توصیه‌نامه حجت‌الاسلام علوی تهرانی برای آن‌که بعد از دهه اول محرم حالمان خوب بماند

کد خبر: 115345
حجت‌الاسلام علوی تهرانی گفت: اول امام حسین یک خیمه دارد و یک کشتی! خیمه امام حسین(ع) همان حال خوب است، اما کافی نیست. اگر کسی بخواهد به آن ثبات قدم و به آن امنیت برسد، لازمه‌اش این است که در کشتی سیدالشهدا(ع) سوار شود.
وارث

 عزاداری‌های دهه اول محرم سال ۱۴۰۱ روبه پایان است و در این ۱۰ شب بعد از دو سالِ کرونایی، مردم ایران اسلامی در مجالس مختلف عزاداری در سراسر کشور، غوغا کردند و پرشورتر از گذشته حضور یافتند و در ماتم سید و سالار شهیدان بر سر و سینه زدند. بسیاری از مردم تلاش کردند در این روزها و شب‌ها با ترک رذایل اخلاقی و انجام بهتر واجبات، خود را به امام حسین(ع) و در نهایت خداوند نزدیک کنند. اما چه باید کرد تا این حال خوب ادامه داشته باشد و باقی ایام سال هم همین حال و هوای حسینی در میان مردم و جامعه رواج داشته باشد. این موضوع محور آخرین قسمت برنامه «شمیم» در دهه اول ماه محرم ۱۴۰۱ در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سید محمدباقر علوی تهرانی استاد اخلاق بود که در ادامه می‌خوانید:

ما در این ۱۰ شب در خیمه امام حسین(ع) بودیم که کافی نیست

 

در ۱۰ شب عزاداری ماه محرم، عزاداران توانستند با اعمالی، خود را به امام حسین(ع) نزدیک کنند، به تعبیری حال خوبی داشتند، این حال خوب دائمی است؟

 

این حال خوب، تفسیرش این است که در این ۱۰ شب در خیمه اباعبدالله الحسین بودیم؛ حال چه کار کنیم که به ثبات برسیم؟ دو نکته را باید توجه کرد. اول امام حسین(ع) یک خیمه دارد و یک کشتی! خیمه امام حسین(ع) همان حال خوب است؛ یعنی اینکه ممکن است در یک مقطعی، کما اینکه در سال ۶۱ هجری هم اتفاق افتاد، برای بنده و شما هم اتفاق بیفتد که فیتیله چراغ را خاموش کنند و بگویند بروید ولو به این معنا که من بیعتم را از شما برداشتم. پس ممکن است از این خیمه خارج شویم. بیرون از این خیمه جای امنی نیست.

 

اگر کسی بخواهد به آن ثبات قدم و به آن امنیت برسد، لازمه‌اش این است که در کشتی سیدالشهدا(ع) سوار شود که در روایت داریم «إِنَّ الحُسَین سَفینَهُ النِّجاه؛ امام حسین(ع) کشتی نجات است. بنابراین کشتی ایشان است که نجات می‌دهد و نه خیمه امام حسین(ع) که براساس نقل‌های تاریخی در شب عاشورا، چند صد نفر در آن تاریکی شب، این خیمه را ترک کردند، پس جای امنی نیست. برای اینکه به آن ثبات مدنظر برسیم باید از امشب به بعد، هدف سیدالشهدا(ع) را محقق کنیم یا در راستای تحقق آن، تلاش کنیم که در این صورت در کشتی ایشان هستیم.

امام حسین(ع) قیام کرد تا دین را نجات دهد

 

هدف سیدالشهدا(ع) در عالم هستی و از قیام عاشورا چه بوده است؟

 

در نامه ۵۳ از امیرالمؤمنین علی (ع) به جناب مالک اشتر یک عبارت بسیار محشر مطرح شده است که ایشان اساساً آینده را ترسیم می‌کند. حضرت می‌فرماید: فَإِنَّ هذَا الدّین قَد کانَ اَسیراً فِی أَیدِ الاَشرار؛ این دینی که پیامبر عظیم الشأن اسلام آورد اکنون در دست انسان‌های شرور اسیر است» انسان‌های شرور چه کسانی هستند؟ یَعمَلُ فیهِ بِالهَوی کسانی هستند که در بستر دین براساس هوای نفس عمل می‌کنند و تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا و به واسطه دین دنیای خود را آباد می‌کنند.

 

پس امام (ع) می‌‌فرماید: دین در معرض خطر است چون بر مبنای هوای نفس عمل می‌شود. چرا؟ زیرا در جامعه نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند اما دین در تمام شئون زندگی نیست. دین فقط مناسک نیست و فقط هم براساس مناسک نمی‌توان تحلیل کرد.

در زمان امیرالمومنین(ع)، معاویه هم بود. حضرت فرمود: دین در دست این افراد اسیر است. آنان خود را خلیفه رسول خدا می‌دانستند اما رسماً کارشان چه بود؟ معاویه می‌گفت: وَ إنَّ أخَا هَاشِمٍ یصْرَخُ بِهِ فِى کلِّ یوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ؛ این برادر هاشمی مرادش پیغمبر ماست، هر روز پنج بار اسمش بر مأذنه‌ها برده می‌شود. فَأَى عَمَلٍ یبْقَى مَعَ هَذَا پس ما تا حالا چکار کردیم؟ کارهایم را ادامه می‌دهم تا اِلاَّ دَفناً دَفنَا مگر اینکه من این دین و نام را دفن کنم. یعنی اثری از این اسم باقی نمی‌گذارم. لذا امیر(ع) می‌فرماید که قَدکانَ إِنَّ هذَا الدّین قَد کانَ اَسیراً فِی أَیدِ الاَشرار.

 

معاویه برای اینکه به جنگ صفین برود، می‌گوید من جمعه نیستم، می‌خواهم به جنگ بروم بنابراین نماز جمعه را روز چهارشنبه بخوانیم. این آدم بنا دارد خلیفه پیامبر باشد. حالا چقدر بدعت کرد و چقدر ظلم کرد، باید در جای خودش بررسی شود.

 

نفر بعدی که با همت خود معاویه سر کار آمد، پسرش یزید بود. یزید در یک مقطعی به این شعر استناد می‌کند که لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا / جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ؛ می‌گوید من انتقام جنگ بدر را می‌گیرم. بعد می‌گوید لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ بنی‌هاشم با آدم‌ها بازی کردند، وحی‌ای در کار نیست، چیزی نازل نشده است و این رسماً انکار رسالت و انکار توحید است که یعنی نه خدایی در کار است و نه پیغمبری وجود دارد. رسماً این حرف را می‌زند.

 

در طول سه سال حکومتش، سه کار کرده است، یکبار به بیت الله الحرام حمله کرده است، یکبار به مدینه الرسول حمله کرده است و یکبار هم به آل‌الرسول حمله کرده است و وجود امام حسین(ع) را به فجیع‌ترین وضعیت به شهادت رسانده است و دختران و نوامیس حضرت اباعبدالله الحسین و امیرالمؤمنین و حضرت رسول اکرم(ص) را به اسارت برده است.

 

حضرت اباعبدالله الحسین(ع) فرمود: إن کانَ دین مُحَمَّداً لَمْ یَستَقِم الَّا بِقَتلی اگر دین پیغمبر دوام پیدا نمی‌کند و پایدار نمی‌شود مگر در سایه کشته شدن من فَیاسُیُوف خُذینی پس شمشیرها مرا دریابید. حضرت سیدالشهدا(ع) دین را از دست اشرار خارج کرد و این رهایی به واسطه خون ایشان بود. پس آن جمله مشهور را داریم که دین اسلام نبوی الحدوث و حسینی البقاء است.

 

بعد از واقعه عاشورا در مدینه، فردی از منافقین به نام ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله به طعنه خدمت حضرت زین العابدین(ع) آمد و با حالتی برای مسخره کردن پرسید: چه کسی در عاشورا پیروز شد؟ حضرت فرمودند: وقتی وقت نماز شد، اذان و اقامه بگو، آن زمان می‌فهمی چه کسی پیروز شد. یزید می‌خواست نام پیامبر را دفن کند، حضرت گفت اذان بگو تا ببینی حذف شد یا نه.

بهلول چرا خود را به دیوانگی زد؟

 

پس برای آن که بتوانیم وارد کشتی امام حسین(ع) شویم باید هدف ایشان یعنی بقای دین و دین‌داری را دنیا کنیم. راهکار این امر چیست؟

 

بله، اگر من بخواهم سوار کشتی نجات امام حسین(ع) شوم باید به دنبال بقاء دین باشم. در این راه اولاً باید بدانم دینم را از چه کسی بگیرم. ثانیاً بدانم دینم را چگونه محافظت کنم و ثالثاً برای سلامت دینم دائماً آن را بسنجم. شما سالانه، ماشین خود را برای تست‌های مختلف فنی می‌برید و گواهی دریافت می‌کنید. دین خود را هم باید عرضه کنید تا از سلامت آن باخبر شوید. حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) که خود فقیه است، نزد امام هادی(ع) می‌رود و دین خود را عرضه می‌کند و به ایشان می‌گوید توحید این است، امامت این است، از معاد و اخلاقیات این‌ها را می‌دانم و ... که در نهایت حضرت می‌فرماید ثبتک الله.

 

پس اولاً باید دین خود را تنها از کتاب الله و عترتی گرفت. علما مروج و مبلغ دین هستند اما دین از ناحیه پیامبر(ص) رسیده است پس هر گزاره دینی که بخواهیم چه به آن اعتقاد پیدا کنیم و چه عمل کنیم، باید مستند قرآنی یا روایی داشته باشد.

برای حفظ سلامتی دین باید آن را عرضه کنم؛ یعنی هر از گاهی عیب‌یابی کنم تا مشکلی در اعتقاداتم ایجاد نشود. در قرآن داریم افرادی ایمان می‌آورند اما ایمان آن‌ها همراه با شرک است. در این صورت این افراد هرکار خیری هم انجام دهند پذیرفته نیست. یکی از مصادیق رایجش این است که برخی برای آن که از فرد دیگری تشکر کنند، می‌گویند اگر تو نبودی، من با خاک یکسان شده بودم. پس خدا کجاست؟ پس لازم است، دین را عرضه کنیم و برای این عرضه دین، باید عالم ربانی پیدا کنیم و آن‌گاه عامل به دین باشیم.

 

بهای دین را باید پرداخت کرد. این‌طور نیست که دینداری آسان باشد. گاهی برخی برای آن که افراد را جذب کنند، می‌گویند دین‌داری آسان است، درحالی که اگر پیغمبر می‌خواست مردم را جذب کند که نمی‌گفت قولوا لااله‌الّااللَّه تفلحوا یعنی همان اول ریشه بت پرستی را بزند، بلکه چون مخاطبانش همه بت پرست بودند باید اول اعتماد آنان را جذب می‌کرد بعد آرام آرام می‌گفت اما پیغمبر از همان اول تبر را زد. پس دینداری سخت است. در روایات زیاد داریم که در آخرالزمان دینداری مثل نگه داشتن خارهای درشت و زخیم در دست است.

 

نماز خواندن و روزه گرفتن که کار سختی نیست، در مراسم دعای عرفه شرکت کردن راحت است. در دهه اول محرم، عزاداری کردن سخت نیست، پس کجای دین‌داری سخت است؟ آن‌جایی که در تعارض با دنیا قرار می‌گیرد. قاضی القضات هارون الرشید، عالمی است به نام امربن وهب که شیعه است ولی اینقدر آدم مهمی است که نمی‌توانند انکارش کنند. هارون برای اینکه این آدم را آلوده کند، حکمِ به شهادت رساندن امام موسی بن جعفر(ع) را از او می‌خواهد. این آدم برای حفظ دینش، خود را به دیوانگی می‌زند.

از وقتی که دیوانه شد، به او گفتند بهلول. شاید امروز مردم فکر کنند بهلول از اول دیوانه بود بلکه او با به دیوانگی زدن خود، دینش را حفظ کرد. پس بهای دین را باید پرداخت. اگر بخواهیم سوار کشتی شویم باید دین‌شناس شویم. دین شناسی یعنی تعامل با دین به صورت درسی نه ارثی یعنی یک گام از گذشته خود جلوتر برویم. بسیاری از آدم‌های متدین، دین‌شان ارثی است بنابراین زمانی که شبهات و شهوات برمی‌خورند، مشکل پیدا می‌کنند اما اگر دین‌شناسی ما درسی شد، فرد خود را به دیوانگی هم می‌زند تا دینش را حفظ کند.

 

سوار کشتی شدن پس کار کار پیچیده‌ای نیست اما کاری است بس مشکل که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکل‌ها یعنی حسین گفتن خیلی کار ساده‌ای است ولی حسینی شدن کار سختی است. البته افراد مأیوس نشوند. امیرالمومنین درخصوص دین‌داری می‌فرماید: شما مثل من نمی‌توانید زندگی کنید، اما یک کاری کنید فَأَعینوُن یعنی منو کمک کنید.

یک نماز درست بخوان تا خدا عذابت نکند

 

ما چطور می‌توانیم امیرالمومنین را یاری کنیم؟

 

از امروز شروع کنید به تلاش کردن زیرا ممکن است، در طول عمر یک نماز درست بخوانید یا یک روز امام حسین(ع) را درست درک کنید و همان موجب نجات شما شود. وهب، نصرانی بود اما یک لحظه تشخیص داد و تصمیم درست گرفت و بهای دین خود را داد تا جایی که هنوز هم امام زمان(عج ) در مقابل ضریح شهدا قرار می‌گیرد، به او سلام می‌دهد و می‌فرماید: بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی.

خدا می‌فرماید: تو نیت کن بیا طرف من، من خودم بیشتر میام طرفت. تو به راه رفتن بیا، من به دویدن میام. تو یک قدم بیا، من ده قدم میام. پس کار سخت هم نیست و بستگی به تلاش دارد. امام صادق(ع) می‌فرماید: اگر خدا یک نماز از تو قبول کند، دیگر عذابت نمی‌کند؛ یعنی من در هفتاد سال عمرم نمی‌توانم یک نماز درست بخوانم. برای یک نماز درست خواندن مدام باید تلاش کنم.

 

باید عرضه دین داشته باشیم و این عرض دین یعنی تثبیت دین داشتن، بنابراین باید دین خود را مدام بسنجیم. برای این امر باید با عالم ربانی ارتباط داشت. بنابراین راه رفتن و رسیدن به آن ثبات و ورود به کشتی نجات امام حسین(ع) پرداختن به هدف قیام ایشان یعنی مأنوس بودن با دین است.

اگر مردم درست نماز بخوانند، ایران بهشت می‌شود!

 

دین‌داری در نماز خواندن و روزه گرفتن خلاصه می‌شود؟ قاتلان امام حسین(ع) هم که نماز می‌خواندند.

 

در خصوص همان نماز چون ما ارثی به آن رسیدیم، اثرگذاری ندارد. اگر کسی در مقوله دینداری نماز را بخواهد محقق کند، فوایدش را خواهد دید. در آیات قرآن یک مرتبه گفته نشده که نماز بخوانید بلکه در تمام آیاتی که پیرامون نماز صحبت می‌کند می‌گوید أَقِمِ الصَّلاه، أَقیمُ الصَّلاه، یُقیموُنَ الصَّلاه یعنی نماز را به پا دارید. أَقیمُوا از ماده قَوَمَ می‌‌آید، در این قَوَمَ، ایستادگی وجود دارد یعنی کسی که نماز می‌خواند، ایستادگی پیدا می‌کند. ایستادگی کار سختی است.

 

اقامه صلاة به چه معناست؟ دو گام دارد. گام اول: هدف خواسته شده در نماز را در خودت ایجاد کنی. دوم: این هدف را در تعامل با اجتماع، ساری و جاری کنی. هدفی که نماز خواسته چیست؟ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ پس اول خودت از گناه دور می‌شوی و وقتی در تعامل اجتماعی قرار می‌گیری، جامعه را آلوده نمی‌کنی. خُب همین نماز اگر درست اقامه شود، هدف دین نیست؟

 

متأسفانه می‌بینیم، عده‌ای نماز می‌خوانند اما دزدی هم می‌کنند، اختلاس هم می‌کنند که همین موجب گلایه دیگران هم می‌شود. می‌گویند ما نمازخوان‌ها را دیدیم که مثلاً هزار کار می‌کنند بنابراین ما دروغ نمی‌گوییم حالا نماز هم نخواندیم، نخواندیم زیرا آنان تعامل اجتماعی برایشان خیلی مهم است. البته یک عده هم می‌گویند نماز را خواندی، خواندی اگر نخواندی هم مهم نیست زیرا حق‌الله است و خدا می‌بخشد.چه کسی همچنین حرفی زده است که خدا از حق الله می‌گذرد؟

 

در آیات قرآن داریم که به جهنمیان می‌گویند مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ چی شد به جهنم آمدید؟ چهار دلیل می‌‌آورند دلیل اول این که لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ما نماز نمی‌خواندیم پس خدا از حقش نمی‌گذرد. شما حساب کنید که مثلاً در ایران ۵۰ میلیون نفر نماز بخوانند و آن تنهی عن الفحشاء والمنکر رقم بخورد، چه می‌شود؟ایران تقریباً بهشت می‌شود. ثمره روزه چیست؟ الصّوم لی و أنا اُجزی؛ شما روزه بگیرید جزایش من هستم یعنی شما روزه که می‌گیری، اگر خدایی باشد یعنی فقط غذا نخوردن و آب ننوشیدن نباشد، خدا جزای آن است.

 

نماز و روزه ما در سال ۱۴۰۱ باید با نماز و روزه ما در سال ۱۴۰۰ متفاوت باشد، درحالی که نیست و امیرالمومنین می‌فرماید کسی که دو روزش یکسان است، او ورشکسته است.

با امام جواد ارتباط بگیرید تا گناهان شما به حسنات تبدیل شود

 

بسیاری از مردم دچار خطاها و اشتباهاتی هستند. برای جبران این خطاها در این مسیر چه باید کنند؟

 

خداوند در پاک کردن گناهان از باب رحمت عمل می‌کند. رحمت خدا در واقع جلوات متفاوتی دارد؛ یک جلوه رحمت خدا توبه است. یک جلوه رحمت خدا غفران است. یک جلوه رحمت خدا محو و اثبات است. یک جلوه رحمت خدا ادراء السیئه است. یک جلوه رحمت خدا تمهیث السیئات است. یک جلوه رحمت خدا تکفیر است نُکَفِّر العَنهم السَیئات. تفاوت این‌ها از نظر شرایط است. راه دیگر مشمول رحمت خداوند شدن تَبَدُّل است که به نظر من از بقیه موارد خیلی بالاتر است. چرا؟ چون اگر کسی توبه واقعی کرد، خدا گناهش را پاک می‌کند ولی چیزی جایش نمی‌نویسد اما تنها جایی که پاک می‌کند و جایش حسنه می‌نویسد، بُعد تَبَدُّل است که داریم : «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ».

حال چه کار کنیم تا مشمول این تَبَدُّل شویم؟ براساس روایات دو راه دارد. یک راهش این است که خداوند در روایات می‌فرماید: اگر کسی قدمی برای حل مشکل برادر دینیش بردارد، مثلاً برای تهیه جهیزیه دختری کمک کند، به ازای هر قدمش، من یک گناه او را پاک می‌کنم و جایش حسنات می‌نویسم.

 

دومین راه را پیامبر فرمودند که هر کسی می‌خواهد خداوند سیئاتش را به حسنات تبدیل کند باید با محمد بن علی بن الجواد ارتباط داشته باشد. یعنی عراق که می‌رود به کاظمین و زیارت ایشان هم برود. باید به گونه‌ای ارادت خود را به ایشان نشان دهیم. مثلاً در ولادت ایشان یا شهادتشان مجلس برگزار کنیم و یا کار خیری انجام می‌دهیم، به نیت ایشان باشد.

 

دین اسلام به قدی غنی است که ۹۰۰ بار مردم را به تعقل دعوت می‌کند پس در این دین خرافه وجود ندارد. دینی که از خودش اطمینان نداشته باشد، هیچ وقت مخاطبش را به تعقل دعوت نمی‌کند. پس اگر حرفی می‌زند واقعی است.

منبع: فارس


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.