حفظ نظام یا اخلاق؛ بازخوانی دیدگاه امام خمینی(ره) درباره غایت حکومت
دوگانه اخلاق و سیاست چند سالی است از سوی برخی پژوهشگران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی حفظ نظام را مقدم بر موازین اخلاقی قلمداد میکنند و برای اثبات مدعای خود به قاعده حفظ نظام و اینکه حفظ نظام از اوجب واجبات است تمسک میکنند. برخی نیز اخلاق را غایت و اصل و اساس حکومت میدانند و بر ضرورت رعایت موازین اخلاقی تاکید دارند.
حجتالاسلام والمسلمین امیرحسین شکیبافر، محقق و پژوهشگر علوم اسلامی در گفتوگویی به توضیح درباره تقدم اخلاقیات بر سیاست و حکومت در اندیشه امام خمینی(ره) و نسبت آن با قاعده حفظ نظام پرداخت که متن آن را در ادامه میخوانید؛
یکی از پرسشهایی که در فلسفه سیاسی اسلام مطرح است تعارضهایی است که در مسئله رعایت اخلاق و حفظ نظام صورت میگیرد. پرسش اصلی این است که آیا میتوان برای حفظ نظام، ارزشهای اخلاقی را نادیده گرفت یا خیر و اینکه حفظ نظام تا چه زمانی واجب است؟
بحث تقدم اخلاق بر سیاست در اندیشه امام راحل را میتوان از دو مسیر به دست آورد یکی گفتههای امام که تئوری حکومت را نزد امام روشن میکند و دوم، سیره عملی امام(ره). آنگاه این جمله امام که «حفظ نظام از اوجب واجبات است» در ذیل این دو معنا میشود.
امام غایت حکومت و سیاست را اخلاق میدانند و در گفتارشان هم این مطلب منعکس شده است. ایشان غایت حکومت را دو مسئله مادی و معنوی میدانند که البته جهات مادی را هم در جهت معنویت تبیین میکنند. اکر بگوییم منظورمان از اخلاق، افعال ارزشی است که فطرت انسان آن را قبول دارد امام میگوید حکومت برای همین است که این اتفاق بیفتد و جامعه اخلاقی شود. عبارت ایشان این است: «بدیهی است تصدی حکومت به دست آوردن یک وسیله است نه اینکه یک مقام معنوی باشد زیرا اگر مقام معنوی بود، کسی نمی توانست آن را غصب کند یا رها سازد. هرگاه حکومت و فرماندهی وسیله اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام شود، قدر و ارزش پیدا میکند و متصدی آن صاحب ارجمندی و معنویت بیشتر می شود». همچنین میفرمایند: «عهدهدار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست بلکه وسیله انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است.» در حقیقت غایت حکومت از نظر ایشان عدالت است و خود عدالت اخلاقیترین ارزشی است که میتوانیم درباره آن صحبت کنیم چون در بحثهای فلسفه اخلاق میگوییم که فلسفه اخلاق، عدالت است. پس خود حکومت برای گسترش اخلاق است.
آیا با قبول اینکه حفظ نظام از اوجب واجبات است و باید برای حفظ آن تلاش کرد ولو اجرای برخی احکام فرعی مدتی تعطیل شود، میتوان معتقد بود برای مصالح حکومتی برخی افعال اخلاقی و احکام ارزشی کنار گذاشته شود؟ آیا مصلحتسنجی در این حوزه جایز است؟ اساسا آیا حکومت برای اخلاق است یا اخلاق برای حکومت است؟ اگر گفتیم حکومت برای اخلاق طبیعی است نمیتوانید برای رسیدن به هدف اخلاقی راه غیر اخلاقی بروید، برای رسیدن به هدفی ارزشی راه غیر ارزشی انتخاب کنید، برای رسیدن به حق، مسیر باطل در پیش گیرید. این از چیزهایی است که مورد قبول همه اسلامشناسان عصر ماست. اگر قرار شد حکومت برای گسترش اخلاقیات باشد، دیگر نمیشود راه غیر اخلاقی برای آن طی کرد.
به نظر میرسد سرنوشت این بحث با یک مسئله در فلسفه اخلاق گره خورده باشد و آن مسئله حسن و قبح ذاتی است؟
بله، در اینجا یک بحث مطرح میشود و آن اینکه آیا افعال اخلاقی ذاتا ارزشمند هستند و اگر آنها را رعایت نکنیم خلاف اخلاق عمل کردیم؟ مثلا انسان نباید دروغ بگوید هرچند به یک ظلم ختم شود. آیا میتوانیم بگوییم افعال اخلاقی ارزش ذاتی دارند و هیچوقت نمیشود از آنها گذشت؟ شاید برخی بگویند اخلاقیات ارزش ذاتی ندارند و اخلاق امر نسبی است. باید با دقت بیشتری به این مسئله توجه کرد. برخی فلاسفه غربی معتقدند حسن و قبح همه افعال ذاتی است و شما نباید از آنها عبور کنید. ما راه میانهای طی میکنیم و آن اینکه آنچه حسن و قبحش ذاتی است و نیاز به دلیل ندارد و هر بشری آن را میپذیرد حسن عدل و قبح ظلم است. هیچ وقت حق نداریم از عدل خارج شویم و مرتکب ظلم شویم.
جایگاه مصلحت در رفتارهای اخلاقی
ما میگوییم دروغ حرام است چون دروغ نوعی ظلم است. غیبت حرام است چون همراه نوعی ظلم است. صداقت واجب است چون بازگشت به عدل دارد. یک وقت دیدیم اگر راست بگوییم ظلم فاحش به همراه دارد، مثلا خون یک نفر پایمال میشود، آیا اینجا راستگویی حسن است؟ اینجاست که بحث دروغ مصلحتی مطرح میشود. اگر یک دروغ منجر شود جان یک انسان نجات پیدا کند دروغ بگویم یا راست بگویم؟ اینجا دروغ مصلحت دارد چون ظلم نیست و حتی مانع ظلم است ولی این به ندرت اتفاق میافتد و استثناست. برای همین فقها دروغ مصلحتی را فقط در سه جا جایز دانستند؛ یکی اینکه اصلاح ذات البین باشد و راه دیگری وجود نداشته باشد، یکی اینکه پای خون محترمی در کار باشد و اگر دروغ گفته نشود قاتلی جان انسانی را بگیرد یا اینکه حربه جنگی باشد. اینها را شمردند تا گسترش پیدا نکند و آرام آرام هر کس برای خودش مصحلت درست کند و دروغ بگوید و چیزی از راستی و درستی باقی نماند.
پس تکلیف حفظ نظام چه میشود؟
اینکه امام(ره) میفرمایند حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است به خاطر این است که تمام احکام اسلام به واسطه حکومت اجرا شود و حکومت ضامن اجرای احکام الهی است. بنابراین اشکالی ندارد که چند حکم جزئی به طور موقت تعطیل شود تا حکومت حفظ شود ولی اگر حکومت را به هر طریق حفظ کنیم ولو از راه تعطیل اخلاق باشد، این حکومت غایت عقلایی خودش را از دست میدهد، بنابراین حق نداریم هر کاری بکنیم.
صداقت، آزادی و عدالت، سه ویژگی حکومت علوی
حکومت حضرت امیر(ع) سه ویژگی داشت که در مقابل جریان انحراف معنا پیدا میکند. وقتی ایشان در خطبه شقشقیه جریان انحراف را توصیف میکند میفرمایند که جریان انحراف با عوامفریبی و فریبکاری شروع میشود، با دیکتاتوری ادامه پیدا میکند و با فساد از بین میرود. در مقابل این سه ویژگی، حکومت امیرالمومنین(ع) سه ویژگی داشت؛ صداقت، آزادی و عدالت. این را میشود در حکمت حضرت امیر(ع) پیدا کرد. این حکومتی است که آن را الگوی خودمان قرار میدهیم. امیرالمومنین(ع) در داستان شورایی که بعد از مرگ خلیفه دوم تشکیل شد اگر یک دروغ گفته بود کار تمام شده بود. از حضرت خواستند به سیره شیخین عمل کند ولی حضرت فرمودند من این کار را نمیکنم. چه مصلحتی بالاتر از حکومت؟ ولی حضرت حاضر نشد یک دروغ مصلحتی بگوید چون دروغ را برای حکومت بر مردم مصلحت نمیدانست؛ یعنی اصلا دروغ اینجا مصلحت نیست چون قرار است حکومت مردم را در مسیر هدایت قرار دهد و با فریب مردم نمیشود آنها را هدایت کرد.
لطفا در پایان، نتیجهگیری خود را از این بحث بفرمایید؟
اگر یک وقت مصالح را کنار هم چیدیم و سرانجام حکومت از غایت خودش خارج شد به معنای این است که واقعا این مصالح، مصلحت نداشته است. بنابراین عوامفریبی برای حکومت کردن مصلحت نیست، ظلم کردن مصلحت نیست. نتیجه اینکه در اندیشه اسلامی ما از جمله اندیشه امام اخلاقیات بر سیاست تقدم دارد چون حکومت برای گسترش اخلاقیات است. بنابراین حکومت باید در بستر اخلاق حرکت کند.
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید