روایتی عجیب از رابطه آدم‌های مخلص با خدا در روز قیامت!

کد خبر: 106793
وارث

می‌فرماید بعضی‌ها را روز قیامت می‌آورند، ملائکه‌ای که پرونده دستشان است پرونده را باز می‌کنند می‌بینند سفید است. می‌گویند خدایا این پرینت نگرفته مثلاً یا چه‌جوری است؟ این مثلاً هفتاد سال پنجاه سال عمر کرده، گناه کرده پاک شده باید گزارش‌اش بیاید. اگر ثواب انجام داده باید گزارش‌اش بیاید، اگر هیچ کاری نکرده هم باید گزارش‌اش بیاید؛ گزارش نیست اصلاً!  ملائکه می‌گویند خدایا این سفید است چرا؟! هیچی نیست!
  خداوند متعال می‌فرماید اینها وقتی که توی دنیا یک کاری برای من می‌کردند، هدفشان من خودم بودم. بعد احساس می‌کردم که این دو تا مَلَکی که این بالاسر هستند می‌نویسند، خوش‌شان نمی‌آید آنها ببینند. من می‌خواهم فقط خدایا خودت بدانی. این خوشَش می‌آید این ببیند. بابا کار خوب می‌کند، ولی عشقش این است خدایا می‌شود این هم نفهمد؟! فقط تو بفهمی؟! چه لذّتی دارد می‌برد از خدا می‌خواهم فقط خودت خبردار بشوی؟! که می‌گویی این مَلَک هم نفهد! بعد خدا می‌فرماید من هم این هرکاری می‌خواست بکند چشم این مَلَک را می‌گرفتم نبیند. چیزی ندیده بنویسد. این فقط الآن پرونده‌اش توی سینۀ خودم است من خودم می‌دانم. بعد ملائکه می‌گویند حالا الآن نمره‌اش چند می‌شود ابلاغ کنی؟ می‌فرماید من توی دنیا نگذاشتم فرشته‌ها بفهمند، این دوست دارد فقط من خودم بدانم؛ الآن چرا من باید به شما اطلاع بدهم که این نمره‌اش چند است؟ بروید کنار خودم اینها را می‌برم جایشان را توی بهشت بهشان نشان می‌دهم. این دوست دارد من فقط خودم، خودم فقط! ملائکه را هم غریبه می‌داند.
  شهید آوینی خب نویسندۀ زبردستی بود، برنامۀ روایت فتح را می‌ساخت، رفته بودند پیش آقا. شنیده بود آقا خوشَش آمده از این برنامه. به بچه‌ها گفته بود که بچه‌ها اگر آقا پرسید نویسندۀ متن برنامه کیست نگویید من ها! آقا بگو بگذار آقا بگوید بارک الله! چقدر تو با حالی! تشویقت کند. نه نگویید من را معرفی نکنید. بعد رفتند پیش آقا نشستند آقا فرمودند که خب نویسندۀ متن برنامۀ‌تان کیست؟ این نریشن‌ها را اینها را کی می‌نویسد؟ اینها به هم نگاه کرده بودند نگفته بودند. حرف را عوض کرده بود. دوباره چند دقیقه بعد، این نویسندۀ متن برنامۀ‌تان نگفتید کیست. دوباره این را نگفتند، گفته نگویید دیگر. آقا خب بگو بگذار آقا تشویقت کند! می‌فهمی مخلص یعنی چی؟
  از کم شروع کنید رفقا. از امروز دیگر من می‌خواهم مخلص باشم. خب خیلی سخت است! شما این کار را بکن، کارهای کوچک به خاطر خدا مخلصانه انجام بده. مثلاً یک هوسی می‌آید سراغت، نرو سراغ این هوس به خاطر خدا. شروع کنید، مخالفت با هوای نفس، از یک کمی شروع کنید. مثلاً یک، یک دفعه‌ای عصبانی شدی می‌خواستی یک فحشی به یک کسی بدهی، نده. بعد نگو فحش ندادم ها! به خاطر خدا فحش! دیگر حالا سر و صدا نکن دیگر حالا ندادی دیگر فحش دیگر! خدا فهمید می‌خواستی فحش بدهی ندادی. خدا نگاه می‌کند می‌بیند یک دانه کار کوچولو به خاطر خدا انجام دادی، یک دانه گناه به خاطر خدا ترک کردی. رفقا، آثارش را می‌بینی!
 خوش‌شان نمی‌آید آنها ببینند. من می‌خواهم فقط خدایا خودت بدانی! می‌فهمی مخلص یعنی چی؟


دانلود

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.