برگزاری محفل شعر عاشورایی در دانشکده فارس/ اهداء انگشتر متبرک رهبر انقلاب به یک عکاس

کد خبر: 103519
در محفل شعر عاشورایی با اهدای انگشتر مقام معظم رهبری از فعالیت هنری «مهدی طاهری» عکاس خبری اربعین تقدیر شد.
وارث

«محفل شعر عاشورایی» به همت کانون فرهنگی هنری دانشکده رسانه فارس در تالار همایش‌های کوثر برگزار شد.

در ابتدای این مراسم، «هادی جانفدا» مداح و شاعر با نوای خود سروده‌ای را تقدیم به ساحت امام حسین(ع) کرد. او چنین خواند:

تو ای شور نهان در رقص پرچم‌ها
تبت سوزان‌ترین تب‌ها
غمت شیرین‌ترین غم‌ها
تو را میخ‌واهد این شب‌ها
تو را می‌خواند این دم‌ها
تو ای احرام مشکی پوش‌ها
ماه محرم‌ها
الا ای اشکریزت چشم ابراهیم و عیسی و نوح و آدم‌ها
مصیباتت فراتر از لهوف و از مقرّم‌ها
تو ای ماه محرم‌ها..

 

«محمد جواد شرافت» شاعر آئینی دیگری بود که با تقدیم شعری به آستان حضرت علی اکبر این محفل شعری را رنگ دیگری بخشید.

بخشی از شعر او به این شرح است:

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می‌شود از چنگ کمان

خسته از ماندن و، آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می‌آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود، به خدا با دل و جان می‌آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می‌آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می‌چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می‌چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زاده لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است...

 

 

«احمد بابایی» شاعر آئینی کشورمان در ادامه این محفل قطعه‌ای را به مناسبت ایام محرم الحرام خواند:

 

وسط کشف کودکانه‌ من
موج زنحیر‌ها تلاطم کرد

خیمه آتش گرفت عصر دهم
کفش من راه خانه را گم کرد

پابرهنه به خانه برگشتم
خواهرم پاک کرد اشکم را

داد قولی که کفش نو بخریم
خواهرم گفت: او کریم است و

زیر دِین کسی نمانده کریم
کربلا می‌روی به‌زودی‌ها

شب میلاد، کربلا بودیم
یک خیابان ستاره‌باران بود

خواهرم، چون کبوتران حرم
سرِ خوان کریم، مهمان بود

کربلا را ندید خواهر من.
یک خیابان، مسیر خوشبختی

بزم دیدار نوکر و ارباب
یک خیابان، تلاقی دو حرم...

 

در ادامه برنامه «امیر تیموری» دیگر شاعر جوان آیینی به شعرخوانی پرداخت.

متن غزل امام حسینی او به شرح زیر بود:

حس می‌کنی زمین و زمان گریه می‌کنند
وقتی که جمع سینه زنان گریه می‌کنند

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
در ماتم تو پیر و جوان گریه می‌کنند

این سیل اشک ها که ز هر دیده جاری است
چون ابر با تمام توان گریه می‌کنند

تو کیستی که در غم از دست دادنت
مردان ما شبیه زنان گریه می‌کنند

با یاد آن نماز جماعت که نیمه ماند
گلدسته ها اذان به اذان گریه می‌کنند

زینب اسیر می‌شود آری عجیب نیست
سرها اگر به روی سنان گریه می‌کنند

 

در این مراسم همچنین نوجوانی به نام واقفی به اجرای شعر سیدحمیدرضا برقعی پرداخت.

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می‌شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده‌ی رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می‌آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی‌خود از خود، به خدا با دل و جان می‌آمد
زیر شمشیر غمش رقص‌کنان می‌آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله‌ی «در پوست نگنجیدن» را

بی امان دور خدا مرد جوان می‌چرخید
زیر پایش همه‌ی کون و مکان می‌چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت: لا حول و لا قوة إلّا بالله

مست از کام پدر، زاده‌ی لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی‌ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می‌گیری

زخم ها با تو چه کردند؟ جوان‌تر شده‌ای
به خدا بیش‌تر از پیش پیمبر شده‌ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسّم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا

گوش کن خواهرم از سمت حرم می‌آید
با فغان "پسرم وا پسرم" می‌آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بار چرا دست به پهلو داری؟!

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته‌ست؟!

مثل آیینه‌ی در خاک مکدّر شده‌ای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرّر شده‌ای؟!

من تو را در همه‌ی کرب‌وبلا می‌بینم
هر کجا می‌نگرم جسم تو را می‌بینم

ارباً اربا شده چون برگ خزان می‌ریزی
کاش می‌شد که تو با معجزه‌ای برخیزی

مانده‌ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...

در پایان مراسم با حضور «حمید حسن پور» رئیس دانشکده رسانه فارس و«مجید مرادی» معاون دانشکده رسانه‌ای و «سید محمد جواد شرافت» انگشتری متبرک مقام معظم رهبری به «مهدی طاهری» عکاس خبری اربعین و یکی از مدرسان مطرح دانشکده رسانه فارس اهدا شد.

منبع: فارس


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.