امام حسن(ع) با مرد گستاخ شامی چگونه رفتار کرد
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی به بیان سیره و رفتار امام حسن مجتبی(ع) پرداخته است که در ادامه میآید:
امام حسن(ع) نه تنها از نظر علم، تقوی، زهد و عبادت مقامی برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ سخاوت و کرامت و بخشندگی و دستگیری از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود بیمانند بود. وجود گرامی آن حضرت آرامبخش دلهای دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان و نقطه امید درماندگان بود.
هیچ فقیری از در خانه آن بزرگوار دست خالی برنمیگشت. درباره فضائل اخلاقی و امتیازات امام حسن(ع) سیوطی در تاریخ خود مینویسد: حسن بن علی(ع) دارای امتیازات اخلاقی و فضائل انسانی فراوان بود. او شخصیتی بزرگوار، با وقار، متین، سخی و بخشنده و مورد ستایش مردم بود.(1)
و باز گفته شده امام مجتبی(ع) در طول حیات خود دوبار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را برای خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.(2)
امام مجتبی(ع) در دورهای میزیست که فعالیتهای دشمنان اهل بیت(ع) در جهت تخریب علی(ع) و اولاد آن حضرت تشدید شده بود. برخی از مردم ناآگاه بر اثر تبلیغات مسموم معاویه و بنی امیه نسبت به علی(ع) و اولاد آن حضرت کینه و عداوت میورزیدند، در این میان مردم شام که مدتها تحت حکومت معاویه بودند، با سیاستهای تبلیغی معاویه از بزرگترین دشمنان این خاندان بودند، معاویه بعد از کشته شدن عثمان در سال 35 قمری و به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) به تبلیغ علیه آن حضرت پرداخته بود و این روند در زمان امام حسن(ع) نیز ادامه داشت و این در حالی بود که بسیاری از مردم حتی امام را ندیده بودند.
مردی از اهالی شام میگوید: روزی در مدینه شخصی را دیدم با چهرهای آرام و بسیار نیکو و دارای حسن جمال که تا به حال چنین مردی ندیده بودم و به طرز زیبایی هم لباس پوشیده و سوار بر مرکبی بود دل من به طرف او مایل شد و درباره او پرسیدم، گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب(ع) هست با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتاپای وجودم را فراگرفت و بر علی بن ابیطالب حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد. پیش او رفته و پرسیدم، آیا واقعاً تو فرزند علی(ع) هستی؟(گویا مرد شامی همان طور که گفته شد علی(ع) را سزاوار داشتن چنین فرزندی نمیدید و این هم در اثر تبلیغات سوء معاویه در شام بوده است).
وقتی تأیید کرد، من او و پدرش را ناسزا گفتم، پس از آنکه به ناسزاگویی پایان دادم، به من سلام کرده و خندید و پرسید: آیا غریب هستی؟ گفتم: آری! فرمود: با من بیا گویا امر بر تو مشتبه شده است، اگر چیزی بخواهی به تو عطا میکنم، اگر طلب ارشاد کنی، تو را هدایت میکنم و اگر در حمل بار کمک بخواهی کمکت میکنم و اگر گرسنه باشی تو را سیر میکنم و اگر برهنه باشی تو را میپوشانم و اگر محتاج باشی بینیازت میکنم و اگر رانده شدهای ترا پناه میدهم و اگر مهمان ما باشی تا وقت رفتن از تو پذیرایی میکنم، زیرا که خانه ما روی هر نیازمندی باز است.
مرد شامی چون این سخنان را که از روی حلم و بردباری امام بیان میشد، شنید شروع به گریستن کرد و گفت: شهادت میدهم که شما خلیفه خدا در روی زمین هستید و خدا بهتر میداند که رسالت و خلافت را در کجا قرار دهد و پیش از آنکه تو را ملاقات کنم، تو و پدرت دشمنترین خلق در نزد من بودید و حالا که تو و پدرت را شناختم، محبوبترین خلق خدایید نزد من، گویا پس از این برخورد، امام مرد شامی را به خانه خود میبرند و تا مدتی که در مدینه بود میهمان حضرت بود و از محبّان و مریدان امام مجتبی(ع) شد و دیدگاهش نسبت به خاندان پیامبر(ص) دگرگون و در زمره شیعیان اهل بیت(ع) داخل شد.(3)
*پینوشتها:
1. سیوطی، تاریخ الخلفاء، بغداد، مکتبة المثنی، طبع سوم، 1383 هـ .ق، ص189.
2. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج2، نجف، مکتبة حیدریه، طبع اول، 1384 هـ .ق، ص215.
3. مبرد، الکامل فی الادب، ج 1، بیروت 1407 هجری، ص 235؛ ابن عساکر، ترجمه امام الحسن، بیروت 1400 هجری، ص 149؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ترجمه حسین زوارئی، تهران، نشر ادب (بی تا) صص 136 و 135؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام المجتبی، انتشارات عطارد، چ اول، 1373، ص 94 و ... .