فتوایی که امام زمان (عج) اصلاح کردند!

کد خبر: 10498
زن بارداری از دنیا رفته بود، نزد شیخ مفید آمدند و گفتند: این بانو، باردار بوده و از دنیا رفته است، آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد و یا به همان حالت او را دفن کنیم؟ فرمود: او را به همین حالت دفن کنید.
وارث: آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در یکی از جلسات تفسیر قرآن به شرح آیات 30 تا 32 سوره بقره پرداخت که بخشی از آن در ادامه می‌آید:

«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏/وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏/ قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیم‏»

*جلوه‌نمایی فجور انسان برای ملائکه!

در جلسه گذشته بیان کردیم که پروردگار عالم، خلیفه اللّهی را در انسان، به عنوان اعلای خلقت، تبیین فرمودند. امّا ملائکه الهی هم، از جنس طهارت مطلق هستند و آن که در مقام طهارت قرار گرفت، طبیعی است به علم (در حدّ علم بما هو علم، نه در حدّ دانش ظاهری)، آن هم از ناحیه خدا می‌رسد. به فضل الهی روایات علم را بیان می‌کنیم که علم در ابتدا، اسرار الحِکم است و بعد از حکمت، در حقیقت، اسرار البطون مِن الحکم است. لذا هر کس در مقام طهارت قرار گرفت، صددرصد به مرحله نخست این علم می‌رسد.

حال، وقتی ممزوج فجور و تقوا از ناحیه خدا درون انسان قرار گرفت «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ خصوصیّت فجور برای ملائکه الهی - که به عنوان جنس طاهر هستند و این خصوصیّت دوم را ندارند - جلوه کرد و بزرگنمایی یافت. چون معمولش این است: آن کسی که صفاتی را ندارد، وقتی آن صفات را در دیگری می‌بیند، در نظرش، بزرگ جلوه می‌کند.

مثلاً انسان‌هایی که به صفت تقوا مزیّن نیستند و مراتب تقوا را طی نکردند وقتی حالات متّقین را می‌بینند، چون جنس خودشان، جنس فجور و یا جنس بین فجور و تقوا (به تعبیر قران کریم و مجید الهی، «مُذَبْذَبین‏») است متعجّب می‌شوند. در حالی که متّقین وقتی همدیگر را می‌بینند، نه تنها تعجّبی نمی‌کنند، بلکه از این باب که جنس خودشان را پیدا کردند، در فرح هستند؛ مانند همان تعبیر عامیانه که بیان می‌شود: کبوتر با کبوتر، باز باز؛ کند همجنس با همجنس پرواز.

لذا وقتی متّقین عالم همدیگر را می‌بینند، حال فرح و شادمانی دارند، امّا حال تعجّب ندارند. اگر هم درجات تقوای آن‌ها متفاوت باشد، حال سبقه دارند. اصلاً مسابقه هم از همین سبقه است؛ یعنی حال آن کسی را که در تقوا، برتر است، می‌بینند؛ خودشان هم می‌خواهند بر آن سبقه، ورود پیدا کنند.

امّا باید توجّه داشت که متّقین، حال غبطه هم ندارند؛ چه برسد به حال حسادت!

لذا حال متّقین در برخورد با هم، حال تعجّب نیست، بلکه حال فرح است. حتی متّقین عالم وقتی در مقام تقوا رشد کردند، پله‌ها و درجات تقوا را طی کردند، حال تقوای آن‌ها به درجه تالی‌تلو معصوم و حال عصمت رسید و مِن الاتقیاء شدند، نه مِن المتّقین «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم‏» ؛ طبیعی است آن‌ها هم از این انسانی که در فجور غوطه‌ور است، متعجّب هستند.

مثلاً - در مثال مناقشه نیست - امروز اگر ببینیم کسی، وجهی را که مقدار آن قابل تأمّل است، مثلاً میلیون‌ها تومان پول، پیدا کرده و به صاحبش می‌دهد؛ متعجّب می‌شویم، در بوق و کرنا می‌کنیم که کار خیلی خوبی است. او را تشویق می‌کنیم تا دیگران هم به این کار، ترغیب شوند. حتّی با او مصاحبه می‌کنند و سیما نشان می‌دهد و در رسانه‌ها بیان می‌شود که فلانی پول زیادی را پیدا کرده و به صاحب اصلی آن داده است!

امّا در زمان نبیّ مکرّم(ص) اگر کسی نعوذبالله پولی را برمی‌داشت، تعجّب می‌کردند؛ یعنی مثل الآن نبود که از برگرداندن پول به صاحبش تعجّب می‌کنند؛ بلکه این را یک وظیفه می‌دانستند و می‌گفتند: مگر می‌شود کسی، جنسی را که متعلّق به خودش نیست، بردارد؟! طبیعی است که یا برنمی‌دارد و یا اگر برداشت، دنبال صاحبش می‌گردد و به صاحبش می‌دهد.

اتّفاقاً خیلی از این موارد تبیین شده که مثلاً گاهی جنسی در بازاری می‌ماند. این هم که بیان می‌شود: امام بر مجهول المالک، حاکمیّت دارد، همین است. چون گاهی جنس نزدیک به فساد بود و مالکش پیدا نمی‌شد و دیگر به عنوان مجهول المالک بود. در این‌جاست که امام، به عنوان حاکم شرع، این را در دست می‌گیرد و مدّتی برای آن قرار می‌دهد و بعد از آن، بیان می‌فرماید که کجا خرج شود تا فسادی در آن به وجود نیاید. حتّی اگر یک موقعی صاحبش پیدا شد و نشانه‌های آن را داد و دیدند درست است، عوضش را به او می‌دهند.

امّا مثلاً امروزه تعجّب می‌کنند که کسی وجه یا جنسی را بدون این‌که دخل و تصرّفی در آن داشته باشد، به صاحبش برگردانده است. لذا اگر کسی چنین کاری انجام دهد، می‌گویند: بارک‌الله! آفرین! چه آدم خوبی است! واقعاً انسان است! چنین کسانی کم پیدا می‌شوند و ... . ولی حال متّقین عالم، این نیست. بلکه حال آن‌ها، به گونه‌ای است که اگر کسی، غیر از این عمل کند، متعجّب می‌شوند!

حالا چون ملائکه الهی هم، خودشان در مقام طهارت مطلق بودند؛ این فجور برای آن‌ها جلوه کرد. وقتی هم صفتی در طرف مقابل جلوه کند، آن‌ را به عنوان اصل آن طرف مقابل می‌بینند.

به ما همین را بیان کردند که مثلاً اگر کسی را دیدید که ظاهرش، ظاهر مؤمنین است و تا حالا خلافش ثابت نشده ظاهرش، دلالت بر باطنش است، «الظّاهر یدلّ علی الباطن». مثلاً انسانی، مؤمن و مسجدی است که محاسن دارد، درست است که امکان دارد کسی نعوذبالله، در مقام نفاق، این چهره را داشته باشد، امّا تا ثابت نشده، این ظاهر، دلالت بر همان باطنش است.

لذا ما می‌خواهیم جواب بدهیم که چطور شد ملائکه الهی فهمیدند که انسان خون می‌ریزد و فساد می‌کند « مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ»؟ این مطالب را از کجا دیدند؟

معلوم است چون آن‌ها در طهارت مطلقند، طهارت، برایشان خیلی مهم نیست؛ یعنی تقوای انسان برایشان خیلی جلوه نکرد و آنچه برای آن‌ها جلوه کرد، این بود که ذوالجلال و الاکرام، فجور را در انسان قرار داده است «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و در فجور هم خون‌ریزی و فساد است، در حالی که خودشان در طهارت مطلق هستند و می‌گویند: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» ما که اصلاً در وادی فسق و فجور، فساد و خونریزی نیستیم، ما فقط تسبیح و تقدیس تو را می‌کنیم. پروردگار عالم هم بیان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»، من چیزی می‌دانم که شما نمی دانید.

معلوم می‌شود، این نوع نگاه، بالاخره یک نوع علم اوّلیّه را - گرچه علم حقیقی نیست - می‌آورد و در ما هم می‌تواند این‌طور باشد.

*حضرت حجّت(عج) فتوای کدام مرجع را اصلاح کردند؟

حالا روایتی را بیان می‌کنم که مؤید مطالب فوق است؛ چون طبیعی است مطالب باید بر حسب فرمایشات بزرگان و اعاظم باشد و همان‌طور که می‌دانید فرمایشات بزرگان و اعاظم ما هم ریشه در خود آیات و روایات الهی دارد. لذا این‌طور نیست که اعاظم و بزرگان، عرفای عظیم‌الشّأن، اولیاء خدا و خصّیصین حضرت حقّ، کلامی را بیان کنند که کلام خودشان باشد.

قبل از بیان روایت، نکته‌ای را بیان کنم که خیلی عالی است و شاید درک آن برای ما خیلی سخت باشد. سیّد مرتضی آن آیت عظمی (برادر سیّد رضی) که ایشان هم از آیات عظام و بزرگان ما بودند و هر دوی آن سیّدین نیّرین، شاگردان حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(بودند) راجع به وجود مقدّس استاد عظیم‌الشّأنشان، حضرت شیخنا الاعظم می‌فرمایند: همه وجود ایشان، از نوک پا تا فرق سر، به عنوان تقوا بود و اصلاً او تقوا بود، «مِن رجله إلی رأسه، فهو التّقوی».

یعنی شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز تقوای مجسّم بودند. حالا معلوم است چنین کسی که این حال را دارند، همه مسائل در ید قدرت ایشان است و براساس همین است که علم‌ها هم تفهیم می‌شود و مطالب را می‌فهمند و همین‌طور از خودشان چیزی نمی‌گویند و هر چه که بیان می‌کنند، از ناحیة الحجّه(عج) است.

کما اینکه در مورد اوّلین فتوایی که حضرت شیخنا الاعظم، اوّل مرجع دین، دادند، بیان می‌شود: زن بارداری از دنیا رفته بود، محضر شیخنا الاعظم آمدند و عرضه داشتند: این بانو، باردار بوده و از دنیا رفته است، آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد و یا به همان حالت او را دفن کنیم؟ فرمودند: او را به همین حالت دفن کنید. آن مرد برگشت، ولی متوجّه شد سواری از پشت سر می‌تازد و می‌آید، وقتی نزدیک او رسید، گفت: ای مرد! شیخ می‌گوید: شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید، بعد او را دفن کنید؛ این، اهانت به میّت نیست.

مرد روستایی همان کار را کرد و پس از مدتی، ماجرای آن سوار را برای شیخ نقل کردند. شیخ فرمودند: من کسی را نفرستاده بودم. معلوم است آن شخص، نماینده حضرت صاحب(عج) بوده‌اند، حالا که ما در احکام شرعی اشتباه می‌کنیم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم. لذا در خانه خود را بست و بیرون نیامد. امّا از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب(عج) توقیعی برای شیخ صادر شد که بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.

لذا به قول بعضی از اعاظم و بزرگان، کتاب المقنعه در فقه ایشان یعنی فرمایشات امام و یا به تعبیر دیگر این کتاب دارای تقریر امام (از مبحث قول و فعل و تقریر) است. چون حداقل، این است که حضرت فرموده: ما اگر دیدیم فتوایی اشتباه بود، آن را تصحیح می‌کنیم. پس معلوم می‌شود که این کتاب مورد تأیید حضرت است و به نوعی امضاء حضرت (نه امضاء حقیقی) پای فتاوای شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز می‌باشد.

لذا این اعاظم از خودشان چیزی نمی‌گویند و فرمایشات آن‌ها، یک نوع علم است.

/م118


*حضرت حجّت(عج) فتوای کدام مرجع را اصلاح کردند؟

حالا روایتی را بیان می‌کنم که مؤید مطالب فوق است؛ چون طبیعی است مطالب باید بر حسب فرمایشات بزرگان و اعاظم باشد و همان‌طور که می‌دانید فرمایشات بزرگان و اعاظم ما هم ریشه در خود آیات و روایات الهی دارد. لذا این‌طور نیست که اعاظم و بزرگان، عرفای عظیم‌الشّأن، اولیاء خدا و خصّیصین حضرت حقّ، کلامی را بیان کنند که کلام خودشان باشد.

قبل از بیان روایت، نکته‌ای را بیان کنم که خیلی عالی است و شاید درک آن برای ما خیلی سخت باشد. سیّد مرتضی آن آیت عظمی (برادر سیّد رضی) که ایشان هم از آیات عظام و بزرگان ما بودند و هر دوی آن سیّدین نیّرین، شاگردان حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(بودند) راجع به وجود مقدّس استاد عظیم‌الشّأنشان، حضرت شیخنا الاعظم می‌فرمایند: همه وجود ایشان، از نوک پا تا فرق سر، به عنوان تقوا بود و اصلاً او تقوا بود، «مِن رجله إلی رأسه، فهو التّقوی».

یعنی شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز تقوای مجسّم بودند. حالا معلوم است چنین کسی که این حال را دارند، همه مسائل در ید قدرت ایشان است و براساس همین است که علم‌ها هم تفهیم می‌شود و مطالب را می‌فهمند و همین‌طور از خودشان چیزی نمی‌گویند و هر چه که بیان می‌کنند، مِن ناحیة الحجّه(عج) است.

کما اینکه در مورد اوّلین فتوایی که حضرت شیخنا الاعظم، اوّل مرجع دین، دادند، بیان می‌شود: زن بارداری از دنیا رفته بود، محضر شیخنا الاعظم آمدند و عرضه داشتند: این بانو، باردار بوده و از دنیا رفته است، آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد و یا به همان حالت او را دفن کنیم؟ فرمودند: او را به همین حالت دفن کنید. آن مرد برگشت، ولی متوجّه شد، سواری از پشت سر می‌تازد و می‌آید، وقتی نزدیک او رسید، گفت: ای مرد! شیخ می‌گوید: شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید، بعد او را دفن کنید؛ این، اهانت به میّت نیست.

مرد روستایی همان کار را کرد و پس از مدتی، ماجرای آن سوار را برای شیخ نقل کردند. شیخ فرمودند: من کسی را نفرستاده بودم. معلوم است آن شخص، نماینده حضرت صاحب(عج) بوده‌اند، حالا که ما در احکام شرعی اشتباه می‌کنیم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم. لذا در خانه خود را بست و بیرون نیامد. امّا از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب(عج) توقیعی برای شیخ صادر شد که بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.

لذا به قول بعضی از اعاظم و بزرگان، کتاب المقنعه در فقه ایشان یعنی فرمایشات امام و یا به تعبیر دیگر این کتاب دارای تقریر امام (از مبحث قول و فعل و تقریر) می‌باشد. چون حداقل، این است که حضرت فرموده: ما اگر دیدیم فتوایی اشتباه بود، آن را تصحیح می‌کنیم. پس معلوم می‌شود که این کتاب مورد تأیید حضرت است و به نوعی امضاء حضرت (نه امضاء حقیقی) پای فتاوای شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز می‌باشد.

لذا این اعاظم از خودشان چیزی نمی‌گویند و فرمایشات آن‌ها، یک نوع علم است.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930126001037#sthash.m0bzVOul.dpuf