فساد به معنی ترک و تعطیل حدود الهی است

کد خبر: 115467
به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در سلسله مطالب   «پیام‌های حماسه حسینی»  به واکاوی زمینه‌ها و اهداف نهضت سرخ حسینی می پردازیم.
وارث

عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است؛ فرهنگی برخاسته از متن اسلام ناب محمدی که نقش حیاتی را در استحکام ریشه‌ها، رویش شاخه‌ها و رشد بار و برهای آن ایفا کرده است. نهضت عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیای خاصی محصور نمانده است، بلکه همواره الهام بخش تشیّع در راستای حرکت‌ها، جنبش‌ها و قیام‌های راستین شیعه بلکه بسیاری از نهضت‌های آزادی‌خواهانه دیگر در برابر کانون‌های ظلم و کفر و نفاق بوده است. علما و اندیشمندان مسلمان همواره برای حراست از کیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادی بازگو کرده است، بلکه حتی به بازسازی آن و پاسداری از ارزش‌های ناشی از آن پرداخته است. بازسازی مضامین و مفاهیم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانی به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و سازنده‌ای در راه پیشبرد اهداف مقدسی همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جای نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنی از این بازسازی‌ها است.

 

گفتار آیت الله مصباح در عین برخورداری از صلابت و متانت، بی پیرایگی خاص خود را داشت، و از برکات وجود شخصیت گرانقدری نشأت می‌یافت که زبانش بیان قرآنی، دلش مالامال از عشق الهی، و جانش لبریز از محبت و ارادت به حضرت ختمی مرتبت (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. درصددیم به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در سلسله مطالب «پیام‌های حماسه حسینی» به واکاوی زمینه‌ها و اهداف نهضت سرخ حسینی بپردازیم.

 

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش سیزدهم از سلسله درس‌های عاشورایی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی می‌باشد که در ماه محرم ۱۴۲۱ ایراد گردید:

برای اینکه علت قیام سیدالشهداء (علیه السلام) را از زبان خود آن حضرت بشنویم، ابتدا چند جمله از بیانات ایشان را برای تبرّک و تیمّن تلاوت می‌کنم و پس از آن درباره بخش‌هایی از آن، توضیحاتی عرض خواهم کرد.

 

اصلاح مفاسد، هدف اصلی قیام امام حسین (ع)

 

در وصیتی که آن حضرت برای برادرشان محمد حنفیّه مرقوم فرمودند، جمله معروفی است که می‌فرمایند: «اِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً» یعنی من نه برای گردش و تفریح از مدینه بیرون می‌روم و نه برای اینکه فسادی در زمین راه بیندازم و ظلمی بکنم «وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی (ص)» فقط برای اصلاح در امت جدم خروج می‌کنم.

 

اگر دقت کنیم، در تعبیر «لِطَلَبِ الاِْصْلاح» نکته‌ای وجود دارد. امام (ع) نفرمود: «انما خرجت للاصلاح»؛ بلکه فرمود: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاح» یعنی من در جستجو و در پی اصلاح هستم. نظیر این تعبیر در سخنرانی امام (ع) برای نخبگان و علما هم هست که فرموده بودند: «وَ لکِنْ لِنُرِیَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فی بِلادِک» این خطبه زمانی ایراد شد که هنوز صحبت از خروج و مبارزه با یزید مطرح نبود.

 

امام (ع) در آخر این خطبه دعا می‌کنند و خطاب به خدای متعال می‌گویند: پروردگارا! تو می‌دانی که هدف ما از این فعالیت‌های سیاسی جز این نیست که مَعالم دین تو و معیارهای اسلامی را به مردم نشان دهیم؛ یعنی نشان دهیم دین چیست و نشانه‌های آن کدام است و چگونه و با چه معیاری می‌توان افراد دیندار و افراد بی دین را شناخت؟ و نیز هدف ما این است که اصلاح را در بلاد تو ظاهر کنیم. کلمه «نُظْهِر» دو معنی می‌تواند داشته باشد؛ اول اینکه یعنی روشن کنیم اصلاح چیست، و دیگر آنکه یعنی اصلاح را تحقق بخشیم و بر فساد، ظاهر و غالب گردانیم.

 

مفهوم اصلاح

 

از آنجا که امروزه واژه «اصلاح» یکی از واژه‌هایی است که در ادبیات سیاسی ما خیلی کاربرد دارد و مقام معظم رهبری هم در خطبه اخیرشان به این واژه اشاره کردند، روی این کلمه تکیه می‌کنم و برای اینکه در مسیر رهنمودهای ایشان حرکت کرده باشم و توضیح بیش‌تری بدهم، ابتدا معنای این واژه را، و سپس موارد استعمال آن را در قرآن و روایات بیان می‌کنم و آن گاه مطالبی که بیش‌تر جنبه کاربردی دارد، عرض خواهم کرد. اصلاح که کلمه‌ای عربی و از ریشه «صلح» است دو معنی دارد که یکی از ماده صُلح و دیگری از ماده صَلاح است.

 

اصلاح از ماده صُلح، به معنی آشتی دادن، و رفع اختلاف، دعوا و مشاجره بین دو فرد یا دو گروه است. واژه اصلاح به این معنی در قرآن کریم در مورد اصلاح بین دو همسر به کار رفته است؛ می‌فرماید: «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها اِنْ یُریدا اِصْلاحاً یُوَفِّق اللّهُ بَیْنَهُما…» (نساء، ۳۵) یعنی برای زن و شوهری که با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند، داوری از طرف خانواده زن، و داوری از طرف خانواده مرد انتخاب کنید؛ اگر زن و شوهر واقعاً بخواهند آشتی و سازش کنند، خدا بین آن‌ها سازش برقرار خواهد کرد.

 

و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ اِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَو اِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ» (نساء، ۱۲۸) در این آیه در مورد آشتی زن و شوهر می‌فرماید آشتی بهتر است. نظیر این مورد تعبیر دیگری است که زیاد شنیده اید و در قرآن نیز هست و آن اصلاح ذات البین است که به معنی آشتی دادن دو نفر یا دو گروه می‌باشد که با یکدیگر اختلاف دارند. در قرآن می‌فرماید: «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُم» (انفال، ۱) در روایات هم برای اصلاح ذات البین ثواب بسیاری ذکر شده است، که اگر دو مؤمن یا دو گروه یا دو خانواده با یکدیگر قهر هستند و با هم اختلافی دارند، سعی کنید آن‌ها را آشتی دهید؛ و ثواب این کار از ثواب نماز و روزه سال بیش‌تر است. ۴ دامنه «اصلاح ذات البین» تا آنجا گسترش پیدا می‌کند که اگر دو گروه از مردم درون جامعه اسلامی با هم بجنگند، «وَ اِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا…» (حجرات، ۹) در اینجا هم قرآن دستور می‌دهد که سعی کنید ابتدا آن‌ها را آشتی بدهید: «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما…»، دنباله آیه، مربوط به جهاد است که فعلاً مورد بحث ما نیست. بنابراین کلمه اصلاح در جایی که دو گروه با هم می‌جنگند، به معنی صلح دادن و آشتی دادن به کار رفته است. در این موارد، اصلاح بین دو فرد یا دو گروه انسانی به معنی آشتی دادن آنان با یکدیگر است.

 

استعمال دیگر اصلاح، از ماده صَلاح است. صلاح در مقابل فساد می‌باشد و معمولاً آن را در زبان فارسی «شایستگی» ترجمه می‌کنند. کار صالح یعنی کار شایسته و فرد صالح یعنی فرد شایسته. اصلاح به این معنا نیز در مقابل اِفساد است و به معنی انجام کار شایسته یا برطرف کردن فساد می‌باشد.

 

به کسی که در صدد است کار شایسته انجام بدهد و فسادها، نقص‌ها و عیب‌ها را برطرف کند، «مُصلح» می‌گویند و کسی را که در صدد برهم زدن کارها و ایجاد فساد در جامعه است، «مفسد» می‌نامند. تعبیر «مفسد فی الارض» هم از همینجا است. این معنای اصلاح، مربوط به اصلاح ذات البین و آشتی دادن دو فرد یا دو گروه نیست. کسی که می‌خواهد فسادی را برطرف کند یا کار فردیِ شایسته ای را انجام دهد، با فرد خاصی روبه رو نیست.

 

پس این اصلاح که از ماده صلاح است دو نوع مصداق دارد، یکی به معنی کار شایسته انجام دادن و دیگری به معنی برطرف کردن فساد و تبهکاری یا جلوگیری از بزهکاری است. این هر دو نوع مصداق، در قرآن نیز استعمال شده است؛ مثلاً «اِلاّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا» (بقره، ۱۶۰؛ نساء، ۱۴۶) یعنی کسانی که توبه کردند و اصلاح کردند یعنی عَمِلُوا عملاً صالِحاً، به جای کارهای غلط و به جای گناهانی که انجام داده بودند، اصلاح کردند یعنی کار خوب انجام دادند. ولی آنچه بیش‌تر مفهوم اجتماعی دارد و در کلمات حضرت ابی عبد الله مطرح شده است و در ادبیات سیاسی و اجتماعی امروز هم به کار رفته است، اصلاح مفاسد است که در مقابل افساد به کار می‌رود. تا اینجا مفهوم اصلاح از نظر لغت عربی و از نظر کاربرد قرآنی و دینی آن روشن شد.

 

اما مفهوم اصلاح که امروزه به کار می‌بریم، ویژگی خاصی در اصطلاحات سیاسی پیدا کرده و معادل «رِفُرم» و در مقابل انقلاب به کار می‌رود. می‌گویند تغییراتی که در جامعه ایجاد می‌شود، گاه تدریجی است و آرام آرام و با آهنگ کند انجام می‌گیرد که در این صورت به آن «رفرم» می‌گویند؛ و کسانی را که در صدد چنین تغییراتی در جامعه برمی‌آیند، «اصلاح طلب» می‌نامند و معادل خارجی آن «رِفُرمیست» است. در مقابل، کسانی که می‌خواهند دفعتاً اوضاع را عوض کنند، انقلابیون هستند. انقلاب به معنی تغییر اجتماعی ناگهانی، تند و با سرعت که گاهی احیاناً همراه با خشونت است، مانند انقلاب اسلامی ایران. این اصطلاح اصلاح، به عنوان اصطلاح سیاسی و در مقابل انقلاب، معنای اخصی برای اصلاح است.

 

این اصطلاح، ریشه لغوی ندارد و اصطلاح دینی و مذهبی نیست؛ بلکه اصطلاح سیاسی جدیدی است که اصلاح را در مقابل انقلاب به کار می‌برند. مسلماً این اصطلاح، جدید است و در قرآن و روایات به این معنای خاص به کار نرفته است.

 

در جایی که سیدالشهداء (علیه السلام) می‌فرماید: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی» این معنای خاص را منظور نکرده اند. حرکتی که ایشان انجام دادند، یک حرکت تدریجی، آرام و بی خشونت نبود؛ جنگ بود و کشته شدن و فدا کردن ده‌ها انسان شریف در راه آن هدف.

 

مقام معظم رهبری در فرمایشاتشان به این نکته اشاره کردند که وقتی ما می‌گوئیم اصلاح، معنای خاص آن را که امروزه در اصطلاح سیاسی به کار می‌رود نمی‌گوییم؛ بلکه منظور ما هر گونه مبارزه با فساد و رفع مفاسد است؛ خواه به صورت تدریجی باشد، و خواه به صورت دفعی و انقلابی. و لذا فرمودند خود انقلاب اسلامی ایران بزرگ‌ترین اصلاح بود؛ با اینکه در اصطلاح سیاسی امروز به آن اصلاح نمی‌گویند.

 

منظور ایشان این بود که ما وقتی به اصطلاحِ قرآن و روایات، از اصلاح سخن می‌گوئیم، معنای اعم آن را اراده می‌کنیم؛ چه آن اصلاح به صورت تدریجی باشد یا به صورت دفعی و انقلابی و تند و با آهنگ سریع. و به همین جهت انقلاب اسلامی هم بزرگ‌ترین اصلاح بود؛ زیرا موجب از بین رفتن مفاسد زیادی گردید؛ گرچه این کار نسبتاً به صورت دفعی، انجام شد. البته دوران نهضت پانزده سال طول کشید تا اینکه سرانجام به پیروزی رسید؛ ولی زمانی که انقلاب پیروز شد، نظام سابق به صورت دفعی تغییر کرد و دستگاه‌های کشور و سیاست‌های سابق ناگهان تغییر کرد، قانون اساسی جدید وضع شد و تحولی بنیادین و همه جانبه اتفاق افتاد.

 

تأثیر نظام ارزشی در تعریف اصلاح

 

گفتیم واژه اصلاح در قرآن یا از ماده صُلح و یا از ماده صَلاح است؛ و تکیه بحث ما بر اصلاح از ماده «صلاح» در مقابل «فساد» است. صلاح و فساد در قرآن از عام ترین مفاهیم ارزشی هستند. از آنجا که بعضی از نوجوانان ما با این اصطلاحات آشنا نیستند، در باره مفاهیم ارزشی توضیح مختصری می‌دهیم. مفاهیمی را که ما به کار می‌گیریم، گاه درباره چیزهایی است که هست و موجود است و گاه درباره چیزهایی است که می‌گوئیم باید چنین شود یا نباید چنان شود. مفاهیمی را که در بطن معنای آن‌ها «باید» و «نباید» است، مفاهیم ارزشی می‌گویند. کار خوب کدام است؟ کاری است که باید انجام داد. کار بد کدام است؟ کاری که نباید انجام داد.

 

صلاح چیست؟ چیز شایسته ای است که باید در پی آن بود. فساد چیست؟ چیزی که باید جلوی آن را گرفت یا نباید آن را انجام داد. صلاح و فساد دو مفهوم ارزشی هستند؛ یعنی وقتی آن‌ها را تحلیل کنیم، در آن‌ها باید و نباید وجود دارد. این مفاهیم ارزشی گاه محدود است و در مورد خاصی به کار می‌رود و گاه بسیار وسیع است و همه کارهای خوب یا همه کارهای بد را در بر می‌گیرد. به مفاهیمی که همه کارهای خوب یا همه کارهای بد را در بر می‌گیرند، مفاهیم ارزشی عام گویند. در قرآن چند مفهوم ارزشی عام وجود دارد که از جمله آن‌ها «صلاح» و «فساد» است. از دیگر مفاهیم ارزشی عام که در قرآن به کار رفته است، مفهوم «معروف» و «منکر» است. معروف یعنی هر کار خوب، و منکر یعنی هر کار بد. «خیر» و «شر» نیز از مفاهیم عام ارزشی هستند که در قرآن کریم به کار رفته اند.

 

یکی از خواص مفاهیم ارزشی این است که معیارهای تجربی عینی ندارند. وقتی شما می‌گوئید «هوا گرم است» یا «این جا روشن است»، می‌توانید آن را با تجربه عینی نشان دهید. مثلاً اگر هوا به گونه‌ای است که شما عرق می‌کنید و ناراحت می‌شوید، هوا گرم است؛ اما اگر می‌لرزید، هوا سرد است. به همین ترتیب می‌توانید این چراغ را نشان دهید که روشن است و اگر کلید آن را بزنیم خاموش می‌شود. صحیح بودن یا غلط بودن این موارد را می‌توان با تجربه حسی و عینی نشان داد و معلوم نمود که جمله‌های «این جا روشن است» و «هوا گرم است» یا «هوا گرم نیست» صحیح است یا غلط.

 

اما مفاهیم ارزشی این گونه نیستند. با کدام حس می‌توان خوبی یا بدی کاری را تجربه کرد؟ می‌گویند «خوب و بد»، «صلاح و فساد» و «معروف و منکر»، تابع دستگاه و نظام ارزشی هستند. افراد، گروه‌ها و جوامع برای خود، یک نظام ارزشی دارند، یعنی مجموعه‌ای از کارها را خوب و با ارزش می‌دانند و مجموعه‌ای را بد و ناروا می‌دانند.

 

ممکن است کاری در یک نظام ارزشی، خوب و همان کار در نظام ارزشی دیگر، بد باشد. مثلاً در یک جامعه احترام نمودن به دیگران به شکل خاصی انجام می‌شود و آن را خوب می‌دانند؛ در حالی که همان کار را در جامعه دیگر بد و زشت می‌دانند. بنابراین «صلاح» و «فساد» متناسب با نظام‌های ارزشی تفاوت دارند و این گونه نیست که همه مردم یک چیز را خوب و یک چیز را بد بدانند.

 

با توجه به اینکه «صلاح و فساد» و «اصلاح و افساد» از مفاهیم ارزشی هستند، اگر در موردی به کار بروند، جای این سوال باقی است که بپرسیم «اصلاح» طبق کدام نظام ارزشی؟ آیا منظور اصلاح آمریکایی است یا اصلاح اسلامی؟ چرا مقام معظم رهبری فرمودند در جامعه ما اصلاح اسلامی، ایمانی و انقلابی مورد قبول همه است، اما اصلاح آمریکایی مورد قبول هیچکس نیست؟ مگر اصلاح آمریکایی با اصلاح اسلامی چه فرقی دارد؟ جواب این است، که اینکه چه چیزی اصلاح به حساب آید، تابع نظام ارزشی و فرهنگی است که این واژه را به کار می‌برد.

 

باید دید آن‌ها چه کاری را خوب و شایسته و چه کاری را بد و ناشایست می‌دانند؟ و چه معیاری برای سنجش خوب و بد و شایسته و ناشایست دارند؟ بنابراین، برای اینکه بدانیم چه کاری خوب و چه کاری بد است، ابتدا باید معیارهایمان را تعیین کنیم؛ یعنی ببینیم کدام نظام ارزشی را پذیرفته ایم؟ آیا نظام ارزشی اسلامی را پذیرفته ایم و می‌خواهیم «اصلاح» را بر اساس این نظام ارزشی انجام دهیم؛ یعنی می‌خواهیم هر چه اسلام می‌گوید خوب است، انجام دهیم و می‌خواهیم هرچه اسلام می‌گوید بد است، با آن مبارزه کنیم؟ یا آنکه می‌خواهیم آنچه آمریکایی‌ها می‌گویند خوب است انجام دهیم، هرچند ضد اسلام باشد و کاری را که آن‌ها می‌گویند بد است، با آن مبارزه کنیم، هرچند کاری باشد که اسلام می‌گوید انجام بدهید؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟ آری، ممکن است.

 

توضیح آنکه همه مردم، در همه شرایط و با همه اختلاف‌های فرهنگی، بد بودن برخی از چیزها را می‌فهمند و قبول می‌کنند. مثلاً اگر کسی بی جهت دیگری را بزند یا به او ناسزا بگوید، یا کسی را بی جهت ترور کند، بر خلاف قانون و بدون آنکه به کسی ظلم کرده باشد، او را بکشد، مال کسی را بی جهت تصرف کند یا با عُنف به ناموس کسی تجاوز کند، در این صورت همه مردم می‌گویند کار بدی کرده است. در واقع، همه، این قبیل مصادیق ظلم را می‌شناسند و این موارد در تمام فرهنگ‌ها بد است.

 

از طرف دیگر کارهایی هم هست که همه مردم خوب بودن آن‌ها را می‌دانند، مانند خدمت کردن برای سلامتی مردم. اگر کسی دارویی را کشف کرده و در اختیار مردم قرار دهد، به بهداشت خدمت نموده و همه مردم می‌گویند کار خوبی کرده است. در این موارد اختلاف پیش نمی‌آید. اما همه موارد خوب و بد این گونه نیستند.

 

برخی موارد امروزه مورد حاجت ماست و در جوامع مختلف به گونه‌های متفاوت با آن‌ها برخورد می‌شود. حتماً شنیده اید که می‌گویند باید فرهنگ جهانی بشود، یا آمریکا می‌خواهد فرهنگ خود را بر تمام جهان تحمیل کند، دعوت به وحدت فرهنگ، جهانی کردن فرهنگ و عالمگیر کردن فرهنگ غربی؛ این بدان جهت است که آن‌ها مسائلی را خوب و مسائل دیگر را بد می‌دانند و به دیگران می‌گویند که شما هم باید همین گونه فکر کنید. بعضی از مثالهای آن زشت است و من در اینجا ذکر نمی‌کنم، ولی مواردی از مصادیق این مطلب بیّن است. آن‌ها معتقدند مجازات‌های سخت، مثل بریدن دست، کتک زدن، اعدام کردن و احکامی از این قبیل، زشت و بد است.

 

لذا در اعلامیه حقوق بشر آمده که همه کشورها باید مجازات‌های خشونت آمیز را لغو کنند. این یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است، مجازات‌های خشونت آمیز باید مُلغی شود؛ یعنی تمام احکام جزایی اسلام که از دید آن‌ها مجازات‌های خشونت آمیز است، مثل دست کسی را بریدن، تازیانه زدن، اعدام کردن، به خصوص به صورت‌هایی که در بعضی از حدود هست، به زعم ایشان مجازات‌های خشونت آمیز است. اعلامیه حقوق بشر می‌گوید همه کشورهای دنیا باید سعی کنند این گونه مجازات‌ها را مُلغی کنند. یعنی وجود این مجازات‌ها فساد است و باید اصلاح شود. به چه معنی باید اصلاح شود؟ باید این قانون‌ها لغو شود.

 

اما ما چه می‌گوئیم؟ ما بر اساس فرهنگ اسلامی می‌گوئیم آنچه قرآن فرموده است باید عمل بشود، اگر نشود فساد است. فساد به معنی ترک و تعطیل حدود الهی است، نه اجرای حدود الهی. آن‌ها می‌گویند اجرای حدود اسلامی فساد، زشت و بد است.

 

باید با آن مبارزه کرد، قوانین آن را لغو کرد و از عمل به آن‌ها جلوگیری نمود. در این صورت اصلاح خواهد بود. این اصلاح بر اساس فرهنگ غربی است. در اعلامیه حقوق بشر هم آمده است. اینکه می‌گویند با خشونت مبارزه می‌کنند، منظور آن‌ها این است. وگرنه خشونت‌های عادی را که همه بد بودن آن‌ها را قبول دارند؛ بی جهت فحش دادن، بد اخلاقی کردن و امثال آن را چه کسی می‌گوید خوب است؟ همه می‌گویند اینها بد است. کلام این است که دست دزد را بریدن، قاتل را اعدام کردن و آشوب گران را محارب حساب کردن و مجازات کردن چگونه است؟ ایشان می‌گویند اینها فساد و زشت است و امروزه دنیای مدرن این گونه اعمال را نمی‌پذیرد. باید آن‌ها را ترک نمود و با آن مبارزه کرد تا اصلاح شود.

 

اگر در مجموعه قوانینی چنین احکامی وجود دارد، آن مجموعه قوانین شایسته زندگی متمدن غربی نیست، پس باید اصلاح شود. اما اصلاحی که ما می‌گوئیم کاملاً بر عکس این نظریه است. اگر در موردی حدود الهی تعطیل شده باشد، باید آن را اجرا کرد تا اصلاح شود. اگر قانونی برخلاف قانون اسلام است، باید آن را تغییر داد تا اصلاح شود. اگر قانون موافق اسلام شد، «اصلاح»، و اگر ضد اسلام شد، «افساد» می‌شود.

منبع: خبرگزاری مهر


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.