محمدمهدی سیار؛ در این زمانه منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعه نور

کد خبر: 104775
وارث

غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ
در این زمانه مرگ سفید، مرگی سرخ

در این زمانه منع عبور و منع مرور
خوشا گشایش راهی چنین به قلعه نور

شکست صولت سرما...مگر بهار شده ست؟
که باز دامن البرز لاله زار شده ست

چه شعله‌ای ست چنین پر شرر دماوندا!
چه آتشی ست تو را در جگر دماوندا!

چقدر لاله دمیده ست...داغ تازه کیست؟
گدازه‌های پراکنده‌ی جنازه‌ی کیست؟!

چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت
گدازه‌های تن آرش کمانگیرت

تو کوه نور شدی...تو حرا شدی کم کم
دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم

«احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش
که بر کشد جگر حمزه را به دندانش
...

فغان اگر نرمانیم بدسگالان را
برادران سگ زرد را...شغالان را

به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟!
سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.