شعر/ خدا را شکر بین شهر ما از تو نشان پیداست

کد خبر: 110898
حمیدرضا برقعی
وارث

خدا را شکر بین شهر ما از تو نشان پیداست

کمی از پشت بام خانه ی ما، جمکران پیداست 

اگر هر جای دنیایم دلم در یک خیابان است

همیشه نیمه شعبان دلم در چهار مردان است 

خیابانی که دل سرمست یوسف میشود در آن

و با اصرار هی شربت تعارف میشود در آن 

به پای دل به شوق دیدن دلدار خواهم رفت

پیاده از حرم با گریه تا گلزار خواهم رفت
 
حرم...گلزار، احساس صفا تا مروه را دارد

و بالای سرم یک کعبه ی زیبا خدا دارد 

منه بیچاره دنبال تو هستم، چاره من چیست؟

تو هستی در میان ما ولی توفیق دیدن نیست 

و می‌دانم مرا که دل به تو بستم تو میبینی

اگر چه اهل پایین شهر قم هستم تو میبینی 

و می‌دانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا

تو حتی سر به جشن بچه‌ها هم میزنی آقا 

چه می‌شد باز کودک می‌شدم با شور دلتنگی

دوباره کوچه را تزئین کنم با کاغذ رنگی 

و می‌خواند تو را حتی نگاه بچه‌ها آقا

برای کودکان چشم بر راهت بیا آقا


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.