نگاهمان را عوض کنیم ...

کد خبر: 110605
معمولا می‌گویند آب کم است، اسراف نکنید! انرژی محدود است ما نسبت به نسل‌های بعد مسئول هستیم اسراف نکنید! و ...؛ این نوع از توصیه به اسراف نکردن را می‌شود گفت: ثواب که ندارد مبغوض خدا هم هست.
وارث

حجت الاسلام حمیدرضا باقری در کانال شرح حال اینگونه نوشته است:

تبلیغاتی که در جامعه برای اسراف نکردن می‌شود را نگاه کنید!

معمولا می‌گویند آب کم است، اسراف نکنید! انرژی محدود است ما نسبت به نسل‌های بعد مسئول هستیم اسراف نکنید! و ...

این نوع از توصیه به اسراف نکردن را می‌شود گفت: ثواب که ندارد مبغوض خدا هم است، چرا؟

چون روح آن سوء ظن به خداوند یا اصلا ندیدن او است که حالا در یک مناسک دینی خودش را نشان داده است. منشأ این نوع از اسراف نکردن ترس از این است که خدایی که نسل‌های قبل از ما را روزی داده حالا دیگر روزی ندهد.

یک روز می‌گفتند زغال سنگ دارد تمام می‌شود اسراف نکنید، یک روز می‌گویند نفت دارد تمام می‌شود، فردا هم خواهند گفت اورانیوم دارد تمام می‌شود اما توجه ندارند و نداریم که آن کسی که مسئول روزی دادن به ما است حواسش به آیندگان هم مثل گذشتگان بوده و رحمتش در طول زمان و مکان گسترده است.

معمولا ما تصور می‌کنیم فلان ماده را باید بیشتر قدر بدانیم چون مثلا کم‌یاب است یا گران است و... مثلا اگر در یک بیابان بودیم حواسمان به اسراف نشدن آب هست ولی اگر در کنار دریا و یا یک جای پرآب بودیم، می‌گوییم اینقدر آب برای مثلا شستن فلان ماده که اسراف نیست؟!

اسراف برای ما به کم بودن یا زیاد بودن آن ماده ربط دارد.

اما دین چه می‌گوید؟

اگر کنار رودخانه هم بودی نباید آب را بی‌خود روی زمین بریزی و این اسراف است.

اصل ماجرا مؤدب بودن نسبت به نعمت خداوند است، قدر نعمت خدا را دانستن و احترام آن را نگه داشتن است. بنده نعمت خدا را کوچک نمی‌شمارد و قدر آن را می‌داند ولو به ظاهر کوچک باشد کمی خرده نان باشد! یک دانه برنج باشد! یا...

خداوند در وصف مؤمنین می‌گوید:

«الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (۱۹۱ - آل عمران)»

کسانی که در همه حالات ایستاده و نشسته و خوابیده در خلق آسمان و زمین تفکر می‌کنند و می‌گویند خداوندا این‌ها را بیهوده خلق نکردی.

این نکته توجه به مخلوق خدا و ارزشمند بودن آن در همه مناسک دینی که با عالم نحوه ارتباطی پیدا می‌کند وجود دارد و به ادب درک محضر و نعمت خداوند تبارک و تعالی بر می‌گردد.

مثلا در ادب غذا خوردن، ممکن است کسی از سر حرصش به دنیا بگوید غذا را خوب بجو برای اینکه مواد معدنی آن بیشتر جذب بدن تو شود تا با یک مقدار کم از ماده منفعت بیشتری ببری یا اینکه کسی از سر شهوت به غذا بگوید خوب غذا را بجو که لذت غذا را بیشتر بچشی، یکی هم برای اینکه مقابل اینها باشد و به اصطلاح اهل آخرت و ترک دنیا شود، به کیفیت غذا و لذت بردن از آن توجه نکند! اما مؤمن نه این است و نه آن، یک سیب را هم که می‌خواهد بخورد، قدر آن را می‌داند چون نعمت خداست، خوب به جلوه‌های رحمت خدا در پوست و رنگ و ترکیب و مزه آن دقت می‌کند و از آن لذت می‌برد، غذا را آرام آرام می‌جود تا قدر این نعمت خدا در طعم و مواد مفیدی که در آن است درک کند، چون خدا این میوه را صرفا برای پر کردن معده نیافریده است خواسته است شما از جلوه‌های مختلف آن لذت ببری و استفاده کنی، خواسته است او را در تک تک ابعاد این مخلوقش، ببینی.

مثال دیگرش در رعایت نظم است، برخی منظم می‌شوند تا از زمان بهره بیشتری ببرند، تا مطالبی که دارند از دست نرود بهتر استفاده شود و توجیهات از این دست، اما مؤمن می‌داند بیشترین بهره‌ها را خداوند در کم‌ترین زمان‌ها می‌تواند به او بدهد و کم‌ترین بهره‌ها را در بیشترین زمان‌ها می‌تواند از او دریغ کند، چشم او را از آنچه مقابلش است نابینا کند و نسبت به آنچه پنهان است آگاه کند. پس رعایت نظم او به خاطر ترس از بی‌بهره ماندن نیست. چون در مقابل وقتش در برابر خداوند مسئول است برای ذره ذره آن فکر میکند که کاری کند که در آن زمان لازم است، در نتیجه منظم می‌شود.

به امام خمینی گفتند: شما برای چه اینقدر منظم هستی که دیگران با کارهای شما ساعتشان را می‌توانند تنظیم کنند؟ برای اینکه بهره بیشتری از زمان ببری و...؟ پاسخ دادند نه! برای اینکه خدا از ما خواسته است، منظم باشیم.


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.