خوش به حال دهه هفتادی‌ها که ندیدند آن صحنه‌ها را

کد خبر: 108336
۳۰ خرداد سال ۱۳۷۳ شمسی بود و خبر که پخش شد آن‌روز تلخ‌ترین روز دهه ۷۰ شد؛ عاشورای سال ۱۴۱۵ قمری بود و «عاشورای مشهد» بود و رنگِ خونِ شیعهِ مظلوم را همه دیدند که سرخ‌تر از سرخ بود.
وارث

۳۰ خرداد سال ۱۳۷۳ شمسی بود و خبر که پخش شد آن‌روز تلخ‌ترین روز دهه ۷۰ شد؛ عاشورای سال ۱۴۱۵ قمری بود و «عاشورای مشهد» بود و رنگِ خونِ شیعهِ مظلوم را همه دیدند که سرخ‌تر از سرخ بود.

خیلی‌ها خبر را که شنیدند و باور کردند، نشستند یک گوشه و گریه کردند؛ خیلی‌ها یادشان هست گریه مادر یا پدر یا مادربزرگ یا پدربزرگ یا بزرگ‌تری را. و کسی هم نفهمید برای مظلومیت حسین(ع) گریه‌شان گرفت یا رضا(ع) یا ایرانی‌ها. و کسی نفهمید چه‌اندازه دل‌شان سوخت و کوچک‌ترها نفهمیدند حال بزرگ‌ترها را و بعدها دانستند؛ و دانستند که کسانی هم هستند از طایفه گمراهان تاریخ و دشمنان حسین(ع) که دل‌هایشان را خدا لعنت فرستاده لابد که این‌قدر سیاه! بعدها دانستند کوچکترها و بعدها دانستیم راز سرخی خون را و راز «نمیرندگی نسل نمیران».

دهه شصتی‌ها کوچک بودند و دهه هفتادی‌ها و بعدی‌ها خوش‌ به‌ حال‌شان که ندیدند تلخ‌ترین روز را و ندیدند دل‌های سوخته را و چشم‌هایی را که معلوم نشد برای کدام مظلوم خیس شد و خون شد و بزرگ‌ترها را فقط خدا می‌داند از حرارت دل‌های سوخته‌شان که چقدر لهیب داشت.

خیلی زود خبرها رسید و از تلخی‌اش کم نشد؛ بیش‌تر شد. ساعت ۲ ظهر بود و نیم‌ساعت هم گذشته بود از ۲ ظهرِ خراسان به وقت کربلا و رفته بودند خراسانی‌ها و همه جهان انگار به تسلیت رضا(ع) و یک نفر هم رفته بود و کاری داشت و یک کیف را برده بود و جایی گذاشته بود هرچه نزدیک‌تر به ضریح و نزدیک‌تر به تن‌های زوّار و عاشورایی دیگر و در هوا، خون و رگ شیعه و دست و پا و سر عاشقان حسین(ع) و کاشی‌ها که ذوق ایرانی‌ها و آینه‌ها که صافی قلب ایرانی‌ها و چلچراغ‌ها که هزار چشمهِ خورشیدِ جانِ ایرانی‌ها؛ خوب در هم آمیختند و خوب یادگاری شد از مظلومیت ما. یک روز بود و انگار که هزار روز؛ سرخ بود و سرخ‌تر از سرخ. و آن بمب که ترکید بی‌دلیل نبود؛ «ترکید بر آیینه خورشید‌ضمیران».

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب‌و‌بلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشیدضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه تاریخ
هر گاه که آتش زده شد بیشه شیران

تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.