قرآن حقیقتی وحیانی متأثر از نفس پیامبر(ص) است
فرهاد شفتی، قرآنپژوه مقیم اسکاتلند، شامگاه ۲۹ دی در نشست علمی «سخن و سکوت قرآن»، با طرح این موضوع که بحث از وحی و چگونگی آن منحصر به دوره معاصر نیست و از گذشته بین اندیشمندان مطرح بوده است، گفت: اولین پرسش درباره مکانیزم وحی این است که آیا فلاسفه دین متفقالقول هستند که خدا نمیتواند با انسان سخن بگوید؟ آیا سخن گفتن خدا با انسان مانند انتساب غذاخوردن به او هست؟ برخی گفتهاند چرا خدا میتواند سخن بگوید و برخی گفتهاند خیر.
وی افزود: سؤال دیگر این است که اصلا چرا امر متعالی(خدا) باید با انسان حرف بزند؟ این پرسش از آنجا شکل گرفته که برخی خدا را مانند پادشاهی تصور کردهاند که در بالای بالا نشسته و کاری به رعیت پاییندست ندارد؛ سخن بنده این است که باب سخن بین خدا و انسان باز است و امر متعالی اهتمام به ایجاد ارتباط دارد. مقالهای هست با عنوان «تاملی بر استدلال زبانشناختی مدعی انگاره قرائت نبوی از جهان درباره گوینده قرآن» که آقای محمدرضا شاکر با فرد دیگری مشترکا نوشتهاند و در این مقاله آرای مجتهد شبستری را نقد کردهاند؛ به نظر بنده نقد علمی خوبی در این مقاله بیان شده است.
شفتی با بیان اینکه درباره تعریف وحی گفتهاند اشاره سریع و یا کلامی که به صورت رمز و کنایه هست، اضافه کرد: پاسخ صریح و روشن بنده درباره این پرسش که ماهیت وحی چیست این است که من نمیدانم؛ تصور نمیکنم انسان دیگری هم بتواند مدعی شود که او قطعا میداد و همه کسانی که نظری دادهاند گفتهاند نظریه است. گاهی برخی آنقدر راحت درباره ماهیت وحی حرف زدهاند که گویا درباره مکانیزم اجاق گاز و موتورسیکلت حرف میزنند. تصور بنده این است که حتی شخص پیامبر(ص) هم نمیتوانسته کاملا مکانیزم وحی را تبیین بفرمایند.
۴ نظریه درباره وحی
این قرآنپژوه اظهار کرد: چند نظریه درباره ماهیت وحی وجود دارد؛ اول نظریه سنتی که میگوید وحی عین جملات قرآن و جملات قرآن، عین وحی و این جملات عین واقعیت است، مثلا در سوره طارق به بحث صلب و ترائب اشاره کرده و در سوره جن هم به نفوذ شیاطین در عالم بالا و دفع و راندن آنها با شهاب سنگ اشاره شده است.
وی افزود: نظریه دیگر این است که جملات، عین وحی است که جبرئیل در نفس پیامبر(ص) حک کرده و ایشان آن را بیان میکند، در این دو نظریه پیامبر(ص) نقشی ندارد و صرفا بازگوکننده یکسری جملات است؛ اما این جملات به مناسبت فرهنگ و دانش جامعه عصر نزول، محدود و کوتاه شده است؛ با این نگاه شاید چون اعراب به اجنه معتقد بودند خدا از آن استفاده کرده و فرموده است که شهابسنگها اجنه را دفع میکنند که جلوی وحی را نگیرند. فخر رازی وقتی از آیات متشابه سخن گفته آورده است که بسیاری از آیات قرآن براساس فهم و فرهنگ اعراب آن زمان تنظیم شده است.
