حجت الاسلام ریاضت: راه اباعبدالله الحسین(ع) یک سیر و سلوک کامل است / حنیف طاهری: گریم به مرگ حمزه یگانه شهید دین

آنچه که یک شیعه و یک محب اهل بیت علیهم السلام و کسی که سال هاست سر سفرۀ امام حسین علیه السلام بزرگ شده و به برکت معارف نورانی ائمه علیهم السلام دارای درجات و علو رتبه شده است، باید از خدا طلب بکند، چیست؟
در این معارفی که از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است که اوجش در روز عاشورا خودش را نشان می دهد، آیا چیز کاربردی وجود دارد؟ بالاخره ما از شب اول محرم تا آخر گریه کردیم، سینه زدیم، اینها چه نتیجه ای دارد؟ آخرش باید چه اتفاقی بیوفتند؟
این نیازمند یک تفکر است، خود راه اباعبدالله علیهم السلام یک سیر و سلوک کامل است، از ابتدا تا انتها، یک مسیری است که هرکس در این وادی قدم بگذارد آنوقت به معرفتی که اهل معرفت به آن رسیده اند می رسد. یک سیر و سلوک است و در این سیر و سلوک گاهی اوقات یک عروج خیلی بلندیوجود دارد، سعودش خیلی بالاست، یعنی وقتی من وارد سیر و سلوک از طریق اباعبدالله علیه السلام می شوم. آنوقت پروازش میشود مصداق این بیت :
بار دیگر از ملک پران شدم
آنچه در وهم ناید آن شوم
یک جاهایی هم علاوه بر اوجی که میگیرد، اوجش باید برسد به قرب الی الله، می فرمایند که این اوج حاصل نمیشه مگر اینکه شما به عمق اقیانوس معارف رسیده باشید که بتوانید از این عمق به آن اوج پرواز کنید.
بزرگان ما اینطور فرمودند که این نیازمند سه ملاک است: تفکر، تعقل، تدبر.
تفکر معمولا در ظاهر امر رخ میدهد، مثل اینکه می گویند شما در قرآن تفکر کنید.
تعقل در عبارات قرآن است. امام حسین علیهم السلام فرمودند قرآن بر چهار قسم است: عبارات قرآن، علاوه بر این کلمات قرآن اشاراتی هم دارد، و علاوه بر اینها قرآن یک لطائفی هم دارد، و اضافه بر اینها قرآن یک حقایقی هم داره.
عبارت برای عامۀ مردم است، به همین دلیل قرآن خیلی ساده بیان شده است که هرکس بخواند متوجه آن می شود.
اما چیزی را که یک استاد دانشگاه از آیۀ "والفجر" می فهمد را همۀ مردم متوجه نمی شوند.
اما لطائف مخصوص بزرگان است، یعنی آنچه را که علامه طباطبایی متوجه میشود، دیگر ریاضت نمی فهمد، و حقیقت قرآن برای انبیا و کسانی است که مانند انبیا هستند.
حالا ما در ظاهر قرآن هستیم، برای درک ظاهر باید تفکر کنیم. اما اگر بخواهیم اشارات را بفهمیم باید تعقل کنیم. تعقل یعنی از ظاهر به باطن رسیدن. حالا چه کسی تعقل دارد؟ کسی که تفکرش بارور شده باشد.
اما یک زمان است که میخواهیم به آن اسرار قرآن پی ببریم، اینجا لازم است تدبر داشته باشیم. تعقل عمیق را تدبر می گویند. خب وقتی معارف نورانی قرآن این طور است، معارف اهل بیت علیهم السلام هم همین است. اینکه قرآن هفتاد بطن دارد معارف امام حسین علیهم السلام هم هفتاد بطن دارد. همانطور که قرآن ظاهرش برای عوام است، زیارت عاشورا هم ظاهرش برای عوام است. اما این زیارت عاشورا یک اشاراتی هم دارد. یک سری لطائف هم دارد که مخصوص اولیاست.
علامه طباطبایی می فرمایند کسی که می خواهد از طریق امام حسین علیه السلام بالا برود بهترین راه زیارت عاشورا است.
بعد از آن تدبر در شهود است، که من در این سلوک و در این عروج چه چیزی باید ببینم؟ چه چیزی باید به دست بیاورم؟
در واقع همانطور که ما نیازمند تفکر در سلوک قرآنی و تعقل در عروج قرآنی و تدبر در شهود آن هستیم، در معارف امام حسین علیهم السلام هم نیازمند همین سه نکته هستیم.
محور بحث ما این است که اگر کسی دارای آن تفکر و تعقل و تدبر شد، از سر سفرۀ امام حسین علیهم السلام چه چیزی باید بخواهد؟ روز عاشورا یک اعمال خاصی دارد از جمله آنها زیارت ناحیه در بعد از ظهر عاشورا است. زیارت ناحیه دارای سه بخش است. بخش اول سلام هایی است که ما خطاب به اباعبدالله و شهدای کربلا می گوییم. بخش دوم سلام در قالب مقتل کربلاست که مصائب اباعبدالله را بیان می کند. بخش سوم زیارت آن اتفاقی است که باید بیوفتد، این بخش دعاهای زیارت ناحیه است. زیارت ناحیه دو رکعت نماز دارد، در رکعت اول سورۀ انبیا و در رکعت دوم بعد از حمد سورۀ حشر باید خوانده شود، و بعد یک قنوت دارد که این قنوت 5صفحه دعا دارد.
بخش سوم زیارت ناحیه می گوید: خدایا قسمت میدهم به حرمتی که کربلا دارد، عصر عاشورا که تمام شد من در زمرۀ شهدای کربلا باشم.
حالا چه طوری انسان می تواند در زمرۀ اهل بیت علیهم السلام مشهور شود؟ شهدای کربلا چه کاری کردند که با اهل بیت مشهور شدند؟
روایت داریم که می گوید قبل از اینکه بدن های شما از دنیا خارج شود، دلتان را از دنیا خارج کنید. اتفاقی که برای یاران اباعبدالله علیه السلام افتاد همین است. چه طور دلشان را از دنیا بیرون بردند؟ اینها خواهان یک درجۀ بالاتری بودند .
اولین گامی که انسان می تواند موفق شود برای اینکه دلش را از دنیا بیرون آورد، شب زنده داری است.
شعر خوانده شده توسط حنیف طاهری:
گریم به مرگ حمزه یگانه شهید دین
کز مرگ او شرر به دل مصطفی فتاد
در غزوه احد چو احد بود پا به جا
تا عاقبت به حربه وحشی ز پا فتاد
دشمن همین به کشتن او اکتفا نکرد
در فکر ثله کردن آن پارسا فتاد
جسمش درید و دیگر اعضای او برید
قلبش به دست هنده شوم دغا فتاد
هرکس برفت تا خبر آرد به مصفی
زان کشته در کنار وی از دست و پا فتاد
تا خود پیمبر آمد و چون حال حمزه دید
زد ناله آنچنان که طنین در فضا فتاد
در شرح این مصیبت جانسوز نا گهان
دل در هوای واقعه کربلا فتاد
وقتی که راه غافله غم نسیبشان
برکشتگان بی سر دشت بلا فتاد
وقتی که چشم زینب کبری به قتله گاه
بر جسم نور دیده خیر النسا فتاد
بی اختیار ناله هذا حسین از او
سر زد چنان که آتش از آن در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالبتول
رو کرد در مدینه که یا ایها الرسول
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست