باربری شهید مدافع حرم برای محرومان
بركت در مال چيزي نيست كه با مفاهيم مادي و دنيايي قابل بحث و توجيه باشد.
برخي افراد بودند كه آنچه را كه خدا در اختيارشان نهاده بود براي رفع مشكلات مردم قرار مي دادند و خدا هم از خزانه ی غیب خود مشکلات مالی آن ها را برطرف می کرد.
مثلاً، شهيد ابراهيم هادي. دوستي می گفت: يک شب ابراهيم را ديدم که در کوچه راه مي رود. پرسيدم: کاري داري؟
گفت: از صبح تا به حال کسي از بندگان خدا را نديدم که مشکل مالي داشته باشد و من بتوانم مشکل او را برطرف کنم. براي همين ناراحتم.
ابراهيم هادي هيچ گاه پول را براي خودش نخواست، بلكه با پولي كه به دستش می رسید مشکلات بسیاری از رفقا را بر طرف می کرد.
بارها شده بود كه مسافركشي مي کرد و پول آن را خرج هيئت و يا افراد نیازمند می کرد.
این ویژگی های شهید ابراهیم هادی برای هادی ذوالفقاری خیلی جالب بود.
هادي ذوالفقاري ابراهيم را خيلي دوست داشت براي همين سعي می کرد مانند اين شهيد عزيز با درآمد خودش مشكلات مردم را برطرف كند.
يادم هست كه در تهران تصوير نسبتا ً بزرگ شهيد ابراهيم هادي را جلوي موتور نصب كرده بود و این طرف و آن طرف می رفت.
هادي هم از خدا خواسته بود كه بتواند گره از مشكلات خلق خدا برطرف کند.
بايد اشاره كرد كه نشستن و دعا كردن، براي اينكه خداوند بركت خود را نازل كند، در هيچ روايتي وارد نشده.
انسان اگر می خواهد به جایی برسد، باید تلاش کند. زماني كه هادي ذوالفقاری ر تهران بود و در بازار آهن فعاليت می کرد، هميشه دست خير داشت. خصوصا ً براي هیئت ها بسیار خرج می کرد.
هادی می گفت باید مجلس امام حسین(ع) پررونق باشد. بايد اين بچه ها که به هیئت می آیند خاطره ی خوشی داشته باشند.
هر بار كه براي هيئت و يا كارهاي فرهنگي مسجد احتياج به كمك مالي داشتيم اولين كسي كه جلو مي آ مد هادي بود. هميشه آماده بود براي هزينه كردن.
يك بار به هادي گفتم: از كجا اين همه پول می یاری؟ مگه توي بازار چقدر بهت حقوق مي دن؟
خنديد و گفت: از خدا خواستم كه هميشه براي این طور کارها پول داشته باشم. خدا هم کمکم میکنه.
پرسيدم: چطوري؟
گفت: بايد تلاش كرد. بعد ادامه داد: براي اينكه برخي خرج ها رو تامین کنم، بعد از كار بازار آهن، با موتور كار می کنم، بار می برم، مسافر و ... خدا هم توی پول ما برکت قرار می ده.
هادي در نجف هم دست از اين کارها بر نمی داشت.
بسیاری از طلبه های نجف از فعالیت های هادی می گفتند و اینکه نمی دانستند
هادي از كجا پول مي آورد، اما كارهاي خير ماندگاري از خود به يادگار می گذارد.
زماني كه هادي شهيد شد، چند نفر از طلبه ها آمدند و خاطرات خود را از هادي بيان كردند.
یکی می گفت: اين عبايي را كه دارم هادي برايم خريد، ديگري به نعلين خود اشاره کرد.
یکی دیگر از آن ها از لوله کشی آب خانه اش می گفت و ...
هادی برای تامین هزینه ی این کارها در نجف کار می کرد. اين اواخر کاری کرده بود كه مسئولان گروه های نظامی مردمی (حشدالشعبي) حسابي به او اطمينان داشتند. "
هميشه پول در اختيار او می گذاشتند براي كارهاي فرهنگي كه در نظر دارد هزینه کند.
برگرفته از کتاب «پسرک فلافل فروش»؛ روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم «هادی ذوالفقاری»
منبع: جهان نیوز
افزودن دیدگاه جدید