اشبه الناس به رسول الله
گفت:«فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقين»پس باكى از مرگ در راه حق نداريم!(3) روز عاشورا نيز پس از شهادت ياران امام،اولين كسى كه اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداى دين كند او بود.گر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود،ولى از ايثار و روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود.وقتى به ميدان مىرفت،امام حسين«ع»در سخنانى سوزناك به آستان الهى،آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تيغ به رويشان كشيدند،نفرين كرد.
على اكبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاى شجاعانهاى با انبوه سپاه دشمن نمود.
هنگام جنگ،اين رجز را مىخواند كه نشان دهنده روح بلند و درك عميق اوست:
تالله لا يحكم فينا ابن الدعى *** اضرب بالسيف احامى عن ابى
ضرب غلام هاشمى عربى(4)
پيكار سخت،او را تشنهتر ساخت.به خيمه آمد.بى آنكه آبى بتواند بنوشد،با همان تشنگى و جراحت دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد.قاتل او مرة بن منقذ عبدى بود.پيكر على اكبر با شمشيرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالين او رسيد كه جان باخته بود .صورت بر چهره خونين على اكبر نهاد و دشمن را باز هم نفرين كرد:
«قتل الله قوما قتلوك...»و تكرار مىكرد كه:«على الدنيا بعدك العفا».و جوانان هاشمى را طلبيد تا پيكر او را به خيمه گاه حمل كنند.(5) على اكبر،نزديكترين شهيدى است كه با حسين«ع»دفن شده است.مدفن او پايين پاى ابا عبد الله الحسين«ع»قرار دارد و به اين خاطر ضريح امام،شش گوشه دارد.(6)
فرزند يقين ز نسل ايمان بود *** پرورده دامن كريمان بود
آن يوسف حسن،ماه كنعانى *** در خلق و خصال،احمد ثانى
آن شاهد بزم،سرو قامت بود *** دريا دل و كوه استقامت بود
آن دم كه لباس رزم مىپوشيد *** از كوثر عشق،جرعه مىنوشيد
از فرط عطش فتاده بود از تاب *** گرديد ز دست جد خود سيراب
در راه خدا ذبيح دين گرديد *** بر حلقه عاشقان نگين گرديد
ديباچه داستان حق،اكبر *** قربانى آستان حق،اكبر(7)
پی نوشت:
1ـ حياة الامام الحسين،ج 3،ص 245 و مقاتل الطالبيين.
2ـ بحار الأنوار،ج 45،ص .43
3ـ اعيان الشيعه،ج 8،ص .206
4ـ همان،ص .207
5ـ حياة الامام الحسين،ج 3،ص .248
6ـ از جمله براى شرح حال او ر.ك:«على الاكبر»از عبد الرزاق الموسوى،چاپ 1368 قمرى،نجف،146 صفحه.
7ـ از نويسنده.
منبع: سبطین
/م118