا به ميدانِ نبرد با بزرگان مسيحيت نهادند... آمدند تا با يك‏ديگر «مباهَلَه» كنند؛ يعنى هر دو طرف دعا كنند و از خداى يكتا بخواهند تا هر كس حق است، دعايش اجابت شود و هركه ناراست و كژانديش و دروغ‌پيشه است، رسوا شود و عذابِ عظيمِ الهى بَر او فرو ريزد.
بى‏‌گمان يكى از حوادثِ برجسته تاريخ اسلام كه هشتاد و چند آيه از سوره آل عمران، پيرامون آن نازل شده است، ماجراى «مباهَلَه» است. واقعه شگفت‏‌انگيزى كه در اهميت، اگر هم سطح با حماسه پر شُكوه «غدير» نباشد، از آن، كم اهميت‌‏تر نيست. زيرا «مباهَلَه» زيربناىِ «غدير» است و پيش از جريان غدير، خداى سبحان در قرآن، به روشنى، وجود مباركِ اميرمؤمنان «على بن ابيطالب عليه‏ السلام» را به منزله «نَفْس و خودِ» پيامبر ياد كرده است، و اين عطيه الهى و فضيلت عظمى را به آن حضرت اختصاص داده است. «پس هر كه در اين باره [كه عيسى پسر خدا نيست] پس از علم و دانشى كه به تو رسيده [باز] با تو محاجه و ستيزه كند، بگو: بياييد؛ ما پسرانمان و شما هم پسرانتان، و ما زنانمان و شما هم زنانتان، و ما جان‌هايمان و شما هم جان‌هايتان را بياوريد، سپس مباهَلَه كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
 
پيامبر اسلام پس از فتح مكه، در شوالِ سال نُهم هجرت، به فرمان خداوند، دستور تنظيمِ نامه‏‌اى براى دعوتِ نجرانى‌‏ها به اسلام را صادر فرمودند. مخاطب پيامبر عالمانِ بزرگى بودند كه يك حكومت دينى مسيحى را اداره مى‌‏كردند. اُسقف [= كشيش] اعظم با مطالعه نامه، تصميم به مشورت مى‏‌گيرد. پس از تبادل نظر، مجلسِ بسيار بزرگى در كليساى اعظم برپا شد. ابتدا اُسقف اعظم، نامه پيامبر را براى مردم قرائت كرد تا نظرات خود را اعلام كنند. يكى از علماى بزرگ مسيحى به نام «حارثه» تحقيق درباره حقانيت پيامبر را مطرح نمود. اُسقف اعظم فرمان داد تا فرازهايى از صحيفه آدم، صحيفه ابراهيم، صحيفه شيث عليهم‏االسلام، تورات و اِنجيل كه درآن‏ها ذكر محمد و آلِ محمد عليهم‏االسلام به صراحت آمده بود، براى جمعيتِ حاضر در كليسا خوانده شود. با قرائت صُحُف و كُتبِ انبياى پيشين، بر همه روشن شد كه به تصريحِ آن متون، پيامبر از نسل ابراهيم و اسماعيل عليهماالسلام است، و نسلِ وى، از دخترِ اوست. و آن كه خاتَم پيامبران است نامش «محمد» و نام ديگر او «احمد» است. دين او جهانى است و اختصاصى به فرزندانِ اسماعيل ندارد؛ و آن‏كه منجى بشريت است، و جهان را پُر از «عدالت» مى‏ كند، آخرين فرزند و دوازدهمين جانشين از نسلِ اوست.
 
پس از قرائتِ اين متون، شُبه‏‌افكنان و مُنكِران مغلوب شدند ولى باز هم تسليم نشدند. آن‏گاه به سرپرستى اُسقف اعظم به مدينه آمدند تا از نزديكْ پيامبرِ خاتم را ببينند و رفتار و گفتار او را با اوصافى كه در كتاب‏‌هايشان يافته بودند، بسنجند. اما تا سه روز، نَه رسول خدا درباره موضوع اصلى با آنان سخن فرمود و نَه آنان با رسول خدا گفت‏ وگويى كردند. در روز سوم، رسول خدا ايشان را به اسلام دعوت كرد. اما آن‏ها ضمن اعتراف به تطبيق خصوصياتِ آن حضرت با ويژگى‏‌هاىِ مذكور در اِنجيل، به بهانه «انكارِ الوهيت عيسى» از پذيرش دينِ اسلام خوددارى كردند. پيامبر در اين باره با آنان مناظره فرمود. اما منكِران باز هم بَراهينِ روشنِ آن حضرت را نپذيرفتند و پيشنهاد مباهَلَه را مطرح ساختند.
 
