خلوت دلدادگان/ معامله شیرین با خدا در اعتکاف!

کد خبر: 11821
محفل نورانی اعتکاف که تطهیر کننده جسم و جان از آلودگی هاست، آرزوی محبین حضرت حق است.
وارث: در آستان جانان، جان به جان جانان سپردن و مصداق "موتوا قبل أن تموتو"، شدن؛ هنر مردان خداست. دوستان حضرت دوست، دل، از همه اغیار، خالی کرده و آن را لبریز از شوق حضور در خلوت دلدادگان نموده اند. محفل نورانی اعتکاف که تطهیر کننده جسم و جان از آلودگی هاست، آرزوی محبین حضرت حق است.

به مناسبت فرا رسیدن ایام نورانی اعتکاف مطالبی را در باب آداب حضور در اعتکاف را آورده ایم:


 معنای صیام در اعتکاف

خوشا به سعادت شما، زمانی که در اعتکاف و  در حال صوم هستید و نه تنها از خلق، بلکه از حلال الهی مانند طعام هم بریده اید.
همان طور که مفهوم آیه ی شریفه ی " فأدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی"22، همین است. "جنّتی"، یک بار بیشتر در قرآن نداریم. آن هم فرمودند: برای این است که وقتی حو العین ها دور بندگان خاصّ خدا می آیند و آن ها را احاطه می کنند، هر حرکتی انجام می دهند می بینند خبری نیست.
آن هم حور العینی که وقتی یک شعبه نورش( نه خودش، بلکه فقط یک شعبه از نورش) بیاید، زن و مرد از عشق های خودشان دست می کشند و عاشق آن نور می شوند.
روایت است که حورالعین ها به خدا شکوه کرده و می گویند: مردانگی در این بنده نیست و خبری از او نیست. خطاب می رسد: او را رها کنید، او دیگر کسی را نمی بیند فقط من را می بیند! او دیگر طعام و غذای بهشتی نمی خواهد. او دیگر این بازی ها را نمی خواهد.
"فأخلی فی عبادی وادخلی جنّتی"، جنّات در قرآن، زیاد است، رضوان زیاد است، امّا "جنّتی" یکی است. معتکفین هم که با حال روزه در اعتکاف هستند، همان طور هستند. یعنی از حلال خدا، چشم پوشیدند.
مگر نفرمود: "کلوا من طیّبات ما رزقناکم"23؟ معتکفین به اختیار خودشان حلال را(نه حرام)، حتّی به تعبیر عامیانه آن چه را که از عرق جبین به دست می آید، کنار گذاشته و رها کردند. گفتند: حلالت را نمی خواهم، من فقط تو را می خواهم.
لذا معنای ظاهری صیام- که خیلی ها موفّق به همین صورت ظاهرش هم نمی شوند- این است: انسان از شرب و اکل دست بکشد، در چندین ساعت طولانی، خورد و خوراکی نداشته باشد و گرسنگی و عطش ظاهری را تحمّل کند تا به مطالبی برسد.
امّا حقیقت صیام چیست؟ حقیقت، این است که انسان بگوید: خدایا! می خواهم با تو، انس، داشته باشم.
آن عارف بزرگوار، عالم عامل، آیت حقّ حضرت علّامه مقدّس اردبیلی رحمة الله که بالجد مقدّس بود، تعبیر بسیار زیبایی را تبیین می فرمودند. می فرمودند: انسان وقتی در صیام قرار گرفت، می خواهد بیان کند: پروردگارا! آن شیرینی کلام با تو، طعام حقیقی من است و اگر تو به افطار ، امر نمی کردی، ای بسا دوست داشتم در همین حال گرسنگی و تشنگی در محضر مبارکت وارد شوم؛ یعنی جان به جان آفرین تسلیم کنم.
پس اوّلین مقام در باب معتکفین، این است که در اعتکاف، اتّصال به حضرت حق را درک کنند و وقتی متّصل شدند، با اینکه به ظاهر از اعتکاف هم بیرون می آیند، امّا برای همیشه معتکف باشند.
22. فجر/29 و 30
23.بقره/57
 

معامله شیرین با خدا در اعتکاف!