شفتی افزود: نظریه سوم این است که پیامبر(ص) فقط یک پستچی نبوده بلکه نفس پیامبر(ص) بر روی آن تاثیر گذاشته است، یعنی حقیقتی بر نفس پیامبر نازل شده است و کلمات وحی تحت تاثیر نفس او و میعادگاه پیامبر با امر متعالی بوده است؛ بنابراین کلمات این طور نبوده است که حضرت محمد(ص)، حقیقتی به دلشان بیاید و بعدا بنشینند و بگویند من چگونه سر فرصت آن را به جمله و آیه تبدیل کنم؛ خود کلمات هم با کنترل خداوند بر لسان ایشان جاری شده است. فضل الرحمان از جمله کسانی است که بر این نظریه تاکید کرده است.
این قرآنپژوه اظهار کرد: نظریه چهارم این است که کلمات قرآن، از خود پیامبر(ص) است و خداوند هیچ نقشی در آن ندارد که خانم وسمقی مؤید این نظر است و نقش خدا را در وحی زیر سؤال برده است.
شفتی با بیان اینکه آنچه بنده میگویم مشاهدات خودم هست و درصدد تحمیل بر دیگران نیستم و معتقدم نه فقط در قرآن بلکه در سایر کتب مقدس هم قابل مشاهده است، تصریح کرد: من در قرآن جنبه الهی میبینم و این جنبه از چند منظر است؛ اول اینکه من به شدت نظم مفهومی در قرآن میبینم برخلاف کسانی که معتقدند در قرآن، تناقض وجود دارد؛ فصاحت و زیبایی در متن قرآن مشاهده میکنم و یکی از عواملی که بسیاری به قرآن، ایمان آوردند همین فصاحت و زیبایی آیات بود با اینکه در آن دوره همه قرآن، نازل و مکتوب نشده بود. همچنین قرآن، تحدی کرده و هیچ کسی مدعی آوردن کلامی مانند قرآن نیست.
خودآگاهی قرآن
وی افزود: موضوع دیگر خودآگاهی قرآن است، من نمیگویم قرآن وحی است چون خودش میگوید من وحی هستم، بلکه سخن من این است که قرآن، از خودش آگاه است؛ ما بر این باور هستیم که قرآن، همان چیزی است که پیامبر(ص) آورده است. ضمن اینکه مفاهیم بلندی در قرآن است و بر اخلاق و گفتوگوی با مخاطبش تاکید دارد؛ اگر ما یکبار خود را جای پیامبر(ص) بنشانیم و قرآن را بخوانیم میبینیم که قرآن، منازل السائلین برای پیامبر(ص) بوده و او را رشد اخلاقی و تزکیه داده است.
شفتی تصریح کرد: مجموعه این عوامل میگوید قرآن، منبع وحیانی دارد و این منبع وحیانی مسلط است، در تاریخ هم میبینیم که وحی اینطور نبوده است که کلامی به پیامبر(ص) منتقل شود و بعد ایشان بگوید من امشب روی آن کار کنم و بعد بازگو کنم، کلامی وارد میشده و ایشان همان موقع بازگو میفرودند. براساس این مشاهدات من نمیتوانم نظریه چهارم را قبول کنم. البته مشاهدات دیگری هم از قرآن دارم و آن جنبههای انسانی از قرآن است؛ آنطور که من میفهمم وقتی قرآن از پدیدههای طبیعی مانند خورشید و ستاره و خلقت فرزند و ... سخن میگوید با علم همخوانی ندارد و بسیار منطبق با دانش مردم زمانه خود است؛ مشاهده من از قرآن این است که وقتی از هر گروه دینی سخن به میان آمده صرفا گروههایی است که در عربستان آن زمان وجود داشتهاند یا مردم آن دوره میشناختهاند(مانند مجوس).
وی افزود: در قرآن نمیبینم گزارهای برای مسلمین آمده باشد که بخواهد تقلبی را به ما برساند و بگوید در آینده این اتفاقات رخ میدهد، در قرآن از ملل دیگر خبری نیست و فقط به محدوده شبه جزیره عربستان مینگرد و صرفا یک ایه درباره جنگ روم و ایران آمده است؛ به شدت فرهنگ قرآن، عربی است و فرموده که ما قرآن را به لسان عربی مبین آوردیم که مراد فقط زبان عربی نیست بلکه فرهنگ عربی هم مدنظر است. شریعت اجتماعی قرآن بسیار منطبق بر زمان خویش است زیر اکثریت احکام اجتماعی قرآن، امضایی بوده است.
وجود جنبه انسانی در قرآن
شفتی بیان کرد: در کنار الهی بودن قرآن، جنبه انسانی هم در قرآن قابل مشاهده است و این موضوع مرا از نظریه شماره یک هم جدا میکند و به نظریات دو و سه نزدیک میکند؛ این دو نظریه میگویند کلمات قرآن متاثر از فرهنگ زمانه بوده است با این تفاوت ک نظریه دو میگوید جملات را منبع وحی جلوی چشم و در قلب پیامبر(ص) گذاشته و یا از نفس پیامبر(ص) برآمده گرچه خدا بر آن کنترل دارد؛ بنده بین این دو نظریه سوم را انتخاب میکنم یعنی قرآن، وحی الهی است و این وحی، حقیقتی بوده که خدا بر قلب پیامبر(ص) نازل کرده ولی این کلام تحت تاثیر نفس پیامبر(ص) و دغدغههای ایشان بوده است و خود این کلام توسط وحی الهی کنترل هم میشده است. چیزهایی را که پیامبر(ص) دغدغه آن را داشته بیان شده و چیزهایی که ایشان دغدغه آن را نداشته بیان نشده است.
شفتی گفت: حال آیا بر مبنای نظریه سوم، قرآن کلام خداست یا کلام پیامبر(ص)؟ در اینجا سخن از میعادگاه پیامبر و خداوند است؛ اگر بگویید کلام خداست، درست است و اگر زبان ما لغزید و گفتیم کلام پیامبر(ص) بوده منظور این نیست که کلام خدا نبوده است. بنده هنوز احساس نکردهام که بیش از این ماهیت وحی را بفهمم.
وی با اشاره به مدل تعلیم و کودک در تبیین ماهیت وحی گفت: ارتباط با امر متعالی مانند ارتباط یک کودک با یک حکیم مانند علامه طباطبایی است، علامه وقتی میخواهد با کودک ۵ساله حرف بزند تفسیر المیزان نمیگوید بلکه حرفی که او میزند. استفاده از خود کلمات آن کودک برای تبیین یک مفهوم است و بیش از دغدغه کودک هم به او نمیگوید.
شفتی همچنین در پاسخ به این پرسش که از دید کثرتانگاری چرا مسلمین باید مسلمان باقی بمانند؟ و اگر از راه آسانتر میتوان به حقیقت رسید چرا باید راه سخت را انتخاب کنیم؟ اظهار کرد: اولا این پرسش را از منظر انحصارگرایی هم میتوان مطرح کرد و از این دید، سؤال جدیتری هم هست زیرا اگر معتقد باشیم که یک دین فقط ما را به رستگاری میرساند آن وقت این سؤال مطرح است که کدام دین؟ و لزوما ممکن است دینی که ما در فضای آن به دنیا آمدهایم مطلوب نباشد ولی اگر کثرت گرایی را بپذیریم دغدغه وحشت کم میشود.
وی با طرح این پرسش که چرا باید مسلمان بمانیم گفت: هدف از زندگی، سلوک معنوی و اخلاقی و تربیت نفس است و همسان بودن مسلک با فرهنگ انسان بسیار مهم است؛ اسلام در فضای عربستان نازل شده ولی ما آن را رنگ و بوی ایرانی داده ایم و همین که با فرهنگ آبا و اجداد ما همخوانی دارد به سلوک بهتر ما کمک میکند، از نظر روانشناسی هم تغییر دین لزوما به انسان کمک نمیکند؛ در مورد راه سخت و آسان در انتخاب دین هم بگویم که پیامبر(ص) فرمودهاند دینی که من آوردهام دین سمحه و سهله است از طرفی فهمهای سخت در تمامی ادیان مانند مسیحی و یهودی و بودا و ... وجود دارد و باید دنبال فهم سهل از دین برویم
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید