مواردی که باعث فساد روزه میشود/ ماجرای جوشاندهای که آیتالله حائری تهیه کرد
بحث ما در مورد این موعظه قرآنی بود که در آیه 77 سوره مبارکه قصص ذکر شده است: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»
این نصیحت قرآنی که «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» نصیحت بسیار مهمی است، احسان و آثار احسان چیست؟ این آثار نصیب چه کسی میشود؟ چگونه میتوان احسان کرد؟ مفهوم احسان کردن چیست؟
معمولاً وقتی میگویند احسان کن، به ذهن میآید که یعنی به دیگران نیکویی کن، انفاق کن، کمک کن و امثال این گونه موارد که مسلماً از مصادیق احسان شمرده میشود، اما از بعضی روایات استفاده میشود که احسان عبارت است از اینکه انسان کاری را که انجام میدهد، درست انجام دهد. این روایت را مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار از کتاب محاسن برقی نقل میکنند: وقتی مؤمن عملش را نیکو قرار داد، خدای متعال آن عمل را مضاعف میفرماید؛ به این شکل که برای هر عمل خوب، هفتصد برابر جزا و ثواب عنایت میفرماید و این همان مفاد فرموده خدای متعال است که فرموده «والله یضاعف لمن یشاء فاحسنوا اعمالکم التی تعملونها لثواب الله»؛ آن اعمالی را که شما به داعی رسیدن به ثواب الهی انجام میدهید، آنها را نیکو به جای بیاورید.
به عبارت دیگر، هر عملی پاداش و ثواب الهی بر آن مترتب نمیشود؛ عملی را که برای رسیدن به ثواب خدای متعال انجام میدهید، آن را به نحو احسن انجام دهید. «فقلت له و ما الاحسان قال فقال اذا صلیت فاحسن رکوعک و سجودک»؛ وقتی نماز میخوانی، رکوع و سجودت را به نحو صحیح و احسن انجام بده.
این جمله به تنهایی دلالت نمیکند بر اینکه مقصود این است که صحیح انجام بده. ممکن است مراد این باشد که با خضوع و خشوع و همراه با مستحبات بوده و عجلهای نباشد. اما آن جملهای که بعد هست، ممکن است قرینه باشد بر اینکه مقصود از احسن انجام دادن در اینجا، همان صحیح انجام دادن است، یا لااقل این هم جزو مراد است.
بعد فرمودند: «و اذا صمت فتوق کل ما فیه فساد صومک»؛ وقتی هم که روزه میگیری، پرهیز کن از چیزهایی که موجب فساد صوم میشود. حالا این فساد صوم اگر از نظر فقهی باشد، چیزی جز ارتکاب مفطرات نیست و اگر اعم از فقهی، یعنی فقه اکبر و اصغر باشد، که در فقه اکبر گفته میشود غیبت هم موجب فساد صوم است و گناهان دیگری که غیر مفطرات است، موجب فساد صوم است. «لفساد العبادة مراتب» یک مرتبهاش این است که باطل است و اصلاً انجام وظیفه و اسقاط تکلیف نشده و عمل باطل است، ولی یک مرتبهاش این گونه نیست که عمل باطل شده باشد، بلکه اسقاط تکلیف شده است؛ به طوری که اگر بخواهی دوباره عمل را انجام بدهی، تشریع است.
برای مثال، کسی نماز خوانده که با حال نبوده و مثلاً هنگام نماز در فکرهای دیگری بوده و توجه تام و کامل نداشته، ولی از نظر رسالهای درست خوانده، اما با حال نبوده است. اینجا تکرار نماز مشروع نیست.
«و اذا حججت فتوق ما یحرم علیک فی حجک و عمرتک»؛ و وقتی حج به جای میآوری، آنچه را که بر حاجی در حج و معتمر در عمره حرام است، ترک کن.
«قال و کل عمل تعمله لله فلیکن نقیا من الدنس»؛ هر کاری را که انجام میدهی، از دنس و آلودگی پاک و پاکیزه باشد.
هر عملی وقتی پاک و پاکیزه بود، احسان میشود. حالا در اینجا که فرمود «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ»؛ یعنی همانگونه که خدای متعال به نحو شایسته به تو احسان کرده و خلقت تو را جوری قرار داده است که به فرمودهای خدای متعال «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» در کمال اتقان و حکمت این احسن را انجام داده است.
بنابراین، در جملهی «کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» دو احتمال وجود دارد:
یکی در حقیقت بیان کیفیت احسان است؛ یعنی به همان نحوی که به شما احسان کرده است، آن را سرمشق و الگوی احسان خودت قرار بده و همانطور احسان کن. احسان خدای متعال به من غیر استحقاق است؛ یعنی بدون اینکه کسی استحقاقی داشته باشد، تفضل ابتدایی کرده است؛ اگر چه به حسب وعدههایی که داده، در مقابل اعمال هم جزا خواهد داد، آن جزاهایی که به حساب خودمان میگوییم طلبکاریم، به سبب وعدههای خدای متعال است و اینکه خدای متعال خلف وعده نمیکند و به وعدههای خودش عمل میکند، و الا عبد با انجام دادن اعمال هم استحقاق پیدا نمیکند.
لذا در محل خودش فرمودهاند که تمام ثوابها تفضل الهی است، والا استحقاقی پیدا نمیشود، چون نقش عبد در اعمالی که انجام میدهد، فقط به اندازه این است که عمل اختیاری است، والا چه نقشی دارد؟ همه سرمایههایی که انسان به وسیله آنها عمل را انجام میدهد، از جانب خداوند متعال است. انسان چه دارد؟ بله! به اندازهای که نسبتی به او داده شود و عمل او باشد، به این اندازه است؛ والا چه دارد و چه کار کرده است؟
این به مثابه این است که پدری به فرزندش خانهای داده و بعد تمام وسایل زندگی را هم به او داده است و هر ماه هم موؤنه او را میپردازد و همه این کارها را پدر انجام داده و او چیزی از خودش ندارد. حالا مثلاً یک ناهار پدرش را دعوت کرده؛ به کجا دعوت کرده است؟ به خانه که مال پدر است و اسباب و اثاثیهای که مال پدر است؛ این فرزند نقش یک دعوت کننده دارد. لذا گفتهاند استحقاق برای عبد پیدا نمیشود؛ اگر چه عبد در اثر وعدهای که خدای متعال داده، خلف وعده نمیکند.
این احسانی که خدای متعال به بندگانش دارد، یک احسان ابتدایی و بدون استحقاق محسنالیه است. اگر کسی آمد به شما خدمتی کرد، شما هم به ایشان احسان کردی، این خوب است، ولی آنچه که خیلی مهمتر است و این نصیحت قرآنی هم آن را تذکر میدهد، ابتدا به احسان است؛ همانگونه که خداوند متعال به احسان است، بدون اینکه شخص استحقاق داشته و کاری کرده باشد؛ حتی به عباد عاصی و اثم و مجرم و آنهایی که نسبت به او بیادبی و طغیان کردهاند، باز هم احسان میکند.
این یکی از تربیتهای الهی و معنوی است که انسان باید داشته باشد و آن، احسان و عنایت و دستگیری و ارشاد مردم است و اینها خیلی صفات برجستهای است که واقعاً در زندگی بسیاری از علما وجود داشته است.
یکی از بارزترین نمونههای احسان
آقایی که الان سن ایشان تقریباً بالاست، بنده یادم هست برای تبلیغ به شهرستان قروه رفته بودند. آن زمانها در شهر قروه فرقههای گوناگونی وجود داشتند و هیچگونه امکاناتی هم آنجا نبود. ایشان تعریف میکرد هیچ جا نمیگذاشتند که ساکن شوم؛ فقط یک آقایی که کنار مسجد مغازه داشت، راضی شد که من شبها داخل مغازهاش بخوابم و او درب مغازه را ببندد و صبح که میآمد، مغازه را باز کند تا بیرون بیایم. این جور رفته بود آنجا و مدتی مقاومت کرده بود. بعد برای اینکه شیعیان و موالیان اهل بیت(ع) را در آنجا احسان کند و نجات دهد، هیچ راهی برای نفوذ در مردم و ماندگاریاش در آنجا پیدا نکرد. لذا برای اینکه مردم ایشان را اذیت نکنند، اجازه دفتر ازدواج و طلاق گرفت که بتواند مدتی آنجا بماند و بعد از مدتی توانست آنجا را متحول کند. این یکی از بارزترین نمونههای احسان است.
احتمال دیگر این است که «کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» کاری به کیفیت نداشته باشد، بلکه برای جا انداختن خود مطلب است؛ مثل اینکه میگویند: دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند. چرا ما از دیگران عقب بمانیم؟ حالا به کیفیتش کاری نداریم. همان طوری که خدای متعال به شما احسان کرده است، شما هم به دیگران احسان کن؛ این راه و روش خوبی است. کاری ندارد که کیفیت چطور باشد. بنابراین، یا آن معنای بدوی احسان اینجا مقصود است، یا اتقان و صحت عمل و یا اعم از این دو مقصود است. مسأله دوم این است که احسان به مردم در زندگی و عاقبت به خیری انسان نقش خیلی مؤثری دارد. مطلوب نهایی انسان این است که عاقبت به خیر شود. پایان کارش به خیر و صلاح باشد. این یک مبتغای بسیار مهم و حساس است.
ماجرای عدم عاقبت به خیری هممباحثهای یک مرجع
از حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای آل طه شنید که بالای منبر از مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی نقل میکرد که ایشان میفرمودند: در درس آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری همبحثی داشتم. این شخص در سن پیری بیمار شده بود که در همان بیماری هم به رحمت خدا رفت. آقای گلپایگانی فرموده بودند که من به عیادتش رفتم، بعد این بیمار به من گفت که (نعوذ بالله) ظلمی که خداوند به من کرده، به هیچ کس نکرده است. گفتم: چطور؟ گفت برای اینکه من و شما هر دو هم شاگردی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بودیم؛ حالا شما مرجع و معروف شدی، ولی من نه نامی و نه رسمی دارم و نه کسی مرا میشناسد. خب، این عدم عاقبت به خیری خیلی چیز خطرناک و عجیبی است و همه ما باید به خدای متعال پناه ببریم.
حکایتی از احسانهای مراجع
طلبه محترمی نقل کرده که نصف شبی همسرم وضع حمل داشت و نیاز به قابله داشت، ولی آدرس او را نمیدانستم، لذا برای گرفتن آدرس به درب منزل مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفایه رفتم. مرحوم آقای آخوند تا فهمید، خودش لباس پوشید و همراه من تا درب منزل قابله آمد.
خادم مرحوم شیخ عبدالکریم نقل میکرد که یک شب دیر وقت کسی درب خانه حاج شیخ آمد؛ من رفتم دیدم نیازمندی است. گفت: ما الان هیچ وسیله گرمایشی نداریم.
من گفتم: الان در این وقت شب حاج شیخ چه کار میتواند بکند. خلاصه، جوابش کردم و رفت. بعد آقای حاج شیخ از خادم سؤال میکنند که کی بود؟ خادم توضیح میدهد و ایشان خیلی ناراحت میشوند و میفرمایند که همین الان باید درب خانه ایشان برویم. خودشان لباس میپوشند با خادم داخل خانهشان میروند و میبینند که بله، درست گفتهاند، خانه سرد است. مرحوم شیخ عبدالکریم به خادم خود میفرمایند که من اینجا مینشینم، شما برو زغالی از فلان جا بیاور. خلاصه، گرمایی برای آنها درست میکنند و بر میگردند.
مرحوم امام(ره) خیلی مرید آقای حاج شیخ بودند و یک وقتی فرموده بودند که آقای حاج شیخ هیچ حب ریاستی نداشتند، آقایی که حالا هم هست و از اطرافیان مرحوم امام بود، خدمت حضرت امام عرض میکند که آقا مگر میشود که شخصی هیچ حب ریاستی نداشته باشد؟ اما فرموده بودند که به شما مربوط نیست؛ واقعاً این طور بودند. واقعاً قمیها از ته دل آقای حاج شیخ را دوست داشتند، ایشان طلبهها را خیلی خوب تربیت کرده و در عصر حاج شیخ عبدالکریم طلبهها خیلی خوب تربیت شده بودند. آیتالله العظمی گلپایگانی میفرمودند: من در فیضیه که بودم، بیمار شده بودم، آقای حاج شیخ عبدالکریم خودشان جوشانده در منزلشان تهیه میکردند و برای من میآوردند.