مسلمانان حتی با یک جمله بهانه به دست دشمن ندهند
دوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، به همت حجتالاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی به بیان نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن میپردازد. آنچه در ادامه میخوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه شانزدهم قرآن کریم است:
سبک زندگی قرآنی
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ (۱۰۴)
يعنى به جاى «راعنا» بگوييد «انظرنا». توضيح اينكه: هنگامى كه پيامبر(ص) براى مسلمانان مطالبى بيان مىفرمود، مىگفتند: «راعنا يا رسول اللّه!» مقصودشان اين بود كه جانب ما را رعايت كن و به ما مهلت ده تا آنچه را مىگويى دريابيم و به خاطر بسپاريم. اين تعبير (راعنا) در لغت يهود معناى دشنام داشت؛ از اين روى فرصت را غنيمت مىشمردند و در خطاب به پيامبر مىگفتند: «راعنا»، كه در ظاهر اظهار ادب مىكردند، ولى قصدشان دشنام بود؛ گويا از اين تعبير اين معنى را اراده مىكردند كه: بشنو كه ناشنوا باشى. پس اين آيه نازل شد: «يهوديانند كه سخنان را از جايگاه خود تغيير مىدهند و مىگويند: شنيديم و نافرمانى كرديم، و بشنو كه ناشنوا باشى! و مىگويند: «راعنا» در حالى كه زبانشان را مىگردانند و در دين طعنه مىزنند» (نِساء، ۴۶).
این آیه دلالت دارد که مسلمانان بايد در برنامههاى خود مراقب باشند كه هرگز بهانه به دست دشمن ندهند؛ حتى از به كار بستن يك جمله كوتاه كه ممكن است موضوعى براى سوءاستفاده دشمنان شود، احتراز جويند، يعنى به انعكاس سخن خويش توجه داشته باشند؛ زيرا ممكن است، افرادى با حسن نيت سخنى بگويند يا عملى را انجام دهند ولى بازتاب بيرونى آن براى اسلام و مسلمانان خوب نباشد. دشمن تمام حركات ما را زير نظر دارد و از هر فرصتى براى ضربه زدن بهره مىبرد.
امروزه نيز گاهى اعمالى از مسلمانان سر مىزند كه دشمنان داخلى و يا محافل بينالمللى با سوءاستفاده از آن عليه اسلام و مسلمانان تبليغ مىكنند. وظيفه ما اين است كه از اينگونه كارها جداً بپرهيزيم و بهانه به دست دشمنان ندهيم.
تفسیر
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (۱۰۲) وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (۱۰۳)
سليمان و ساحران بابل
يهوديان بر اين باورند كه به پيروى از حضرت سليمان(ع) و دو فرشته به نامهاى هاروت و ماروت به جادوگرى روى آورده و آن را ميان خود رواج دادهاند. آنان مىپندارند كه حضرت سليمان(ع) با سحر توانست آن شكوه و عظمت را به دست آورَد و بر جن و انس و ديگر موجودات فرمانروايى كند. آيه مورد بحث با اشاره به اين دو داستان، حقيقت ماجرا را بيان مىكند. درباره حضرت سليمان مىفرمايد: او هرگز جادوگرى نكرد و كافر نشد، بلكه شياطين يعنى جنيانِ شرور اين گمان را القا كردند و سحر را رواج دادند. بنابراين يهوديان در اين روش پيرو القائات شياطين و آموزههاى آنها هستند. از امام باقر(ع) روايت شده است كه چون سليمان(ع) رحلت كرد، ابليس سحر را بنا نهاد و آن را در دفترى نگاشت، سپس طومارش كرد و بر روى آن نوشت: اين گنجينههاى دانشى است كه آصِف بنبَرخيا براى فرمانروايى سليمان بن داود ساخته است. [در آن نوشته شده بود:] هر كس چنين خواهد چنين و چنان كند. سپس آن را زير تخت سليمان پنهان کرد و پس از چندى آن را بيرون آورد و بر مردم خواند. كافران گفتند: سليمان جز با همين جادوها بر ما سلطنت نيافت. تفسير عَيّاشى، [ج ۱، ص ۵۲، ح ۷۴] و امّا درباره هاروت و ماروت مىگويد كه هرچند آن دو به مردم سحر آموختند، ولى اين آزمون الهى بود، همانگونه كه خداوند بر دل آدميان انواع شرّ و فساد را القا مىكند تا آنان را بيازمايد.
لذا آن دو فرشته به هر كه سحر تعليم مىدادند به وى مىگفتند: ما وسيله آزمايشيم و به او هشدار مىدادند كه مبادا سحر را در غير موارد مجاز آن مانند از ميان بردن سحر ديگران، به كار برى. در حديثى از حضرت رضا(ع) آمده است: اما هاروت و ماروت دو فرشته بودند كه به مردم سحر آموختند تا بدين وسيله از افسون جادوگران در امان باشند و نيرنگ آنها را باطل سازند. عُيون، [ج ۱، ص ۲۷۱، ح ۲].
درباره حضرت سليمان(ع) و هاروت و ماروت، در كتب اهل سنت و بعضى از كتب شيعه رواياتى نقل شده كه در ضمن آنها به حضرت سليمان نسبت لغزش و خطا و به هاروت و ماروت نسبت بتپرستى و قتل و اعمال ناپسند داده شده است. بر پژوهشگران روشن است كه اينگونه روايات ساخته يهود است و از اسرائيليات به شمار مىرود و حكايت از نفوذ عميق آنها در ميان اصحاب حديث دارد و نشانگر اين است كه آنها آنگونه كه خواستند در روايات اصحاب حديث دست بردند و انديشههاى خود را در احاديث آنها جاى دادند. ولى خداوند قرآن را از اين آفات و از دستبرد هر شيطانى نگهداشت. خداوند فرموده است: «به يقين ماييم كه قرآن را فرو فرستاديم و قطعاً خود نگهبان آن خواهيم بود» (حِجْر، ۹) و نيز فرموده است: «نه امروزش و نه در آيندهاش باطل بدان راه نخواهد يافت، [چرا كه آن] از جانب حكيمى ستوده نازل شده است» (فُصّلَت، ۴۲). پيامبر خدا(ص) چنانكه از هر دو فرقه شيعه و سنى نقل شده است فرمود: «آنچه را كه موافق كتاب خداست بگيريد (بپذيريد و بدان عمل كنيد) و آنچه را كه مخالف آن است رها كنيد [كافى، ج ۱، ص ۶۹، ح ۱ الدُّرالمَنثور، ج ۶، ص ۴۷۰].
پس به وسيله قرآن مىتوان هر باطلى را از ساحت حق زدود و آن را از دلها پاك كرد؛ خداوند فرموده است: «بلكه حق را بر باطل فرو مىافكنيم، آنگاه [حق] آن را درهم مىشكند و ناگهان باطل نابود مىشود.» (انبياء، ۱۸)، و نيز فرموده است: «و خدا مىخواست با كلمات خويش حق را ثابت و محقق سازد» (انفال، ۷).
بايد دانست كه معناى تحقق بخشيدن به حق و زدودن باطل، بيان كردن ويژگىهاى آن دو است.
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید