حرکت انسان در قیامت اعم از حرکت مادی است

کد خبر: 113022
حجت‌الاسلام امیرحسین شکیبافر با اشاره به اینکه نفس موجودی نیمه‌مجرد است و در اثر رشد به تجرد تام می‌رسد، بیان کرد: تمام اعمالی که در دین هست ما را مجرد می‌کند. شما وقتی نماز می‌خوانید تعلق را کم می‌کنید و در انفاق و... نیز همین‌طور است و گویی آرام‌آرام تعلق انسان را کم می‌کند.
وارث

سومین جلسه از سلسله جلسات با موضوع زندگی پس از مرگ (مواقف حشر) شب گذشته ۱۵ فروردین با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین امیرحسین شکیبافر، محقق و پژوهشگر علوم اسلامی، برگزار شد.

در ادامه خلاصه‌ای از مباحث مطرح‌شده در این جلسه را می‌خوانید؛

مواقف حشر آن موقف‌ها و مراتبی است که یک فرد باید طی کند تا آماده ورود به بهشت یا جهنم شود. برخی این را مساوق با حرکت دانسته و گفته‌اند که در برزخ و قیامت یک نحو حرکت وجود دارد. البته بزرگان فلسفه می‌دانستند که چنین حرکتی یعنی حرکت مادی در برزخ و در قیامت ممکن نیست؛ چون هر شیئی که بخواهد حرکت کند باید دارای ماده و استعداد باشد.

چرا عوالم بالاتر اقتضای مادیت ندارند؟
اگر کمترین مسئله‌ای در عالم ماده هست و بخواهد در عالم بالاتر نیز رخ دهد، باز هم عالم ماده است؛ بنابراین مادی‌نگری در بحث قیامت بسیار اشتباه است. البته در برزخ و قیامت جسم داریم اما مادی نیست؛ یعنی آن استعداد و حرکت را ندارد. قرآن می‌فرماید: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»؛ یعنی آنچه نزد شماست از بین‌رونده است و آنچه نزد خداست بقا دارد. وقتی نفخه اول صورت می‌گیرد ما از این عالم منتقل می‌شویم و قرآن می‌گوید: قیامت باطن اینجاست. دنیا ظاهر و قیامت باطن است و وقتی عالم عالم باطن شد، شرایط ظاهر را ندارد. پس هرچه در قرآن وجود دارد، که به ظاهر ختم می‌شود، تمثیلی از باطن به صورت ظاهر است تا بتوانیم بفهمیم وگرنه فهم این نکته در اندازه ما نبود.

در قیامت همه چیز هلاک می‌شود، مگر وجه رب که می‌ماند و ارتباط با حق نیز باقی و ثابت است و دار آخرت دار ثبات محسوب می‌شود. پس حرکت مادی قطعا وجود ندارد. برخی از علما مانند مرحوم آقای شجاعی می‌گویند یک حرکتی هست، اما نه از جنس حرکت مادی. حرکت است؛ چون اگر برزخ را طی نکنید به قیامت نمی‌رسید و همین که از طی کردن سخن گفته می‌شود؛ یعنی حرکت وجود دارد اما طی کردن حرکت انتقالی نیست، بلکه مراد تغییر نشئه است. تا اینجا می‌گوییم حرکت هست و ماده وجود ندارد، ولی جسم هست و مانند سیبی که رشد کند نخواهد بود، اما حرکتی متناسب با آنجاست و توضیح نمی‌دهند که این حرکت چطور است؟

توجه کنید که وقتی انسان با حق برخورد می‌کند همه این چیزها برایش اتفاق می‌افتد. علامه طباطبایی می‌گوید که همان اسمی که بهشت را برای بهشتی بهشت می‌کند همان اسم جهنم را برای جهنمی جهنم می‌کند. در قرآن نیز گفته شده که عذاب از جانب رحمان است. مانند آدمی که قند دارد که اگر به او طالبی بدهید و بخورد، تا دم مرگ می‌رود، اما همان را یک نفر دیگر می‌خورد و بسیار لذت می‌برد؛ بنابراین این دو به دلیل مدل درونشان تفاوت دارند. همچنین کسی وقتی قرآن می‌خواند گویی که عذاب می‌کشد و اگر قرآن پخش شود، خسته می‌شود، اما فرد دیگری لذت می‌برد. در مورد عبادت نیز چنین است. بنابراین این اتفاق یکباره رخ می‌دهد، اما اگر بگویید قیامت یا برزخ دار حرکت نیست، چنانچه کسی گناهی را مرتکب شده باشد هرچقدر که با او برخورد شود گناه می‌ماند و تکان نمی‌خورد و ممکن نیست که صاف شود، این اشکالی است که وارد می‌شود و باید به آن پرداخت.

تقریری بر مفهوم حرکت
ما یک حرکت داریم که اعم از حرکت مادی است و آن حرکت از ماده به فعلیت نیست. حرکتی که در ماده است حدوث زمانی دارد؛ یعنی چیزی زمانی نبوده و بعد بود شده است. شما در تاریخ فلان نبودید و در فلان تاریخ به دنیا آمدید. پس حدوث زمانی دارید و وجود شما مسبوق به عدم زمانی است و به آن حدوث زمانی می‌گویند. همه موجودات این حدوث را دارند و حدوث نیاز به ماده دارد و تا زمانی که ماده وجود شما نباشد، حدوث زمانی ندارید.

یک حرکت مربوط به حدوث ذاتی است. برای نمونه در فلسفه می‌گویند اولین چیزی که خلق شد عقل بود، اما عقل در زمان ایجاد نشد. ابن‌سینا می‌گوید وقتی کلید را درون قفل می‌اندازید تا قفل را باز کنید، ابتدا دست شما حرکت می‌کند یا کلید یا هردو همزمان؟ هردو باهم، اما تا دست حرکت نکند، کلید هم حرکت نمی‌کند. پس حرکت دست بر حرکت کلید تقدم دارد، اما تقدم رتبی  نه زمانی. حال در عالم بالاتر موجوداتی که به وجود می‌آیند مسبوق به عدم زمان نیستند و آنجا زمان نیست، اما خدا بر همه تقدم رتبی دارد و آنها پس از خدا هستند.

مثال دیگر این است که شما مسائل پیچیده ریاضی را می‌دانید و در ذهن شما دو به علاوه دو چهار می‌شود و مقدم بر مسائل پیچیده ریاضی است، اما تقدمش زمانی نیست. وقتی می‌خواستید یاد بگیرید تقدم زمانی داشت، اما وقتی تبدیل به صورت ذهنی شد، دیگر تقدم زمانی ندارد. مثال دیگر اینکه شما یک مربع در ذهن ترسیم و آن را تقسیم کنید. این تقسیم در زمان است، اما تقسیم در ذهن موجب نمی‌شود که مربع اول از بین برود. شما چهار تقسیم دیگر در ذهن آورده‌اید و این صورتِ پس از صورت است و مسئله اصلی محسوب می‌شود.

حرکت ما در برزخ و قیامت مادی نیست
حرکت ما در برزخ و قیامت مادی نیست. عقل همیشه هست و رتبه‌اش مقدم است و متأخر از خداست، اما خدا همیشه قبل از آن است و رابطه خدا با عقل اول زمانی نیست؛ چون خدا زمان ندارد و رابطه خدا با ما نیز همین‌طور است و زمانی نیست. الان فکر می‌کنید خدا نشسته تا آینده ما بیاید؟ اینطور نیست، چون اول و آخر نزد او حاضر است، نه اینکه از اول می‌فهمد که شما چه هستید. یعنی اگر پرده برداشته شود، معلوم است که هر کدام از ما کجا هستیم و وقتی شما رشد می‌کنید، در حقیقت از سنخ صورت بعد از صورت است.

همچنین نفس ما نیروی مجرد است و دارد تجرد پیدا می‌کند. آنکه مجرد نیست مادی است و جسم مادیِ صددرصد، اما نفس نیمه‌مجرد است؛ چون هنوز محتاج تن است و وقتی می‌خواهد کار کند و نیاز به دست و پا دارد و برای ادامه حیات نیاز به خوردن و خوابیدن دارد. نفس به دنیا آمده است و می‌خواهد رشد کند و کامل یعنی مجرد تام و تعلقش از ماده قطع شود.

کارکرد اعمال دینی کاهش تعلقات است
تمام اعمال دین می‌خواهد ما را مجرد کند. وقتی نماز می‌خوانید تعلق را کم می‌کنید و در انفاق و ... نیز همین‌طور است و گویی می‌خواهد آرام‌آرام تعلق انسان را کم کند. ما داریم رشد می‌کنیم اما رشد ما نزد خدا حاضر است. عمل انسان به سوی خدا می‌رود اما خدا او را به تدریج و زمانی نمی‌گیرد و به تدریج تجرد پیدا می‌کنیم. در هر عملی که انجام می‌دهیم، این عمل با خدا ملاقات می‌کند و ما در سایه و اندازه آن عمل با خدا ملاقات می‌کنیم که آن ملاقات در ما آثاری دارد.

آیت‌الله جوادی ‌آملی هم تعبیری دارند و آن اینکه قیامت در آینده نمی‌آید، بلکه قیامت می‌آید تا گذشته و حال و آینده را جمع کند. پس مانند این است که یکباره همه ما با خدا ملاقات می‌کنیم و یکباره این آثار را می‌پذیریم. موجودی که حرکت کرد به تجرد تام می‌رسد و حالا به مواقف حشر می‌رسد. مواقف حشر یعنی همین هویتی که با خدا مرتبط می‌شود که یکی‌یکی خودش را نشان می‌دهد. برای تقریب به ذهن، مثل این است که بگوییم قیامت در یک لحظه صورت می‌گیرد. مثلا خدا گفته حساب. حساب یعنی نتیجه‌بخشی به این اعمال که خدا به آنها نتیجه تکوینی می‌دهد و این‌طور نیست که حاصل را روی عمل سوار کنند، بلکه حاصل است. بنابراین می‌توانیم بگوییم که حشر با اینجا ارتباط نزدیکی دارد و در جلسات بعد به آیات و روایات مرتبط با این بحث می‌پردازیم.
منبع: ایکنا


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.