توصیه‌های رهبری به حاج‌قاسم قبل از سپردن فرماندهی نیروی قدس

کد خبر: 105447
شهید سلیمانی می‌گفت: از دفتر آقا تماس گرفتند و مرا به آنجا دعوت کردند. در مدت گفت‎وگو از من نسبت به رفتارم با خانواده سوال می‌کردند.
وارث

از فتح خرمشهر در مرحله سوم با حاج قاسم آشنا شده بود. بعد از طی کردن سلسله مراتب نظامی و فرماندهی گردان در جنگ به عنوان جانشینی توپ‎خانه و معاون تیپ در مبارزه با اشرار با حاج قاسم زیست کرد و در هوای رفیق تنفس کرده بود. گفت‎وگو را با دعای «اللّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ، وَاجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده، چراکه همانا فقط سپاه تو پیروز است و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است؛ آغاز می‌کند و ورق می‌زند برگی دیگر از تاریخ را...

در سن ۱۷ سالگی با حاج قاسم آشنا شد و تقریباً در بیست عملیات نظامی با او همراه بود. درباره حاج قاسم که می‌پرسم و نفسی از عمق جان می‌کشد تا در بیان خصلت‌ها رفیق کلامی را جا نگذارد. با سرعتی که واژه‌ها در بیانشان قاصرند از رفیق قدیمی می‌گوید: شهید سلیمانی در دانشگاه شهید باهنر شهر کرمان درس خواند و فارغ التحصیل دکترای نظامی بود. او مسئولین واحد و فرمانده گردان‌های خود را که در زمان جنگ تحصیل در دانشگاه را رها کرده بودند؛ ترغیب کرد تا در رشته مدیریت دولتی تحصیل کنند تا این بیست نفر آینده کاری بهتری داشته باشند.

حمید حسنی فارغ التحصیل و کارشناس ارشد نظامی است و از سال ۱۳۶۱ در فتح خرمشهر با شهید قاسم سلیمانی پیوند برادری بست. حسنی از منش و جوانمردی مردی می‌گوید که خصوصیت‌های نظامی و اخلاقی‌اش برای همه روشن است ولی به دلیل این‌که او مدت زیادی را با شهید گذرانده، بخشی از آن خصوصیات برایش پررنگ‌تر است. حسنی در توصیف سردار دل‌ها می‌گوید: شهید سلیمانی فردی باهوش و با ذکاوت، مدیر و مدبر و طراح جنگ‌های منظم و نامنظم بود. خاکی بودن، از مردم بودن و خوش‎قول بودن از ویژگی‌های بارزی بود که در رفتار حاج قاسم دیده می‌شد. با این‌که امنیت او از دغدغه همیشگی ما بود، همیشه به ما تذکر می‌داد و می‌گفت: من از مردم هستم و مرا از مردم جدا نکنید. باید در میان مردم باشم؛ چون تمام وجود من از مردم است.

 

اطاعت از ولایت رمز عاقبت بخیری

ولایتمداری و اطاعت محض از مقام عظمی ولایت و خود را سرباز ایشان دانستن و اطاعت از ایشان را رمز عاقبت بخیری می‌دانست. برای مثال همیشه به ما می‌گفت: هنگامی که می‌خواستند مدال ذوالفقار را به من بدهند به حضرت آقا (حفظه‎الله) گفتم، مدال برای من مهم نیست، مدال فتح را هم که قبلاً به من اعطا کردید؛ نمی‌دانم کجاست، برای من رضایت و خوشنودی شما مهم است. برای ما کاملاً مشخص بود که او در مقام ولایت ذوب شده و همیشه ما را هم به این امر نصیحت می‌کرد.

در ماه‌های اولی که او قرار بود از کرمان به سپاه قدس تهران منتقل شود حاج قاسم مدتی کمتر فعالیت داشت. شهید سلیمانی می‌گفت: «از دفتر حضرت آقا تماس گرفتند و او را به آنجا دعوت کردند. در مدت گفت‎وگو با ایشان، از من نسبت به رفتارم با خانواده سوال می‌کردند و می‌گفتند: «با خانواده‌ات چه‎طوری؟ با فرزندانت چگونه رفتار می‌کنی؟ آیا با آن‌ها غذا می‌خوری؟ آن‌ها را به گردش می‌بری؟» بعد از مدتی وقتی به خانه می‌آمد از دفتر دوباره زنگ می‌زدند و می‌گفتند حضرت آقا با شما کار دارند، هنگامی که به حضورشان می‌رسیدم دوباره همان سوال‌ها را می‌پرسیدند و من هم پاسخ می‌دادم که بله تمام کارها را انجام می‌دهم.» حاج قاسم می‌گفت در ابتدا فکر می‌کردم چون کارم کم شده حضرت آقا این سوال‌ها را از من می‌کنند، اما با گذشت چند مدت و انجام کارهای مهم و انجام مأموریت‌ها من تازه متوجه رفتار حضرت آقا شدم و فهمیدم ایشان قبل از اینکه کار مهمی را به شخصی بسپارد از خانواده که کوچک‌ترین جامعه است؛ شروع می‌کند. یعنی اگر من توانستم با خانواده‌ام رفتار خوب و اخلاق خوش داشته باشم وآن‌ها را برای جامعه آماده کنم، می‌توانم کارهای مهم‌تری را انجام دهم و این درس را هم به ما منتقل می‌کرد و می‌گفت اگر می‌خواهید در جامعه یک مدیر موفق باشید اول باید از خانواده شروع کنید.

منبع: مهر


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.