نیت الهی و اخلاص؛ دو بال کار و خدمت بابرکت
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت با استناد به آیه ۱۱۰ سوره مبارکه «کهف»، بر خدمت به مردم با نیت الهی تأکید کرده و فرمودند: «کار را ــ یعنی همین کارهایی را که دارید میکنید ــ با نیّت [برای] خدا انجام بدهید. کار نمایشی ــ که مردم بدانند، مردم ببینند، مردم از ما تعریف کنند ــ کار را بیبرکت میکند. کار را وقتی با اخلاص انجام دادید، فَمَن کانَ یَرجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدًا؛ کسی را با خدا شریک نکنید، کار را برای خدا انجام بدهید. خب خدمت به مردم کاری است که مورد رضای الهی است، بگویید پروردگارا! من برای اینکه رضای تو را جلب کنم، این کار را که خدمت به مردم باشد انجام میدهم. کار را با اخلاص انجام بدهید، این به کارتان برکت میدهد.»
برهمین مبنا به بررسی تفاسیر و نکات پیرامون این آیه میپردازیم.
متن آیه: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»
ترجمه آیه: «بگو: من هم مِثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد، و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.»
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه بیان میدارد: «اين آيه آخرين آيه سوره است كه غرض از بيان سوره را خلاصه مىكند و در آن اصول سهگانه دين را كه توحيد و نبوت و معاد است جمع كرده است؛ جمله (انما الهكم اله واحد مسئله توحيد را و جمله انما انا بشر مثلكم يوحى الى و جمله فليعمل عملا صالحا...) مسئله نبوت را، و جمله (فمن كان يرجوا لقاء ربه) مسئله معاد را متعرض است.
كلمه (انما) ى اولى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را منحصر در بشريت و در مانندى ساير بشرها مىسازد، به طورى كه هيچ چيزى زائد بر آنچه آنان دارند ندارد و هيچ زيادتى براى خود ادعا نمىكند و اين در حقيقت رد پندار مردم است كه خيال مىكنند كه ادعاى نبوت كرد ادعاى الوهيت و قدرت غيبى كرده است و بر اساس همين پندار است كه از انبياء توقعهايى دارند كه جز خدا كسى علم و قدرت بر آنها را ندارد. در انحصار اول به امر خدا همه اينها را از خود نفى مى كند و براى خود اثبات نمىكند مگر تنها و تنها مسئله وحى را. انحصار دوم معبود را كه معبود ايشان هم هست منحصر در يكى مىكند و اين همان توحيد است كه مىگويد اله تمامى عالم يک اله است.
جمله (فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل...) مشتمل بر اجمال دعوت دينى است كه همان عمل صالح براى رضاى خداى واحد بىشريک است و آنگاه اين معنا را متفرع كرده بر رجاء لقاء پروردگار متعال و بازگشت به سوى او چون اگر حساب و جزایى در كار نباشد هيچ داعى و ملزمى نيست كه افراد را به پيروى از دين و به دست آوردن اعتقاد و عمل صحيح وادار سازد همچنانكه خود خداى تعالى فرموده: (ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب). اگر عمل صالح و شرک نورزيدن در عبادت رب را متفرع بر اعتقاد به معاد نموده بدين جهت است كه اعتقاد به وحدانيت خدا با شرک در عمل جمع نمىشوند و با هم متناقضند. پس اگر اله واحد باشد در همه صفاتش كه يكى هم معبوديت است واحد است و در آن نيز شريک ندارد و اگر پيروى از دين را متفرع بر رجاء معاد كرد نه بر يقين به معاد بدين جهت بوده كه تنها احتمال بودن معاد كافى است كه آدمى را به پيروى از دين وادار سازد چون دفع ضرر محتمل واجب است، هر چند بعضیها گفتهاند: كه مراد از لقاء، لقاء كرامت و ثواب است و اين تنها مورد رجاء است نه مورد قطع. اگر رجاء لقاى خداى را متفرع بر جمله (انما الهكم اله واحد) كرد بدين جهت بود كه بازگشت بندگان به سوى خداى سبحان از تماميت معناى الوهيت است، زيرا خداى تعالى هر كمال مطلوب و هر وصف جميلى را دارد كه يكى از آنها فعل حق و حكم به عدل است و اين دو اقتضاء مى كند كه دوباره بندگان را به سوى خود بازگرداند و ميان آنان حكم كند.»
در «تفسیر نمونه» نیز در خصوص این آیه چنین ذکر شده که «این آیه مجموعهاى است از اصول اساسى اعتقادات دينى، يعنى توحيد و معاد و رسالت پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) و در واقع همان چيزى است كه آغاز سوره كهف نيز با آن بوده است، چرا كه در آغاز نيز سخن از الله و وحى و پاداش عمل و قيامت بود و از يک نظر عصاره و فشردهاى است از مجموع اين سوره كه قسمت مهمى از آن بر محور اين سه موضوع دور میزد و از آنجا كه مسئله نبوت در طول تاريخش با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است آن را چنين بيان مىكند: بگو من فقط بشرى همون شما هستم، يگانه امتيازم اين است كه بر من وحى مىشود (قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى). با این تعبير بر تمام امتيازات پندارى شرکآلودى كه پيامبران را از مرحله بشريت به مرحله الوهيت بالا مىبرد قلم سرخ مىكشد.
سپس از ميان تمام مسائلى كه وحى مىشود، انگشت روى مسئله توحيد میگذارد و میگويد: بر من وحى مىشود كه معبود شما فقط يكى است؛ انما الهكم اله واحد: چرا تنها به اين مسئله اشاره شده است؟ براى اينكه توحيد عصاره همه معتقدات و همه برنامههاى فردى و اجتماعى سعادتبخش انسان است. در جاى ديگر نيز گفتهايم كه توحيد تنها يک اصل از اصول دين نيست بلکه خميرمايه همه اصول و فروع اسلام است. اگر در يک مثال ساده تعليمات دين را از اصول و فروع به دانههاى گوهرى تشبيه كنيم بايد توحيد را به آن ريسمانى تشبيه كرد كه اين دانهها را به هم پيوند میدهد و از مجموع آن گردنبند پرارزش و زيبایى مىسازد و يا اينكه اگر هر يک از تعليمات دين را به يكى از اعضاء پيكر انسان تشبيه كنيم بايد بگویيم توحيد روحى است كه در مجموع اين پيكر دميده است.
در بحثهاى معاد و نبوت اين واقعيت به ثبوت رسيده است كه آنها جدا از توحيد نيستند يعنى هنگامى كه خدا را با همه صفاتش بشناسيم مىدانيم چنين خدایى بايد پيامبرانى بفرستد و نيز حكمت و عدالت او ايجاب مىكند كه دادگاه عدل و رستاخيزى وجود داشته باشد، مسائل اجتماعى و كل جامعه انسانى و هر چه در ارتباط با آن است بايد پرتوى از توحيد و وحدت باشد تا سامان يابد.
سـومين جمله اين آيه اشاره به مسئله رستاخيز مىكند و آن را با فاء تفريع به مسئله توحيد پيوند میزند و میگويد: بنابراين هر كس اميد لقاى پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام دهد؛ فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا. لقاى پروردگار كه همان مشاهده باطنى ذات پاک او با چشم دل و بصيرت درون است گر چه در اين دنيا هم براى مؤمنان راستين امكانپذير است اما از آنجا كه اين مسئله در قيامت به خاطر مشاهده آثار بيشتر و روشنتر و صريحتر جنبه همگانى و عمومى پيدا مىكند، اين تعبير در لسان قرآن معمولا در مورد روز قيامت به كار رفته از سوى ديگر طبيعى است اگر انسان انتظار و اميد چيزى را دارد بايد خود را براى استقبال از آن آماده كند. آن كس كه ادعا مىكند من انتظار چيزى دارم و اثرى در عمل او نمايان نيست، در واقع مدعى دروغينى بيش نخواهد بود. به همين دليل در آيه فوق، (فليعمل عملا صالحا) به صورت صيغه امر بيان شده؛ امرى كه لازمه رجاء و اميد و انتظار لقاى پروردگار است.
آیه در آخرين جمله حقيقت عمل صالح را در يک بيان كوتاه چنين بازگو مىكند: و نبايد كسى را در عبادت پروردگارش شريک سازد (و لا يشرك بعبادة ربه احدا). به تعبير روشنتر تا حقيقت خلوص و اخلاص در عمل نيايد، رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت. انگيزه الهى و خدایى است كه به عمل انسان عمق مىدهد، نورانيت میبخشد و جهت صحيح میدهد و هنگامى كه اخلاص از ميان رفت، عمل بيشتر جنبه ظاهرى پيدا میكند، به منافع شخصى گرايش مىيابد و عمق و اصالت و جهت صحيح خود را از دست مىدهد. در حقيقت اين عمل صالحى كه از انگيزه الهى و اخلاص سرچشمه گرفته و با آن آميخته شده است گذرنامه لقاى پروردگار است.»
در حقیقت از این آیه چنین برداشت میشود که نیت و انگیزه الهی از اهمیت فوقالعادهای در آموزههای دینی برخوردار است و اصلا برنامه اسلام اين است كه هر عملى را با رنگ نيت و انگيزه آن مىپذيرد و در کنار آن بر اخلاص نیز توجه ویژهای شده است تا هرگونه شائبه غیرالهی در رفتار و گفتار انسان پاک و زدوده شود؛ این همان انجام کارها فقط و فقط به قصد رضایت پروردگار است، نه شنیدن تعریف و تمجید دیگران.
ازمجموع بخشهای این آیه میتوان نکات و پیامهای زیر را مطرح کرد:
ـ نبايد خود را بيش از آنچه هستيم معرّفى كنيم، پيامبران خود را بشر مىدانستند.
ـ شرط نبوّت، انسان بودن است تا پيامبر در عمل نيز الگوى ديگر انسانها باشد.
ـ رهبران الهى بايد جلو غُلوّ و مبالغهها را بگيرند.
ـ براى كار خدايى كردن، حتّى اميد به پاداش الهى كافى است گرچه يقين نباشد.
ـ اميد در انسان بايد به صورت يک حالت دائمى و پيوسته باشد، نه لحظهاى.
ـ اميد بدون عمل، كارساز نيست.
ـ مرگ براى همه حتمى است، امّا ارزشمندتر آن است كه انسان آرزوى ملاقات با خدا را داشته باشد.
ـ شرک، به هر نحوى، ممنوع است.
ـ ارزش كارها در سه جهت است: اصل كار، انجام دهنده كار و نيّت و هدف آن؛ در اين آيه هر سه جهت آمده است.
ـ اين آيه، هم توحيد در الوهيّت را بيان مىكند، «إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» هم توحيد در ربوبيّت و عبادت را. «لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً». (تفسیر نور، حجتالاسلام و المسلمین محسن قرائتی)
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید