شعر/فقیر آمد سراغش سیر برگشت

کد خبر: 109923
نفیسه سادات موسوی
وارث

فقیر آمد سراغش سیر برگشت

سفیه ساده، با تدبیر برگشت

کرامت خواست سر بالا بگیرد

حسن را دید و شد تحقیر، برگشت

هزاران حیله آل امیه

برای جنگ، بی تاثیر برگشت

خدا تنها خبر دارد که دستش

کجاها رفت تا شمشیر، برگشت

چه آمد بر سرش در کوچه آن روز

که کودک رفت اما پیر برگشت

مسیر خانه تا مسجد، کم، اما

حسن با مادر خود دیر برگشت

نوشتند او میان کوچه دق کرد

فقط با معجزه، تقدیر برگشت

برای زینب عاشورا شد آغاز

چو تابوت حسن با تیر برگشت


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.