شعر/سر‌ها همه در بند او مهدی بُوَد فرزند او

کد خبر: 110527
سید رضا موید
وارث

یاری که از رخسار او، قدر ثُریّا بشکند
برخاست کز بالای او، مقدارطوبا بشکند

ازمشرق عشق و هنر، تابیده خورشیدی دگر
ماهی که نورطلعتش، هرظلمتی را بشکند

آمد امام عسکری، باجلوه‌های داوری
کز او طلسم ساحری، در دست اعداء بشکند

نامش حَسن، رویش حَسن، فرزند چندین بت شکن
کاو همچو جَدّ خویشتن، سَدِّ ستم‌ها بشکند

روشنگر راه بشر، در مَرتَبت هادی عَشَر
هر قدرتی را منطقش سرافکند پا بشکند

اینست فرزند نبی، کز شوکت میلاد او
آب از سماوه سر زند ایوان کسرا بشکند

این ست فرزند علی کز هیبت شمشیر او
امواج دل‌ها می‌تپد افواج اعدا بشکند

سر‌ها همه در بند او مهدی بُوَد فرزند او
کز عزم بی مانند او بُتهای دنیا بشکند

درجمع ارباب سخن، پیران ادیان و ملل
هرجاکه اولب وا کند بازار آن‌ها بشکند

درمکتب تفسیر او با نطق عالمگیر او
دردست هردانشوری، کلک گُهرزا بشکند

تفسیرقرآنش ببین، میزان عرفانش ببین
حُکّام عصرخویش را با علم و تقوا بشکند

گراو نمیدادی تبر، درکف خلیل الله را
کی میتوانست آن نبی یکباره بُتها بشکند؟

گراونگفتی لاتَخَف، موسی کلیمُ الله را
میدیدی ازوحشت عصادردست موسابشکند

بشمارد ارنعمای خودبرانبیاءواولیاء
درزیربارمنَّتش پشت مسیحا بشکند

یارب مبادا تا به اوگردد زلیخا روبرو.
چون قیمت یوسف دگرپیش زلیخا بشکند‌
 
ای کعبهءا ُمّیددل،‌ای روی تو خورشید دل
از بارش سنگ فِتَن تاکی سر ما بشکند؟

دل برشما بستیم ما برعهد خود هستیم ما
عهد میان ما و تو یارب مبادا بشکند

تا سر نَهَم بر پای تو دارم سر سودای تو
تا منزل عشقت شود خواهم دلم تا بشکند

من با همه آلودگی، بردرگهت روکرده ام
مگذاردر پای دلم، خارتَمنّا بشکند

آمد"مؤید"سوی تو شاید ببیند روی تو
امروز بشکست ازغمت، مگذار فردا بشکند


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.