توصیه استاد فاطمی نیا به صدا و سیما
وارث: مراسم شب بیست و هشتم ماه مبارک رمضان با سخنرانی استاد فاطمی نیا در روضه خانگی برگزار شد.
در ادامه گزیده ای از سخنان ایشان را می خوانید:
نهج البلاغه برادر قرآن است آن را دست کم نگیرید. این کتاب اصلا ساده نیست و فهم آن نیاز به علوم فراوانی دارد. ادب می خواهد، نحو و صرف می خواهد، فلسفه و عرفان می خواهد. نباید اینگونه باشد که همه صاحب نظر باشند!
متأسفانه برخی که اصلا سواد کافی در این زمینه ندارند، به تدریس نهج البلاغه می پردازند! بنده 16 ساله بودم که مرحوم پدرم یک نهج البلاغه "عبدُه "خرید. از آن زمان تا به امروز شاید من 20 بار آن را خوانده ام و هرگز سیر نمی شوم. شیخ محمد عبده مفتی دیار مصر بود.
او مرجع تقلید آنها بود. خیلی مردانه می گوید من نهج البلاغه را ندیده بودم. تقدیرم بود که به این کتاب مطلع شوم. می گوید من تصادفی آشنا شدم و کار خاصی نکردم.
میگوید غصه ها تمام جانم را گرفته بود و کارهای اجتماعی ام تعطیل شده بود و در دگرگونی احوالم و اضطراب اندیشه ام کتاب را باز کردم و متوجه شدم مرا آرام می کند و غصه های مرا بیرون می راند.
امروزه ما تلوزیون داریم، رادیو داریم. شبکه های زیادی در رسانه ما فعال است. خوب است همانگونه که اساتید و کارشناسانی می آیند و به زیبایی به تفسیر قرآن می پردازند، برای نهج البلاغه هم اینگونه باشد.
این مسائل علم می خواهد چیزی شنیدم که ان شاالله دروغ باشد. شخصی که مرید داشته، جلسه داشته است، مشخص می شود که اصلا درس نخوانده بوده است.
در سوره نساء آمده است که می فرماید: "یعظکم الله أن تضلوا" با این ترجمه که خداوند شما را موعظه می کند که گمراه نشوید. در ادب عربی " لا" حذف می شود اما متاسفانه ایشان به این دلیل که زبان عربی را نمی دانسته است،این آیه را به صورتی ترجمه می کنند که می فرماید خدا شما را موعظه می کند که گمراه شوید و گمراهی هم خوب است!
کسی است که درس نخوانده است، زحمت نکشیده است فقط می خواهد مطرح شود!
عبده نقل می کند که وقتی مطالعه می کردم در تخیلم اینگونه می آمد که من اکنون اینجا نشسته ام در جنگ ها صورت می گیرد. سپس گفتم من هم با قلمم می جنگم. من ایده ام جنگ علم و بلاغت است نه جنگ شمشیر.
یک وقت دیدم که مدبّر این دولت فصاحت و بیان، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است که پرچم فصاحت و بلاغت را به دوش می کشد.
گاهی سوال می کنند که چرا عده ای که مومن و مقدس بوده اند، عاقبت به شر می شوند؟ گاهی مادری نامه می نویسد که فرزندم خیلی مقیّد بوده است اما الان نماز و روزه اش را ترک کرده است.
این قضیه خیلی نگران کننده نیست، خیلی غصه نخورید گاهی مانند دالانی است که از طرفی وارد می شوند و از طرف دیگر خارج. ان شاالله با دعای پدر و مادر درست می شود.
اما بحث ما در رابطه با انحرافات اساسی است که انسانهای خوب، عاقبت به شر می شوند. برایم خیلی سخت و تلخ است این را بگویم. تقریبا معتبر ترین کتابی که در مورد جنگ صفین نوشته شده است، کتاب نصر است.
می نویسد که در جنگ صفین، شمر ملعون از اصحاب و سربازان امیرالمومنین علیه السلام بوده که در آن جنگ زخمی شده بوده است و چه کسی فکرش را می کند که به اینچنین مقامی رسیده باشد؟!
مصائب امام حسین علیه السلام را گفتن خیلی سخت است باید گفته شود اما نباید بی پرده باشد. یکی از متعصّبین سنی مذهب تنوشته است که از مصیبت حسین علیه السلام، پوست بدنم جمع می شد.
و تو که شیعه مذهبی نباید به این راحتی این مسائل را بگویی، باید پرده نگه داشت.
لعنت خدا بر شمر باد . شیخ صدوق رضوان الله روایت کرده اند که در جهنم نقطه ای وجود دارد که بدتر از آن نقطه ای وجود ندارد که آن مخصوص قاتل امام حسین علیه السلام است.
حال چه می شود که این آدم به چنین مقامی می رسد؟
نمونه دیگر بلعم باعورا که در قرآن هم ذکر شده است. کسی بود که آیات الهی را دریافت می کرد و نگاه می کرد و عجایب زمین و آسمان را می دید.
اما از تمام اینها خارج شد و پیرو شیطان شد که در سوره اعراف آمده است که مثل او مثل کلب است.
نمونه دیگر شیطان خودمان. در نهج البلاغه می فرماید که6هزار سال عبادت کرد که حضرت فرموده اند مشخص نیست که از سال های دنیا بوده است یا آخرت. البته ابن ابی الحدید می نویسد امام خودشان این را می دانستند و از روی منظور اینگونه فرموده اند.
خدا ایشان در در زمره ملائک آورد. همه سجده کردند مگر ابلیس. برخی سوال می کنند بلاخره جنسیت شیطان چیست؟ در سوره کهف آمده است که شیطان از جن بود." کان من الجنّ ففسق عن امر ربّه" شیطان از جنس جن است " فاء" در این آیه " فاء" نتیجه است. پس فاسق شد و خلاف امر خدا را کرد. یعنی نتیجه جن بودن است که بد شد؟ در حالی که جن صالح هم داریم.
خودشان می گویند" وأنّا منّا صالحون و منّا دون ذلک" جن صالح و غیر صالح داریم. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم قرآن می خواندند و از جنیان صالح آنقدر پشت پیامبر _مانند موهای انبوه پشت گردن شیر نر_می آمدند و گوش به نوای قرآن ایشان می کردند.
/س113