عجب معامله ی شیرینی است که انسان، برای خدا شود و خدا هم برای انسان! خودش فرمود: " خلقت أشیاء لأجلک"24، همه اشیاء را برای تو قرار دادم، " و خلقتک لأجلی" و تو را برای خودم، خلق کردم.

شیختا الأعظم، حضرت مفید عزیز رحمةالله فرمود: آقا جانمف امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف فرمودند: جدّم امیر المؤمنین علیه السلام به ذوالجلال و الاکرام عرضه داشت: خدایا! من أشیاء را که فرمودی:" خلقت الأشیاء لأجلک"، نمی خواهم؛ همان طور که من برای تو هستم و فرمودی:" و خلقتک لأجلی"، می خواهم تو هم برای من باشی، " و أنت لأجلی".

باید این طور باشیم. حدّوالای معرفتی، این است. اگر اعتکاف نبود، این ها را بیان نمی کردم. این ها برای شماست و شما بهتر می فهمید.یعضی ها می گویند: این ها سنگین است و نباید گفت، امّا من می گویم: اتفاقاً جوان های با صفای ما بهتر می فهمند.

لذا به خدا بگوییم: خدا! تو همه چیز را برای من قرار دادی، ولی من این ها را نمی خواهم. مگر تو من را نخواستی؟! یک دلیل این که من طرف تو نیامدم، این است که این اشیاء برای من شد و دست و پای من را گرفت.

خدایا! همان طور که من برای تو هستم، کاری کن که تو هم برای من باشی، این اشیاء از اطراف من کنده شوند، این دست و پا گیر ها از من دور شوند، من اوج بگیرم، پرواز کنم، به سوی تو بیایم و تو را درک کنتم.

در اعتکافتان، این را بخواهید. آن وقت ببینید چه حالی دارید و چه اعتکافی می شود. با اعتکاف دیگرتان فرق می کند و پرواز می کنید. حرف زدنتان عوض می شود، دیگران می فهمند و می گویند: او چرا این طور شده؟! او که این نبود! ولی نمی دانند در کجا این را به دست آوردید.

با این معامله ای که با خدا کردید، یک چیز دیگری می شوید. قلبتان، مرکز معرفت می شود. یک" بسم الله الرّحمن الرّحیم" می گویید و لب به سخن می گشایید، بعد می بینید چگونه درّ بیرون می ریزد! چون دیگر بنده ی خدا شدید و همه چیزتان، خدایی شده است. زبان و چشمتان، خدایی می شود. نگاهتان، نافذ می شود و دیگران را عوض می کند. نه اینکه نعوذ بالله نگاهتان شهوتی باشد، بلکه نگاهتان، ولیّ اللهی می شود. زبانتان، لسان الله، مثل لسان ولی ّ الله می شود.

24.الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه(کلیات حدیث قدسی)، ص:710


غبطه ملائکه و انبیاء به حال معتکفین!

به خدا قسم! اگر پرده بالا می رفت، می دیدیم که ملائکه الله دارند با غبطه به معتکفین نگاه می کنند و دور سر آنان می چرخند. از محلّ اعتکاف معتکفین، نور به آسمان بالا می رود. معتکفین، از مقربین هستند. معتکفین، تبرّک عالم هستند، زمین را نورانی کردند و نفسشان شهر را امن کرده است. اگر این اعتکاف ها نبود، معلوم نیست چه می شد.

معتکفین، حالی دارند که خودشان هم خبر ندارند. به خدا قسم! انبیاء هم به این حال آنان غبطه می خورند. به جان آقا جانمان، خود مولا هم غبطه می خورند!


/الف121