روایت محافظ آیت‌الله خامنه‌ای از انفجار 6 تیر 1360؛ گمان کردم آقا شهید شدند

کد خبر: 108436
بمب را اگر «احمق» هم کار بگذارد وقتی بترکد کسی جلودارش نیست. ولی خدا که نخواهد «شکند اگر سبویی» بمب هم بترکد، نمی‌شکند؛ خدا لابد به «قلب» مردم هم نگاه می‌کند. آن بمب که ۶ تیرماه سال ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران ترکید ماجرایی داشت.
وارث

مسجد ابوذر تهران بود و جلسه سخنرانی و پاسخ به سؤالات بود و مردم بودند و با چشم خود دیدند و صوت آن سخنرانی به یادگار مانده است و صدای بمب هم. بمبی بود جاسازشده در ضبط صوت جلوی سخنران که آیت‌الله خامنه‌ای بودند و آن‌موقع، امام جمعه تهران بودند و نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع. دستار از سر افتاد و تنِ لاغر، غرق در خون شد و چشم‌های آن مردم که پای منبر بودند، گواهی داد که سبو شکست و دل‌هایشان را خدا می‌داند چه گواهی داد و آن اندیشه ناطق چندبار به‌هوش شد و بیهوش شد.

چند بار هم محافظان دلشان گواهی داد؛ «یک‌دفعه دیدم که یک حفره از جراحت، زیرگلویشان به وجود آمده که هر لحظه دارد خون‌ریزی آن شدیدتر می‌شود... علاوه بر این‌ها برخی از شریان‌ها و عروق قطع شده بود... همان‌طور که داشتم به طرف ماشین می‌رفتم، یک لحظه دیدم که آقا به‌هوش آمدند و پس‌از چند لحظه بدن ایشان سست شد و سرشان به روی شانه من افتاد. من یک لحظه به ذهنم آمد که ایشان شهید شدند».

چندبار هم پزشکان دلشان گواهی داد؛ «جراحت خیلی سنگین بود، سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود، حتی یکی از ترکش‌ها زیر گلوی آقا جا خوش کرده بود. قسمتی از سینه کاملاً سوخته بود. یکی دو تا از دنده‌ها هم شکسته بود. دست راست هم کاملاً از کار افتاده بود و از شدت ضربه ورم کرده بود. استخوان‌های کتف و سینه کاملاً دیده می‌شد. ۳۷ واحد خونی و فرآورده‌های خونی به آقا زده بودند که خود این تعداد، واکنش‌های انعقادی را مختل می‌کرد... دو سه بار نبض آقا افتاد...»

 

آیت‌الله خامنه‌ای برای پاسخ به سؤالات مذهبی و عقیدتی در مساجد تهران برنامه جلسات هفتگی برگزار می‌کردند. ۶ تیرماه ۱۳۶۰ نیز مسجد ابوذر میزبان یکی از مهم‌ترین وقایع انقلاب اسلامی شد

ماجرای «قلب» چه بود؟

کار، کار خدا بود و بی‌دلیل نیست که خدا کاری می‌کند و نگاه هم می‌کند به مردم؛ که «الخلق عیال الله». آن‌روز که بمب ترکید، مردم هم بودند در میانه میدان و خدا نگاه کرد به قلب‌ها: «مردم بیرون بیمارستان صف کشیده بودند برای اهدای خون. رادیو هم اعلام کرده بود جراحت به قلب ایشان رسیده. عده‌ای در محوطه جلوی اورژانس ایستاده بودند و می‌گفتند می‌خواهیم قلبمان را بدهیم...»  

 

ماجرای «قلب» معلوم شد. حالا ماجرای «احمق» که بمب گذاشت، چیست؟ فردای آن‌روز امام خمینی (ره) پیامی فرستادند و خدا را شکر کردند که دشمنان اسلام از احمق‌ها هستند؛ «خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروه‌ها و اشخاص احمق قرار داده است... اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هرچه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیت‌ها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرد ملت بالاتر بردند. اکنون دشمنان انقلاب با سوءقصد به شما که از سلاله رسول اکرم (ص) و خاندان حسین‌بن‌علی (ع) هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می‌‌باشید میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند...

ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیة‌اللّه‌ ـ ارواحنا فداه ـ افتخار می‌کنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شب‌ها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می‌‌برند.

من به شما خامنه‌‌ای عزیز، تبریک می‌گویم که در جبهه‌‌های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم».

 

ماجرای «سبو»!

حالا بعد از این معجزه‌ای که خدا نشان داد، ماجرای سبو چیست؟ آیت‌الله خامنه‌ای در بیمارستان در پاسخ به پیام امام (ره) شعری خواندند از «فصیح‌الزمان شیرازی»: «بعد از ۴ روز که از این حادثه بر من می‌گذرد به فضل الهی و به کمک و تلاش بی‌دریغ کارکنان عزیز این بیمارستان خودم را در وضع بسیار مناسب و خوبی می‌بینم. هر وقت به یاد این می‌افتم که این حادثه موجب شده امام عظیم‌الشأن ما اظهار لطف کنند و در پیامشان اظهار دلسوزی بکنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارد و دعا کنند در خودم احساس شرمندگی می‌کنم . در راه انجام وظیفه این‌گونه حوادث، حوادثی نیست که این‌همه لطف و محبت و بزرگواری چه از سوی امام، چه از سوی امت و همچنین از سوی کارکنان، کارمندان این واحدهای پزشکی که واقعا شب و روزشان را در این کار گذاشته‌اند، این همه اظهار شد... من بدین‌وسیله از همین‌جا سلام و ارادت بی‌پایان خودم را خدمت امام امت عرض می‌کنم و به ایشان عرض می‌کنم که در مقابل حوادث این‌چنینی ما هیچ انتظار نداریم و توقعی نداریم که کمترین رنجشی به خاطر ایشان بنشیند. ما معتقدیم که: «سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی»

منبع: فارس


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.