حجتالاسلام اسعدی؛ هر نوع انکار امامت، کفر نیست
حجتالاسلام والمسلمین محمد اسعدی، دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه سوم مردادماه در نشست علمی «امامت و چالش تکفیر در اندیشه دینی»، با اشاره به اینکه عید قربان به بعد فردی افراد و عید غدیر به رشد اجتماعی جامعه ایمانی توجه دارد، گفت: لذا قربان و غدیر مکمل هم هستند ولی متاسفانه گاهی در تاریخ با رویکرد عکس این مسئله مواجه هستیم یعنی یا عید غدیر را منهای قربان و یا عید قربان را منهای غدیر تعریف میکنند.
وی افزود: اگر عید قربان را با محوریت تقرب الی الله و اثبات عدم تعلق به بتهای نفسانی تلقی کنیم در ارتباط با ولایت معنای کاملتری مییابد و رویکردهایی که توحید را منهای ولایت تلقی میکنند به حاشیه میروند.
اسعدی افزود: برخی این روزها نقد بر جریان عید قربان و قربانیکردن وارد میکنند چون قربانی کردن را منهای حیث ولایی آن میبینند در حالی که حج به عنوان نماد تقرب الی الله با پیوند با امام و ولی خدا به کمال میرسد لذا جشن و سرور برای امام و زیارت مراقد شریف آنها رقیب و بدیل مسجدالحرام و زیارت مکه و کعبه نیست همانطور که قربانی کردن خشونت نیست و مایه تقرب الی الله و توحید در سایه ولایت است.
اسعدی با بیان اینکه امامت از منظر شیعه دارای ماهیت کلامی و نه فقهی است، برعکس اهل سنت که آن را فرع فقهی میدانند، گفت: ماهیت کلامی امامت در شیعه نشان از جایگاه الهی امامت و نصب از سوی خدا دارد و این اعتقاد بنیادی در شیعه است؛ حال این سؤال مطرح میشود که آیا اصلانگاری امامت در شیعه میتواند منجر به کفر منکران امامت شود؟ اینکه ما سلفیها را متهم به تکفیر میکنیم، آیا با کافر دانستن منکران امامت، خودمان همانند آنها نیستیم؟
وی افزود: شیعه و مکتب شیعه همواره در طول تاریخ از سوی برخی جریانات مذهبی اسلامی در زمره کفار شناخته شده و این جریان تکفیری سلفی بلای عالم اسلامی شده و فتنههای فراوانی به خاطر رفتار و گفتار آنها دامنگیر جهان اسلام شده است. ولی بحث ما این است که آیا شیعه را میتوان به خاطر اعتقاد بنیادی به امامت نسبت به مذاهب دیگر، تکفیری دانست؟ به ویژه اینکه نظریات کفر اهل تسنن و یا نظریه کفر باطنی اهل تسنن از سوی برخی از اندیشمندان شیعه مطرح شده است؛ البته این نظریات قطعا نظر مسلط در نزد علمای شیعه نیست.
اسعدی تصریح کرد: تکفیر سه ماهیت دارد؛ اول ماهیت کلامی؛ در اینجا متکلم کاری به تکلیف مکلفان ندارد بلکه به سعادت و شقاوت اخروی میپردازد، دوم ماهیت فقهی؛ که به حکم مکلف مانند ارتداد و انکار ضروری دین و نجاست کافر و مهدورالدم بودن میپردازد، متاسفانه برخی موارد میان مباحث کلامی و فقهی خلط شده و همین منشا برخی مشکلات است. ماهیت سوم هم بعد اجتماعی است؛ یعنی به لحاظ فقهی و کلامی هیچ مشکلی میان عالمان منصف فریقین وجود ندارد ولی در متن جامعه برخی بدفهمیها و سوء برداشتها باعث ایجاد مشکلات زیاد شده است؛ امروز شاید بتوان مدعی شد، خطر اجتماعی تکفیر از خطرات فقهی و کلامیاش بیشتر است و عالمان و فقیهان و متکلمان اسلامی باید به بحث اجتماعی ورود کنند. بنابراین برای حل مشکل تکفیر باید به هر سه بعد توجه بیشتری داشته باشیم.
اتهام بی اساس به شیعه
اسعدی تصریح کرد: برخی اندیشهها در عالم اهل تسنن شیعه را متهم به تکفیر میکنند، مثلا عبدالمنعم در مقدمه الفکر التکفیر، در قضاوتی غیرمنصفانه، شیعه را مانند خوارج و حتی بدتر از آن میداند و میگوید شیعه اهل تقیه هستند ولی خوارج اهل تقیه هم نبودند یعنی اگر مدعی تقریب هستند، فقط تصعنعی است. البته تقیه در میان عالمان شیعه جایگاه خاص خود را دارد ولی هرگز با اتهاماتی اینچنینی سازگار نیست.
استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر اینکه تقریب سیره اهل بیت(ع) است، اضافه کرد: برخی افراد با استناد به الحدائق شیخ یوسف بحرانی، به این شبهه دامن زدهاند ولی این ادعا که همه علمای شیعه قائل به کفر و یا کفر باطنی منکران امامت هستند اصلا پذیرفتنی نیست و مرحوم امام، شهید صدر و آیت الله خویی و آیت الله وحید خراسانی به صراحت این نظریه را مورد نقد قرار دادهاند. بحرانی با استناد به ظاهر برخی از اخبار که نیازمند تحلیل است، نظریهای داده که قطعا مورد موافقت علمای دیگر نیست و ایشان سخنگوی شیعه و علمای شیعه نیست.
کفر منکران امامت، نظر قاطبه شیعه نیست
اسعدی تصریح کرد: هم ما و هم اهل تسنن باید فقط یک نفر را رهبر فکری یک مذهب ندانیم بلکه به عالمانی که نگاه تحلیلی به میراث دارند بنگریم و با نگاه محدود برخی بزرگان به قضاوت درباره یک مذهب نپردازیم؛ مثلا حتی عالمانی که رویکرد اخباری دارند مانند علامه مجلسی با صراحت این دیدگاه را نقد کرده و موضع متفاوتی دارد و جمعبندی عالمانه از مجموعه روایات بحث انکار امامت دارد.
اسعدی با اشاره به اینکه روایاتی وجود دارد که امامت را اصل تلقی کرده و منکران امامت را مؤمن نمیداند، افزود: صرف ظاهر برخی روایت نمیتواند نتیجه درستی به ما بدهد زیرا در کنار روایات مرتبط با منزلت امامت، روایات فراوان دیگری داریم که باید میان کفر و ایمان و اسلام تفاوت قائل شویم؛ یعنی باید بین انکار و جهد و مخالفت عالمانه و عامدانه با مخالفت جاهلانه تفکیک قائل شویم. هر مخالفت و جهالتی انکار تلقی نمیشود بلکه جهد یعنی اینکه فرد میداند نص بر امامت وجود دارد و باز منکر آن شود انکار است؛ حتی مرحوم بحرانی تاکید دارد که مخالف و منکر امامت اگر مستضعف فکری باشد قابل تکفیر نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با بیان اینکه استضعاف اصلی قرآنی است، اظهار کرد: براساس آیات قرآن، مستضعفان مسئله متفاوتی از افرادی دارند که جهد در عقیده باطل خود دارند؛ در روایت بیان شده است که امام صادق(ع) فرمودند: هر کسی از اهل قبله ناصبی نباشد (دشمنی با ائمه اهل بیت(ع) با وجود علم به شان آنها نداشته باشد) مستضعف است و نمیتوان او را کافر دانست. همچنین در خطبه ۱۸۹ نهجالبلاغه برخلاف دیدگاه سطحی برخی علمای شیعه، حضرت دو ملاک برای استضعاف گذاشته است؛ اول اینکه حجت به فرد رسیده باشد و او با گوش بشنود و در قلبش نهاده شده باشد، در غیر این صورت مستضعف است.
حجتالاسلام اسعدی افزود: مسئله دیگر اینکه بین کفر و ایمان مراتبی وجود دارد؛ و هر عدم ایمانی لزوما کفر نیست؛ خود مرحوم بحرانی هم مستضعفین فکری را جدا کرده است؛ لذا هر مخالفی نسبت به اصولی مانند امامت را نمیتوان با نواصب یک کاسه کرد. در مورد انکار امامت اگر کسی این اصل را مطلع نباشد و شاکله ذهنی او از قصور و ضعفی برخوردار باشد که موفق به درک این معنا نشود از نگاه شیعه کافر نیست؛ چیزی منجر به کفر میشود که به انکار اصل ضروری دین منجر شود که موجب اختلاف میان مسلمین نیست و نیاز به استدلال ندارد.
اصول دین همردیف هم نیستند
وی افزود: موضوع دیگر اینکه ۵ رکنی که به عنوان اصول دین داریم هم در یک ردیف نیستند، گاهی اوقات ایمان، به معرفت الله و تصدیق النبی منحصر شده است، این نشان میدهد که عدل و معاد هم به عنوان اصول ضروری دین به این معنا تلقی نمیشوند. بزرگان شیعه اصل امامت را به توحید و نبوت ارجاع میدهند، و اگر تکذیب امامت به تکذیب توحید و نبوت و قرآن منجر شود کفر است ولی بسیاری از اهل تسنن امروز این طور نیستند که به اصل بودن امامت واقف باشند و با وجود این که میدانند انکار آن مخالفت با نبوت است باز بر آن اصرار بورزند.
نگاه مقدس اردبیلی درباره کفر منکران
اسعدی تصریح کرد: نگاه جامع به بیانات بزرگان شیعه نشان میدهد که در کنار جهل از جهد یاد کردهاند؛ مقدس اردبیلی درباره حکم مخالفت با برخی اصول ضروری دین گفته است که اگر انکار از روی شبهه محتملی باشد کفر نیست؛ ضمن اینکه خود ولایت و امامت مفهومی ذومراتب و مشکک است و کمتر کسی را سراغ داریم که هر حیثی از ولایت و امامت حضرات معصومین(ع) را منکر باشد. آیتالله خویی میگوید آنچه از ولایت ضروری است؛ حب و ولا است. ولی ولایت به معنای خلافت ضروری نیست و اگر کسی موفق به دریافت این بهره معنوی والا نشد، منکر تلقی نمیشود.
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید