زندگی زودگذر دنیا از نگاه آیات قرآن
«مثال های زیبای قرآن»، کتابی است از آیت الله العظمی مکارم شیرازی که به مثال های مختلف قرآن در موضوعات گوناگون پرداخته و مطالب کاربردی این کتاب را در شماره های مختلف تقدیم قرآن دوستان می کنیم .
* فصل نوزدهم
هجدهمین مثال: زندگی زودگذر دنیا
خداوند متعال در آیه ۲۴ سوره یونس چنین فرموده است: «اِنَّما مَثَلُ الْحَیوةِ الدُّنْیا کَماء اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَْرْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ الاَْنْعامُ حَتّی اِذا اَخَذَتِ الاَْرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ اَهْلُها اَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها اَتیها اَمْرُنا لَیْلاً اَوْنَهاراً فَجَعَلْناها حَصیداً کَاَنْ لَمْ تَغْنَ بِالاَْمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاْیاتِ لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ».
مَثَل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم که در پی آن، گیاهانِ [گوناگون] زمین - که مردم و چهارپایان از آن می خورند - می روید؛ تا زمانی که زمین زیبایی خود را یافته، آراسته می گردد و اهلِ آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند؛ [ناگهان] فرمان ما، شب هنگام یا در روز، [برای نابودی آن] فرا می رسد؛ [سرما یا صاعقه ای را بر آن مسلّط می سازیم؛] و آن چنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز [چنین کشتزاری] نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که می اندیشند، شرح می دهیم.
دورنمای بحث
در این مثلِ زیبا سخن از ناپایداری و زندگی زودگذر دنیاست؛ تا مبادا انسان فریب ظاهر زیبا و جذّاب دنیا را خورده، بر آن دل ببندد که چه بسا در آن هنگامی که انسان به خیال خود همه چیز را مهیّای بهره وری می داند، یکباره از دست بدهد و در پایان آیه خداوند انسان را به تفکّر و اندیشه درباره دنیا دعوت می کند تا شاید از این راه نجات یابد.
شرح و تفسیر
«اِنَّما مَثَلُ الحیوةِ الدُّنْیا» عبارت «الحیاة الدنیا» در قرآن مجید حدود هفتاد بار استعمال شده است که کلمه «دنیا» در این عبارت می تواند به یکی از دو معنای زیر تلقّی شود:
الف. نخست، اینکه آن را به معنای «نزدیک» بدانیم؛ یعنی «دنیا» مؤنث «أدنی» است و به معنای نزدیک به کار رفته است بنابراین، «حیاة دنیا» ؛ یعنی زندگی نزدیک که در مقابل «حیاة آخرت» است؛ چه اینکه زندگی آخرت نسبت به زندگی این دنیا دورتر است.
۲- احتمال دوم، آن است که دنیا را به معنای چیز پست و بی ارزش بدانیم؛ چه اینکه عرب انسانهای پست و فرومایه را «دنی» می گوید و دنیا هم از همین مادّه گرفته شده است که این قول قوی تر به نظر می رسد؛ بنابراین زندگی دنیا، زندگی پست و بی ارزشی است، بر خلاف زندگی آخرت که زندگی با ارزش و شایسته ای است.
علاوه بر این از برخی آیات قرآن - مانند آیه شریفه «وَ اِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ» - استفاده می گردد که زندگی، تنها زندگی آخرت است؛ در واقع زندگی دنیا، شایستگی نام زندگی را ندارد، بلکه نوعی مرگ تدریجی است!
به هر حال، زندگی دنیا یا زندگی پست و بی ارزش است یا اصلاً زندگی نیست.
کَماء اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِه نَباتُ الاَْرْضِ: مَثَل این زندگانی ناپایدار و زودگذر دنیا، مَثَل آبی است که از آسمان نازل می شود؛ قطرات شفّاف و حیاتبخش باران بر زمین می بارد، ولی بر اثر همین آب بی رنگ و زمین واحد، گیاهان، درختان و محصولات متفاوت و مختلف از زمین می روید.
منظور از «اختلاط» در آیه شریفه، تنوّع رویش هاست.
رویش گیاهان و نباتات بر سه دسته تقسیم می شوند:
۱- قسمتی از آنها - اعمّ از میوه ها، دانه های روغنی و سبزیجات - موادّ غذایی انسان را تشکیل می دهند (مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ) .
۲- قسم دوم روییدنی هایی که موادّ غذایی حیوانات به شمار می روند (مِمّا یَأْکُلُ.... الاَْنْعامُ) این نوع رویش، گاهی بین حیوانات و انسان مشترک هستند؛ به گونه ای که مثلاً، انسان از میوه آن استفاده می کند و حیوانات از برگ و شاخه و ریشه آن؛ گاهی - همانند علوفه - تنها برای حیوانات استفاده می شود.
