پای منبر ولی/ امیر المؤمنین اسوه ی بشریت
در همهى دورانهاى زندگى، امیر المؤمنین اسوه است. نوجوانهاى ده ساله و دوازده ساله و سيزده چهارده ساله ميتوانند به على اقتدا كنند؛ او را الگوى خودشان قرار بدهند.
وارث: در همهى دورانهاى زندگى، امیر المؤمنین اسوه است. نوجوانهاى ده ساله و دوازده ساله و سيزده چهارده ساله ميتوانند به على اقتدا كنند؛ او را الگوى خودشان قرار بدهند. چرا؟ چون او در ده يازده سالگى، اول كسى بود كه اسلام را شناخت و پذيرفت و به دنبال پيغمبر راه افتاد. اين، خيلى مهم است. يك كودك ده يازده ساله حقيقت را در ميان آن همه دشمنى و انكار بشناسد و پاى آن بايستد و براى آن سر از پا نشناسد. جوانهاى بيست ساله و بيستودو ساله و بيستوپنج ساله ميتوانند اميرالمؤمنين را الگوى خودشان قرار بدهند؛ چرا؟ چون او كسى بود كه در بيستوسه سالگى - كه پيغمبر اكرم در آن زمان از مكه به مدينه هجرت فرمود - مهمترين بار اين هجرت بزرگ را بر دوش گرفت و پيامبر عزيزترين شخصيتهاى خاندانش يعنى «فواطم»(1) را به او سپرد تا با خودش از مكه به مدينه بياورد؛ وكالت خودش را در مكه به او داد كه امانتهاى مردم را بدهد، قرضهاى پيغمبر را ادا كند، طلبهاى او را جمعآورى كند و در مدينه به پيامبر ملحق شود. شب هم كه بنا بود بريزند در آن خانه و پيغمبر را با شمشيرهاشان قطعه قطعه كنند، او بود كه حاضر شد جاى پيغمبر بخوابد؛ خود را در معرض اين خطر قرار بدهد. اين شخصيت را ببينيد! عظمت را ببينيد! اين ميشود الگو.

وقتى پيغمبر در مدينه حكومت تشكيل داد، اميرالمؤمنين شد سرباز درجهى يك پيغمبر در تمام اين ده ساله؛ از بيستوسه سالگى تا سىوسه سالگى. هر جا پيغمبر مسئله يا مشكلى داشت، علىبنابيطالب (عليهالسّلام) اول كسى بود كه آنجا در كنار پيغمبر و براى دفاع از حقيقت پيغمبر حاضر بود. در جنگها پيشروِ جنگ، او بود؛ در گرههاى مشكل و باز نشدنىِ جنگهاى پيغمبر، شمشير او گرهگشا بود. هرجا همه عقب مىنشستند، او جان خود را كف دست ميگرفت و ميرفت جلو. هيچ چيز هم براى خود نخواست؛ يكسره در راه خدا و براى خدا و در خدمت پيغمبر.