شعر/ هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟

کد خبر: 110761
حمیدرضا برقعی
وارث

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟

من اگر اینهمه بیدار نباشم چه کنم ؟ 

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟ 

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟ 

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟

راستی ، اینهمه بیمار نباشم چه کنم ؟ 

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یکبار نباشم چه کنم ؟

ابرویت تیغ مصری است که جان میطلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟ 

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟ 

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.