۳- قسم سوم، گیاهان و درختانی که زیبایی و زینت طبیعت به شمار می روند همانند گلها، سبزه ها، درختان با طراوت (حَتّی اِذا اَخَذَتِ الاَْرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ) .
وَ ظَنَّ اَهْلُها اَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها: هنگامی که باران کاملاً می بارد و میوه ها و گیاهان ثمره می دهد و انسان خود را در آستانه بهره برداری از آن می پندارد، ناگهان حادثه ای رخ می دهد که تمام محاسبات بر هم می ریزد که این حالت برای دل شدگان دنیا، بسی رنج آور است!
اَتیها اَمْرُنا لَیْلاً اَوْ نَهاراً: آری؛ به هنگامی که دنیا به انسان رو آورده است و چهره زیبا و پر فریب خود را نشان می دهد و انسان تصوّر می کند که همه چیز بر وفق مراد است، ناگهان فرمان عذاب الهی، شب هنگام یا در روز، صادر می شود و همه آرزوها و دست رنج های انسان را نابود می سازد؛ به گونه ای که گویا اصلاً چنین چیزی در دنیا وجود نداشته است.
کلمه «امرنا» در این قسمت از آیه شریفه بسیار قابل دقّت و تأمّل است؛ چه اینکه موارد و مصادیق فروانی دارد و هر نوع فرمان عذابی را از ناحیه حضرت حق شامل می شود.
در اینجا به چند نمونه آن اشاره می شود:
۱- گاه ممکن است این مأموریّت، به عدّه ای از حیوانات کوچک و به ظاهر ناتوان - مانند ملخ - داده شود؛ به این گونه که عدّه ای از این ملخ ها به صورت توده ای از ابر بر مزرعه ای فرود آیند و آن زراعت را به طور کامل نابود سازند و گاه حتّی کاه و خار و خاشاکی هم از آن باقی نگذارند؛ همان گونه که این مسئله در بعضی از کشورها اتّفاق افتاده است.
۲- ممکن است این مأموریّت بر عهده «باد سموم» نهاده شود و او مأمور عذاب الهی و وسیله اجرای امر و فرمان پروردگار شود؛ باد سموم به گونه ای است که وقتی حرکت می کند، بر هر چیزی بوزد آن را مسموم کرده، می خشکاند. مثلاً، این باد اگر بر مزرعه ای سرسبز و خرّم بوزد ابتدا آن را به زراعتی سوخته تبدیل می کند و سپس خاکستر آن را با خود به همراه می برد.
۳- گاهی موجودی خطرناک تر از باد سموم، اجرای دستور خداوند را بر عهده می گیرد؛ موجودی همچون «صاعقه» که به هر چیزی از کوه، درختان، گوسفندان، و انسان ها برخورد کند، آن را نیست و نابود می سازد. و همچنین موجودات دیگری که در بحث های آینده بدان اشاره خواهد شد.
نکته قابل توجّهی که در عبارت «لیلاً او نهاراً» نهفته است، این است که انسان در هر حال در مقابل فرمان و عذاب الهی چاره ای جز تسلیم بر آستان حضرت حق را ندارد و این گونه نیست که انسان تصوّر کند که چون عذاب شبانه بر او نازل شده، قدرت دفاع را از دست داده است، بلکه اگر در روز هم نازل شود، هیچ انسانی قدرت دفاع از خود را ندارد؛ بدین جهت، می فرماید: این عذاب ممکن است در روز نازل شود و امکان دارد که شب هنگام دامنگیر شما شود.
فَجَعَلْناها حَصیداً کَاَنْ لَمْ تَغْنَ بِالاَْمْسِ: هنگامی که فرمان عذاب الهی صادر شود، بی درنگ تمام اموال انسان نابود می شود و از یک مزرعه سرسبز و با طراوت چیزی جز یک تلّ خاکستر باقی نمی ماند به گونه ای که گویا اصلاً چیزی وجود نداشته است و انسان نمی تواند باور کند که این تلّ خاکستر، ثانیه ای قبل همان زراعت سرسبز باطراوت بوده است.
کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاْیاتِ لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ: این گونه آیات قرآن - مخصوصاً مَثَل مزبور - را برای اندیشمندان و فرهیختگان شرح می دهیم؛ یعنی تنها در سایه تفکّر و تأمّل می توان به هدف این مثلها و عمق این آیات الهی دست یافت؛ تفکّری که بالاتر از آن عبادتی وجود ندارد.
فلسفه مثل
برای دست یابی به فلسفه مثل، به سه نمونه از ویژگی زندگی دنیا اشاره می شود:
۱- زندگی دنیا زودگذر است و ثبات و دوامی ندارد.
۲- زندگی دنیا تهی است؛ ظاهری فریبنده و جذّاب دارد، ولی باطنی بی محتوا دارد؛ همانند زندگی بعضی از انسانها که از فاصله دور بسیار جالب و جاذب می نمایاند به گونه ای که حسرت آور است، ولی وقتی انسان به آن نزدیک می شود، خدای را هزاران بار سپاس می گوید که چنان زندگانی ندارد.
«برق را در خرمن مردم تماشا کرده است *** آنکه پندارد که حال مردم دنیا خوش است»
۳- زندگی دنیا غافل کننده است.
بر همین اساس پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در روایتی کوتاه به این سه ویژگی اشاره داشته، می فرماید: «اَلدُّنْیا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ» ؛ یعنی دنیا فریبنده، ضررآفرین و گذرا و بی ثبات است.
حال، فلسفه مثل از اینجا روشن می شود که بدون مثال درک ماهیّت و ویژگی دنیا ناممکن به نظر می رسد. ذکر مثل سبب می شود تا انسان بهتر به حقیقت و ماهیّت دنیا دست یابد. بدین جهت است که خداند برای شناساندن دنیا تمسّک به مثل جسته است.
تفسیر و تطبیق مثال مذکور
در آیه مثل، انسان و زندگی دنیوی او به باران تشبیه شده است؛ یعنی انسان نیز همچون باران استعداد فراوانی دارد. وقتی این استعدادها فعّال شود، همانند بارانِ باطراوت شروع به بارش می کند و ثمره آن ابتکارات مختلف و خلاّقیت های متنوّعی است که از انسان سر می زند. تمام نیرو و توان خود را در جهت زندگی بهتر به خدمت می گیرد؛ در زمینه های مختلف فعّالیّت می کند و در راه رسیدن به هدف، بسیاری از نیروهای خود را از کف می دهد تا اینکه به زندگی دنیویِ خود سامان ببخشد؛ ولی ناگهان با ایجاد حادثه ای تمام آمال و آرزوهایش نقش بر آب می شود؛ به گونه ای که گویا از اوّل عمر تا کنون هیچ فعّالیّتی نداشته و هیچ توشه ای برنگرفته است!
این حوادث که همان «امر» و فرمان الهی است، گاهی از درون جسم انسان برمی خیزد که در این هنگام این انسان مغرور با کوچک ترین حادثه ای، تسلیم می شود؛ مثلاً اگر قسمتی از خون در یکی از رگهای بدن انسان لخته شود و این حالت ادامه یابد تا اینکه به رگهای ورودی قلب سرایت کرده، رگ را مسدود سازد، ناگهان ایست قلبی ایجاد می شود و سبب سکته قلبی می گردد، همچنین اگر این لخته به سمت مغز حرکت کند و در رگهای منتهی به مغز متوقّف شود، باعث ایست مغز می شود و یکباره، یا نیمی از بدن انسان فلج می شود، یا از دنیا می رود.
از این آسان تر گاهی خداوند این مأموریّت را به یک سلول از میلیونها سلولی که در بدن انسان وجود دارد وا می گذارد. این سلول خارج از برنامه به تولیدمثل و تکثیر می پردازد؛ به گونه ای که یک سلول به دو عدد تبدیل می شود و دو سلول به چهار عدد و چهار سلول به هشت و هشت سلول به شانزده و... ناگهان تبدیل به یک غدّه سرطانی شده، به سرعت در بدن ریشه می دواند و سرانجام پس از چندی، انسان را از پای در می آورد «فَجَعَلْناهُ حَصیداً کَاَنْ لَمْ تَغْنَ بِالاَْمْسِ» به گونه ای که گویا سالها مرده است! آری؛ به همین سادگی انسان می میرد و تمام آرزوها و زحمت های خود را بر باد رفته می بیند.
و ممکن است فرمان عذاب الهی بر عهده یک حادثه برونی از قبیل زلزله، رانش زمین، طوفان، صاعقه، شهاب های آسمانی و... نهاده شود.
این مثل و مانند آن، و این حوادث مختلف که بارها آنها را مشاهده کرده ایم، هر کدام زنگ خطر و بیدارباشی است برای ما که فریب ناپایداری دنیا را نخوریم و برای نیل به آرزوها مرتکب هر جنایتی نشویم و به دنیا دل نبندیم.
شایسته است که در این آیه شریفه و امثال آن با دقّت زیاد تفکّر و تعمّق نمائیم و همواره آن را بسان چراغی فروزان فراسوی خویش قرار دهیم.
پیام های آیه
۱- تعلیم خداشناسی
خداوند در آیه مَثَل با تشبیه زندگی به آب باران، درس خداشناسی به ما می آموزد و ایمان ما را به یکتا بودن خویش راسخ تر می کند. آیه به ما می آموزد که خداوند از همین آب بی رنگ و زمین واحد، هزاران رنگ خلق می کند. همه زمین ها با یک آب سیراب می شود (یُسْقی بِماء واحِد)؛ ولی میوه ها، درختان و سبزی های مختلف و رنگارنگ میروید؛ شیرین ترین و ترش ترین میوه ها، تلخ ترین سم ها و زیباترین گلها، از همین آب و خاک بی رنگ تولید می شود. واقعاً قدرت و علم پروردگار عالم عجیب است! ولی افسوس که حجاب عادت، مانع از تفکّر در این کتاب گویای خداشناسی شده است.
۲- در جهان هستی همه چیز بر اساس نظم آفریده شده است. خداوند آب باران را سبب برکت و آبادانی قرار داده است. اگر همین باران زیادتر از اندازه ببارد، ویرانی و نابودی به ارمغان خواهد آورد و اگر نبارد یا کمتر از نیاز ببارد، سوغاتی جز خشکسالی و قحطی نخواهد داشت.
این نیز درسی است برای همه انسانها که در زندگی خود برنامه و نظم داشته باشند و اعتدال را در همه چیز رعایت نموده، از إفراط و تفریط بپرهیزند.
حتّی در دشمنی ها نیز زیاده روی نکنند. به همین جهت، اسلام در مورد آداب جنگ، دستورات زیبا و جالبی دارد تا مسلمانان درباره دشمنانشان هم زیاده روی نکنند. بنابراین، در تمام شئون زندگی، شخص مسلمان باید اهل نظم
و برنامه باشد.
۳- گاهی «نعمت» تبدیل به «نقمت» می شود؛ یعنی ممکن است آنچه مایه حیات و زندگی انسان است، سبب سیه روزی انسان شود و خداوند همان را مأمور مرگ انسان قرار داد. آبِ مایه حیات، ممکن است تبدیل به سیل ویرانگر شود!
۴- آب اگر جریان داشته باشد، خوشبو، سالم، گوارا و مایه حیات است؛ امّا اگر راکد بماند، متعفّن، آلوده، و غیرقابل استفاده می گردد و در این صورت نه تنها عامل حیات نیست، بلکه منشأ آلودگی هایی نیز خواهد بود. ثروتها و سرمایه ها نیز همین حکم را دارد؛ تا هنگامی که در گردش است و باعث شکوفایی اقتصاد کشور است یک ارزش به شمار می رود؛ ولی هنگامی که احتکار شود و در جایی راکد بماند، سبب رکود و بیماری دستگاه اقتصادی کشور می گردد.
۵- دورنمای برخی از گیاهان، بسان گیاهان و گلهای زینتی می مانند؛ لیکن از نزدیک سمّی و کشنده هستند.
«برق را در خرمن مردم تماشا کرده است *** آنکه پندارد که حال مردم دنیا خوش است»
از این رو، نباید فریب ظاهر زیبای آن را خورد، بلکه باید با تفکّر و تعمّق به ماهیّت آن پی برد؛ آنگاه آن را انتخاب کرد.
بدین جهت، در پایان آیه نسبت به تفکّر و اندیشه توصیه شده و برای متفکّران و اندیشمندان ارج نهاده شده است.
در روایتی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرموده است: «اُعْطُوا اَعْیُنَکُمْ حَظَّها مِنَ الْعِبادَةِ؛ از عبادت چشم هایتان، بهره ای را به آنها بدهید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! عبادت چشمها چیست؟ حضرت فرمود: نگاه به قرآن و تفکّر و اندیشه در آن».
در آیات قرآن تفکّر و اندیشه کنید؛ به سرنوشت نمرودها، فرعونها، ابولهب ها؛ و از طرف دیگر سلیمانها، موسی ها، داودها و... بیاندیشید. در عجایب آیات قرآن توقّف و تدبّر کنید و تنها به قرائت و تلاوت قرآن بسنده نکنید اگرچه تلاوت و قرائت کلام وحی - مخصوصاً در ماه مبارک رمضان - اجر و ثوابی بس عظیم دارد.
منبع: خبرگزاری حوزه
افزودن دیدگاه جدید