مناجات با امام زمان ؛ جانم فدای جان تو برگرد جان من

کد خبر: 104599
وارث

دستی بکش به روی سرم دل پرم ببین
از این زمانه از همه دل می برم ببین
حتی من از خودم چقدر دلخورم ببین
آقا منی که نان تو را میخورم ببین
گاهی عجیب اشک تو را در میاورم
خبط از من است حوصله را سر میاورم
اصلأ خودت برای دلم فکر چاره کن
این نامه ی سیاه مرا پاره پاره کن
با دست خود ردای تنم را قواره کن
از نو بسازنوکرتان را اداره کن
از درد و غصه های من در به در بگو
وقت گناه یاد تو بودم مگر؟؟بگو
تا شد همیشه حرف شما را زدم ببخش
وقت عمل رسید و فقط جا زدم ببخش
قطره نبودم و دم دریا زدم ببخش
بر زخم کهنه ات چه نمک ها زدم ببخش
یابن الحسن(عج)خسته ام آقا نظاره کن
من توبه میکنم تو به من هم اشاره کن
عجل ظهور…محو سخن میشوم بیا
یاللعجب که ملک و وطن میشوم بیا
با یک نگاه حر تو من میشوم بیا
از اهل خوشتبار قرن میشوم بیا
جانم فدای جان تو برگرد جان من
ای آخرین غریبه امام زمان(عج) من
 حسین خیریان


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.