شعر/ گل‌های عالم را معطر کرده بویت

کد خبر: 111545
سید حمیدرضا برقعی  
وارث

گل‌های عالم را معطر کرده بویت
ای آنکه می‌گردد زمین در جست‌و‌جویت

یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
می‌چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت

سیاره‌ها را در نخی می‌چیدی آرام
می‌ساختی تسبیحی از خاک عمویت

برداشتند از سفره‌ات نان، مردم شهر
جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت

درهای رحمت باز می‌شد با دعایت
دردا که می‌بستند درها را به رویت

تاریخ می‌داند فدک تنها بهانه است
وقتی بهشت آذین شده در آرزویت

وقتی منزه گشته خاک از سجده‌هایت
وقتی مطهر می‌شود آب از وضویت

چادر حمایل می‌کنی از حق بگویی
حتی اگر یک شهر باشد روبرویت

برخاستی با آن صفت‌های جلالی
این بار آتش می‌چکید از خلق و خویت

حتی زمان می‌ایستد از این تجسم
تو سوی مسجد می‌روی مسجد به سویت

از های و هو افتاد دنیا با سکوتت
دنیا به آرامش رسید از های و هویت

از بانگ بسم الله الرحمن الرحیمت
از شکوه‌های "الذین آمنویت"

تو خطبه می‌خواندی و می‌لرزید مسجد
ذرات عالم یکصدا لبیک‌گویت

خطبه به اوج خود رسید آنجا که می‌ریخت
مدح علی حیدر به حیدر از گلویت

گفتم علی... او قطره قطره آب می‌شد
آن شب که روشن شد سپیدی‌های مویت

آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام
زخم تو آری زخم ... آن رازِ مگویت

هنگام دفن تو علی با خویش می‌گفت
رفتی ولی پایان نمی‌یابد شروعت...


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.