حجتالاسلام خاتمی؛ اسلام نه موافق فقر است و نه اشرافیگری
جلسه تفسیر قرآن کریم حجتالاسلام سیداحمد خاتمی با موضوع مبانی قرآنی نهجالبلاغه، ۱ تیرماه در حوزه علمیه قم برگزار شد. متن سخنان وی از نظر میگذرد؛
«وَ قَالَ (علیه السلام): الْبُخْلُ عَارٌ، َ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ؛ امیرمؤمنان(ع) فرمودند: بخل، ننگ است و ترس، نقص است و تنگدستى، زبان زيرک را از بيان حجتش بر بندد و بينوا در شهر خود غريب است.»
مبانی قرآنی جمله اول را گفتیم، مبانی قرآنی جمله نیز گفته شود، مبنای قرآنی جمله سوم و چهارم که شبیه هم هست، اجمالاً بحث شد. تفاوت بین «فقیر» و «مقل» را به اختصار عرض کردیم. بحث فقر بحث مفصلی است. میخواهم نکاتی را در باب فقر عرض کنم. نکته اول این است که سه نوع زندگی در عالم ثبوت قابل تصور است. نوع اول زندگی زندگی فقیرانه است. اسلام دعوت به این نوع زندگی ندارد. اثرات فردی، اثرات اجتماعی، اثرات فرهنگی فقر بسیار زیاد است. بخشی از عبارات را محضرتان خواندیم: «کاد الفقر ان یکون کفرا؛ چه بسا فقر سر از کفر درآورد».
نوع دوم زندگی زندگی تجملاتی است. این زندگی هم مورد تأیید اسلام نیست. اسلام پیروانش را به این نوع زندگی دعوت نمیکند. نوع سوم زندگی، زندگی همراه با کفاف است. زندگی که فقیرانه نباشد و نیاز انسان را تامین کند. باب القناعه کافی را ببینید. در دعایی میخوانیم: خدایا به پیامبر و دوستان پیامبر، کفاف و عفاف را عنایت کن. کفاف همین زندگی است که دست نیاز انسان به سوی دیگران نیاز نباشد. دلیلش هم روشن است. زندگی مرفه غیرشرعی که هیچ، اما زندگی مرفه که مبانی شرعی هم رعایت بشود اثر وضعی غفلت از خدا را دارد. لذا اسلام راه سومی را در زندگی مطرح میکند.
دو مطلب روشن شد: مطلب اول اینکه مکتب رهبانیت و زندگیگریزی در اسلام معنا ندارد. رهبانیت بدعت مسیحیت بوده که ریشه در دین ندارد. این امر جایی در دین ندارد. اینکه کسی چنین چیزی را به دین نسبت بدهد که دین زندگی خوب را برایتان نمیخواهد، این جایگاهی در دین ندارد. یکی از جلوههای این رفتار، این است که آدم کاری کند که بدنام بشود. این جایی در دین ندارد. خوشنام زندگی کنید. این نکته اول است. نکته دوم این است که اقتصاد باز سرمایهداری هم مورد توجه نیست. آن اقتصاد ارزشش پولداری است. پولداری حرف اول را میزند. در مکتب ما پولداری و اشرافیگری ارزش محسوب نمیشود.
امام راحل عظیمالشأن در وصیتنامهشان نوشتهاند که اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محرومکننده تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی محکوم میکند و مخالف عدالت اجتماعی میداند گرچه بعضی از کژفهمان بیاطلاع در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کردند و باز هم دست برنداشتند که اسلام طرفدار سرمایهداری و مالکیت است.
مطلب دوم که با مطلب اول همافق است این است که در نگاه دینی ما سرمایهداری یک ارزش محسوب نمیشود. پولداران حق ندارند خودشان را یک سر و گردن از دیگران برتر بدانند. بله، ارزشهایی مثل جهاد، انفاق، به یاد محرومین بودند ارزش است، چه از طرف پولدار و چه بیپول ولی اینکه پولدار به خاطر پولش یک سر و گردن از دیگران برتر بداند خودش را، در دین ما جایی ندارد. در کلمه قصار ۲۲۸ نهجالبلاغه میخوانیم: کسی که نزد پولداری برود و به خاطر سرمایهاش در برابر او فروتنی کند دوسوم دینش را از دست داده است. یعنی چه؟ یعنی پولدارها حق ندارند به خاطر پولشان خودشان را یک سر و گردن از بقیه برتر ببینند. در کلمه قصار ۴۰۶ میخوانیم: چه نیکو است تواضع پولدارها در برابر فقرا برای خدا. نیکوتر از آن خویشتنداری فقرا در برابر توانگران است برای توکل به خداوند. یعنی این یک ارزش است که فقیر شأنش را بالاتر از این بداند که خودش را در برابر پولدار تحقیر کند.
در نامه ۴۵ نهجالبلاغه میخوانیم: گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانش با ستم محروم شده و ثروتمندانش بر سر سفره دعوت شدند. در این عرصه اگر روایات را پی بگیرید به روایات بیشتری هم برخورد خواهید کرد. آنچه میگویم برداشت من از روایات است اما مکتب اسلام مکتب صوفیگری نیست. نمیگوید به زور پولدارها را فقیرشان کنید، به روز سیاه بنشانید تا اینکه جامعه اسلامی بشود.
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید