دستِ خالی

کد خبر: 107208
30 شب مهمان حسین علیه السلام باشیم...
وارث

 یا اباعبدالله! ما مهمانی آمدیم برای درِ خانۀ خدا آماده هم نبودیم. نیستیم، الان هم نمی‌توانیم استفاده کنیم. هیچ نقشه‌ای هم برای ماه رمضان نداریم. من چی‌کار کنم؟ نمی‌خواهم به شما جسارت کنم، می‌خواهم با امام حسین درد دل کنم حرف خودم را می‌زنم. بله می‌خواهم قرآن بخوانم امّا مرده‌شور عبادت کردن من را ببرند. من قرآن خواندن هم خراب می‌کنم. من چی‌کار می‌توانم بکنم؟ نقشه ندارم. هر کاری هم می‌کنم برای اینکه بیکار نباشم که یک کاری کرده باشم. ما کاری نمی‌توانیم بکنیم.

  امام حسین این ماه رمضان ما را شما تکفّل کن به عهده بگیر. ما قول می‌دهیم هر شب بیاییم کربلا یک سلام به شما بدهیم و برگردیم. ماه رمضان ما بهتر از محرم، امام حسینی می‌شود. هر شب روضه است سی شب. محرم معمولاً مردم ده شب روضه می‌روند. ما شب اول ماه رمضان برویم کنار گودی قتلگاه شما فکر می‌کنید دست‌خالی ما را بر می‌گرداند امام حسین؟ نه والله. ساربان آمد کنار گودی قتلگاه دست‌خالی برنگشت. آن دیگری آمد دید پیراهن‌اش هست دست‌خالی برنگشت. آن دیگری آمد عمامۀ حسین را برداشت دست‌خالی برنگشت. شمر آمد گودی قتلگاه دست‌خالی برنگشت. زینب‌اش آمد دست‌خالی برنگشت، با تن تازیانه‌خورده برگشت. کنار گودی قتلگاه کسی دست‌خالی بر نمی‌گردد.

  کمک‌مان کن یا اباعبدالله، ما نمی‌توانیم. اگر توانسته بودیم خیلی ماه رمضان‌ها پشت‌سر گذاشتیم، آدم می‌شدیم، یک کاری‌اش می‌کردیم.


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.