در اين هنگامه، خداى متعال، «آيه مباهَلَه» را بر پيامبر فرو فرستاد. رسول خدا نيز آنچه را كه بر او نازل شده بود، بر آنان قرائت كرد و فرمود: «خداوند به من فرمان داده است كه اگر بر سخن خود پاى فشرديد، درخواست‏تان را اجابت كنم و با شما مباهَلَه نمايم». دو تَن از مسيحيان نجران كه بيش از همه به حقيقت واقف بودند و از مباهَلَه وحشت داشتند، به همراهانِ خود گفتند: «اگر با اصحاب و قوم خود به مباهَلَه با ما آمد، با او مباهَلَه مى‏‌كنيم، زيرا اين دليل است كه او پيامبر نيست. اما اگر فقط با اهل‌بيتش به مباهَلَه بيايد با او مباهَلَه نمى‏‌كنيم؛ چرا كه او اهل‌بيتش را در معرضِ خطر قرار نمى‌‏دهد، مگر آن‌كه از راستگو بودنِ خود مطمئن باشد». اين سخن، مورد تأييد اُسقف اعظم قرار گرفت.
 
خداى متعال، آرايشِ سپاه اسلام را در برابر صف‌‏آرايى مِهتران مسيحيان نَجران، خود به عهده گرفت. لذا آيه مباهَلَه، دستورالعمل پيامبر قرار مى‏‌گيرد و بايد «پسران» و «زنان» و «نفْسِ» خود را به دلالتِ آيه «أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ » به آوردگاهِ سِترگِ مباهَلَه، همراه خود بياورد. با طلوعِ آفتابِ روزِ سه شنبه ۲۴ ذى‏الحجة سال نُهم هجرى، مطابق با سال ۶۳۱ ميلادى، پيامبر به سوى محل مباهَلَه، درحالى‏كه اميرمؤمنان عليه‏ السلام به منزله «نفْسِ پيامبر» دوشادوش و دست در دست راستِ پيامبر و امام حسن عليه‏ السلام در سَمت چپ پيامبر و امام حسين عليه‏ السلام در آغوش پيامبر، و همه گِرداگِرد شمعِ بى‌‏مانند جمعِ آفرينش؛ ريحانه ملكوت، حضرت فاطمه زهرا عليه السلام حركت كردند تا به هم‌‏آوردى با بزرگان نصارا، آمين‌‏گوىِ دعاىِ محمد مصطفى باشند.
 
کرامت ائمه(ع)
پنج تَن اطهار عليهم‏االسلام در هاله‌‏اى از نور، آرام آرام پيش مى‏‌آمدند. هستى، چنان غَرقِ تماشايِشان بود كه انگار خداوند، بهشت را به معرضِ تماشا گذاشته است. پنج تن اصحاب كِسا عليهم‏االسلام به محل تعيين شده رسيدند و زير عبا ايستادند. پيامبر، دستِ راست خود را به سوى آسمان گرفت. سپس انگشتان را از هم باز كرد و در همان حال فرمود: «خدايا، اينان اهل‌بيت من و خاصانِ من هستند. هرگونه بدى را از ايشان دور كن و آنان را پاك گردان. خدايا، اين على منظور از «نفسى» است؛ و او نزد من همتاىِ نفْسِ من است. خدايا، اين فاطمه منظور از «نسائى» است و او افضلِ زنانِ جهان است. خدايا، اين حَسن و حُسين دو فرزند و نوه من هستند. من با هر كس كه با اينان جنگ كند، روى جنگ دارم و با هر كس كه با اينان دوست باشد، دوستم».
 
هنوز مباهَلَه انجام نشده است، اما آثارِ غضبِ الهى ظاهر گشته و عذاب درحال نازل شدن مى‏‌باشد. دو نفر از سران مسیحیان نزد پيامبر آمدند و پرسيدند: اى ابوالقاسم، به وسيله چه كسانى با ما مباهَلَه مى‏كنى؟ حضرت فرمودند: «به وسيله بهترين مردم روى زمين و عزيزترين آن‏ها نزد خداوند عزوجل». سپس پيامبر به على و فاطمه و حسن و حسين عليهم‏االسلام اشاره كرده و فرمود: «به وسيله اينان». دگربار فرمودند: «آيا لحظاتى پيش اين مطلب را به شما خبر ندادم؟ بلى، قسم به آن‏كه مرا به حق مبعوث كرده، دستور داده شده‏ام به وسيله اينان با شما مباهَلَه كنم. اينان هستند پسران و زنان و نفسِ ما».
از اين ‏رو، به دستورِ اُسقف اعظم، تصميمِ قطعى نجرانيان بر تَركِ مباهَلَه و قبولِ ماليات (= جزيه) بين خودشان تصويب شد...
هنگامى‏ كه پيامبر و اهل‌بيت عليهم‏االسلام با همراهى مردم از جايگاه مباهَلَه به مسجد رسيدند، جناب جبرئيل نازل شد و اين پيام آسمانى را عرضه داشت: «يا محمد، پروردگار عزوجل به تو سلام مى‏‌رساند و مى‌‏گويد:... اى احمد، به عزت و جلالم سوگند، اگر تو با كسانى از اهل‌بيتت كه در زير كِساء بودند با همه اهلِ آسمان و زمين و مخلوقات، مباهَلَه مى‏‌كردى، آسمان تكه ‏تكه مى‌‏شد و كوه‌‏ها قطعه‏ قطعه مى‏ گشت و زمين از هم گسيخته مى‌‏شد و هرگز آرام نمى‏‌گرفت مگر آنكه من اراده مى‏‌كردم».
 
پيامبر با شنيدن اين پيامِ الهى، به سجده درآمد و چهره بر خاك ساييد. سپس دستانش را بلند كرد و در آن حال، سه بار فرمودند: «شُكر خدايى را كه نعمت مى‌‏دهد». سپس فرمود: «لعنت ابدى خدا تا روز قيامت بر كسانى كه بر شما اهل‌بيت ظلم كنند، و در اجرى كه خداوند بر آنان واجب كرده نسبت به من كوتاهى كنند».
روزِ فرخنده «مباهَلَه»، قبل از هر چيز، با احياى نبوت و ولايت، پُر شُكوه‏ترين و شگفت‏انگيزترين جلوه از حقيقتِ جاودانى و جهانىِ اسلام، يعنى «نبوت و خاتميتِ نبوى» و «ولايت و امامتِ عَلَوى» است. در روز مباهَلَه، از يك‏سو، حقانيتِ اسلام بر ديگرِ اديان و عقايدِ تاريخ ثابت شد، و از ديگر سو؛ كادرِ رهبرىِ اين عقيدتِ انسانى تا پايان روزگار تعيين شد.
آيه مباهَلَه، عالى‏‌ترين مدرك براى حقانيتِ امامت و خلافتِ بلافصل على عليه‏ السلام بعد از شهادت جانسوز رسول اكرم است، و نيز واضح‏‌ترين دليل بر فضيلت اميرمؤمنان «على بن ابى طالب عليه‏ السلام» است. زيرا خداوند به پيامبر دستور مى‌‏دهد كه نفْسِ خود را براى مباهَلَه دعوت كن. بديهى است كه مراد از نفْسِ پيامبر، شخصى غير از خود آن حضرت است، و او على عليه‏ السلام در همه فضايل و كمالات، غير از نبوت هم‏رتبه پيامبر و مساوى با ايشان است. امام هشتم، حضرت رضا عليه‏ السلام آيه مباهَلَه را از جهتِ دلالت بر امامتِ اميرمؤمنان عليه‏ السلام بهترين و روشن‏‌ترين آيه در قرآن دانسته‌‏اند و با استناد به اين آيه و عملِ رسول خدا پس از نزول آن، ثابت مى‏‌كنند كه اميرمؤمنان عليه‏ السلام؛ «نفْسِ پيامبر» و با «فضيلت‏‌ترين خلقِ خدا» پس از پيامبر است.
 
مباهله؛ گواهی بر افضلیت علی(ع)
اميرمؤمنان على عليه‏ السلام، در شوراى شش نفره‌‏اى كه خلیفه دوم براى انتخاب خليفه پس از خود ترتيب داده بود، براى يادآورى حق و حقانيتِ خود به حاضران، به ماجراىِ نزولِ آيه شريفه مباهَلَه اشاره كردند و خطاب به اعضاى شورا فرمودند: «آيا احدى هست كه در اين فضيلت با من شريك باشد؟» همه اعضاى شورا اعتراف كردند كه اين آيه در شأن حضرتش نازل شده است. ماجراى شكوه‌مند مباهَلَه از چند جهت، بر افضليتِ اهل‌بيت عليهم‏االسلام دلالت دارد.
 
نخست آنكه: به فرمان الهى، دعوتِ پيامبر از اميرِ مؤمنان، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن مجتبى و حضرت سيدالشهداء امام حسين درود خدا بر آنان باد، بيانگر اين حقيقت است كه آن بزرگواران، محبوب‏ترينِ افراد نزد رسول خدا بودند، و روشن است كه محبوب‏‌ترين فرد نزد پيامبر، با فضيلت‏‌ترين افرادِ امت پيامبر نيز خواهد بود.
 
دوم: دعوت رسول خدا از اهل‌بيت عليهم‏االسلام براى مباهَلَه با دشمنانِ دين، نشان از رفعت و عظمتِ جايگاه و جلالت ايشان نزد خدا دارد. زيرا پيامبر از ميان بانوان و خويشاوندان خود، تنها اميرِ مؤمنان عليه‏ السلام، حضرت فاطمه عليه السلام، امام حسن مجتبى عليه‏ السلام، و امام حسين عليه‏ السلام را برگزيده و اَحدى از بنى هاشم و خويشاوندان و همسرانِ خود را در اين امر با آن بزرگواران شريك نساخته، تا چه رسد به اصحاب و ساير مسلمانان!
 
سوم: يكى ديگر از وجوهِ دلالتِ واقعه مباهَلَه بر افضليتِ اهل‌بيت عليهم‏االسلام يارىِ دين خدا به دست ايشان است.
زمانى كه رسولِ خدا با اهل‌بيت خويش براى مباهَلَه خارج شدند، به ايشان فرمودند: «هرگاه من نفرين كردم، شما آمين بگوييد». اين جريان به خوبى نقشِ اهل‌بيت عليهم‏االسلام را هم در ثبوتِ نبوت و راستىِ گفتارِ رسول خدا روشن مى‏‌كند، و هم بيانگر آن است كه اگر دشمنانِ دين خدا، با ايشان وارد مباهَلَه مى‏‌شدند، خداوند به واسطه اهل‌بيت عليهم‏االسلام دشمنانِ شريعت و دينِ خود را خوار و نابود مى‌‏كرد. بديهى است كسى كه چنين جايگاهى در مباهله انبيا عليهم‏االسلام داشته باشد، به يقين؛ برتر و با فضيلت‏‌تر از كسانى است كه از اين جايگاه برخوردار نيستند. از اين‏ رو، آيه مباهَلَه بر افضليت اميرِمؤمنان در ميان امت دلالت دارد و بنا بر اتفاقِ همه مسلمانان، كسى سزاوار و شايسته امامت است كه با فضيلت‏‌تر باشد و اين حقيقتى است كه حتى اشخاص متعصبى چون ابن تيميه بدان اقرار و اذعان دارند.
 
بى‌ترديد هيچ‏كس به اندازه پيامبر گرامىِ اسلام عليهم‏االسلام نگران آينده مسلمانان نبوده است. آن حضرت كسى است كه رنج مسلمانان برايش بسى سخت و در هدايتِ آنان بسيار حريص و نسبت به مؤمنانْ دل‏سوز و مهربان است. از همين ‏رو، همه مسلمانان باور دارند كه رسول خدا در پايان عمر، دو يادگارِ ماندگار و رهايى‌‏بخشِ امتِ اسلام از گمراهى را كه هرگز از يك‏ديگر جدا نمى‏‌شوند به جاى نهاد. همه می‌دانند كه آن حضرت رمزِ ماندگارى اسلام و رشد و بالندگى مسلمانان، و رهايى از گمراهى و پراكندگى و نابسامانىِ آنان را تنها در دو چيز مى‏‌داند:
۱. چنگ زدن به ريسمانى استوار، بركشيده از آسمان تا زمين، يعنى «قرآن».
۲. پناه بردن به كَهف حَصين و دِژ استوارِ دين، يعنى «اهل‌بيت عليهم‏االسلام».
اين‏گونه است كه بزرگداشت و نكوداشتِ مباهَلَه، نماد و نِمود روشنى است از تعظيمِ قرآن و تكريمِ اهل‌بيت عليهم‏االسلام.
اينك وظيفه هر مسلمانِ آگاهى است كه با گرامي‌داشت و بزرگداشتِ اين روز عزيز و مهم، هر چند قدمى كوچك، در راه اعتلاى عزت و عظمت و حقانيت اسلام و اهل‌بيت عليهم‏االسلام بردارد.
باشد كه جاودانگى اين پيروزى بزرگ را با ظهور و برپايى حكومتِ شكوهمندِ عُصاره خلقت، موعودِ موجود، حضرت بقيه‌‏الله‏ الاعظم، امام زمان عَجلَ‌الله تَعالى فَرَجَهُ الشريف، شاهد و ناظر باشيم.
***
ماجراى مباهَلَه در كتاب‏‌هاىِ پُرشمارى از منابع شیعه و اهل‌سنت رقم خورده است. برخى از آن‏ها عبارتند از:
بحارالانوار؛ ج ۲۱، صص ۲۸۰ ۳۵۴. اقبال الاعمال؛ صص ۳۱۰ ۳۴۸. الارشاد فى معرفة حجج‌الله على العباد؛ شيخ مفيد، ج۱، ص۱۶۹، دارالمفيد.
الكشاف؛ زمخشرى، ج ۱، ص ۲۸۳. تفسير الرازى؛ فخررازى، ج۴، ص۲۴۰.
صحيح مسلم؛ مسلم النيشابورى، ج۱۲، ص۱۲۹، ح۴۴۲۰.
فتح البارى؛ (شرح صحيح البخارى)، ابن حجر عسقلانى، ج۷، ص۷۴.
الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۹۴.
الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهيتمي، ص۱۵۶.
تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۳۲.

منبع: ایکنا


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.