چهره نماز در پاره ‏اى از روايات

کد خبر: 17919
پيمان دين‏دارى ميان من و امتم نماز است، پس كسى كه نماز را ترك كند تحقيقاً در گردونه كفر و ناسپاسى افتاده است.
و‏ارث:از پيامبر بزرگ اسلام رواياتى در رابطه با نماز نقل شده است از جمله

«ليكن اكثر همك الصلاة فانها رأس الاسلام بعد الاقرار بالدين:» «1»
بايد بيشترين همت و قصدت نماز باشد، زيرا نماز پس از اقرار به دين رأس اسلام است.
«الصلاة عمود الدين من تركها فقد هدم الدين:» «2»
نماز ستون دين است، كسى كه آن را ترك كند و از خواندنش امتناع ورزد مسلماً ساختمان دين را ويران كرده است.
«العهد الذى بيننا و بينهم الصلاة فمن تركها فقد كفر:» «3»
پيمان دين‏دارى ميان من و امتم نماز است، پس كسى كه نماز را ترك كند تحقيقاً در گردونه كفر و ناسپاسى افتاده است.
«اذا قام العبد الى الصلاة فكان هواه و قلبه الى الله تعالى انصرف كيوم ولدته امه:» «4»
هنگامى كه عبد به اقامه نماز برخاست، پس ميل و رغبتش و دلش در نماز متوجه خداى تعالى بود، نماز را به پايان مى‏برد در حالى كه از پاكى و طهارت و آمرزش گناه مانند روزى است كه مادر او را به دنيا آورده است.
«الشيطان يرعب من بنى آدم ما حافظ على الصلوات الخمس فاذا ضيعهن تجرأ عليه و اوقعه فى العظائم:» «5»
شيطان از فرزندان آدم تا زمانى كه بر نمازهاى پنج‏گانه محافظت دارند مى‏ترسد، زمانى كه نمازها را ضايع كنند و از خواندن آنها امتناع ورزند بر آنان جرأت پيدا مى‏كند، و آنان را در بلاها و گناهان بزرگ مى‏اندازد.
حضرت باقر (ع) مى‏فرمايد:
«ان اول ما يحاسب به العبد الصلاة فان قبلت قبل ما سواها:» «6»
بى‏ترديد اولين چيزى كه عبد را به آن محاسبه مى‏كنند نماز است، در نهايت اگر پذيرفته شود ديگر اعمال هم پذيرفته خواهد شد.
در حديث قدسى آمده:
«هذه الصلوات الخمس من صلاهن لوقتهن و حافظ عليهن لقينى يوم القيامة و له عندى عهد ادخله به الجنة و من لم يصلهن لوقتهن و لم يحافظ عليهن فذلك الى ان شئت عذبته و ان شئت غفرت له:» «7»
اين است نمازهاى پنج‏گانه، كسى كه آنها را در وقت معينش به جاى آورد و بر شرايط ظاهر و باطنش محافظت كند به لقاء من در قيامت نايل مى‏شود در آن‏ روز نزد من براى او پيمانى است كه وى را به سبب آن پيمان وارد بهشت مى‏كنم، و كسى كه آنها را در وقت لازم و معينش به جاى نياورد، و توجهى به شرايط ظاهر و باطنش ننمايد، اختيار با من است، اگر بخواهم كيفرش مى‏دهم، و اگر بخواهم او را مى‏آمرزم.
حضرت باقر (ع) در رابطه با عاشقان نماز و مشتاقان بندگى و عبادت كه شرايط ظاهرى و باطنى نماز را رعايت مى‏كردند، مى‏فرمايد:
اميرالمؤمنين در عراق نماز صبح را با مردم به جماعت به جاى آوردند، سپس رو به آنان كردند و به موعظه آنان برخاسته و گريستند و مردم را نيز از خوف خدا به گريه انداختند.
سپس فرمودند: به خدا سوگند اقوامى را در زمان دوستم رسول خدا مى‏شناختم كه شب را به روز مى‏آوردند و روز را به شب در حالى كه ژوليده موى، و غبار آلود و شكم خالى بودند، [شكمى خالى از حرام يا به سبب روزه، يا به علت كم‏خورى تا بتوانند با نشاط و قدرت به بندگى برخيزند] ميان پيشانى آنان چون زانوى ورم كرده بز از كثرت سجده پينه داشت، شب را براى پروردگارشان به سجده و قيام بودند، با خداى خود مناجات داشتند و از معبودشان نجات خويش را از عذاب درخواست مى‏كردند، به خدا سوگند آنان را در اين حال ديدم در حالى از اين كه عباداتشان پذيرفته نشود مى‏ترسيدند، و از كيفر و عذاب خدا در حالت بيم به سر مى‏بردند!! «8» صاحب كشف الاسرار مى‏گويد: در قرآن مجيد هزار جاى از نماز سخن به ميان آمده است، اين هزار مرحله به صورت فرمان به نماز، و خبر از نماز و بيان‏ پاداش آن، و توضيح كيفر ترك آن است، چه به صورت تصريح و چه بر وجه تعريض.
بدانكه هيچ عبادت مانند نماز نيست، و هر كه آن را رها كند و به جاى نياورد دليل بر اين است كه وى را اندر دل نياز نيست و اندر جان با آفريدگار راز نيست. «9»

آيا نماز را نيكو به جاى مى‏آورى؟
حاتم زاهد بر عاصم بن يوسف وارد شد، عاصم به او گفت: اى حاتم آيا نماز را نيكو به جاى آورده‏اى؟ حاتم گفت آرى، عاصم گفت: چگونه نماز به جاى مى‏آورى؟ گفت: هنگامى كه وقت نماز نزديك مى‏شود وضوى جامع و كامل مى‏گيرم، سپس در مكانى كه بايد نماز بگزارم راست و مستقيم مى‏ايستم، تا همه اعضايم آرام بگيرد، كعبه را ميان دو ديده مشاهده مى‏كنم، و مقام را روبروى سينه‏ام، و خدا را بر فراز خود مى‏بينم، خدائى كه آنچه در قلب من است مى‏داند، قدمم بر صراط؟، و بهشت در طرف راست و دوزخ در طرف چپم و ملك الموت پشت سرم!
گمان مى‏كنم كه اين آخرين نماز من است، سپس به نيكى تكبير مى‏گويم و با فكر و انديشه و تأمل و دقت به قرائت حمد و سوره مى‏پردازم، و با فروتنى و تواضع ركوع مى‏كنم، و با تضرع و خاكسارى سجده به جاى مى‏آورم آنگاه مى‏نشينم و بر پايه اميد به حق تشهد مى‏خوانم، سپس بر اساس سنت پيامبر سلام مى‏گويم آنگاه ميان خوف و رجا از جاى بر مى‏خيزم و بر صبر و استقامت در بندگى توجه مى‏كنم و در حفظ آن مى‏كوشم.
عاصم گفت: اين است نماز تو گفت: آرى سى سال است اينگونه به نماز قيام دارم، عاصم گريست و گفت: من تا كنون به اين صورت نماز نخوانده‏ام! «10» وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ‏: [اگر منظور زكات باشد ج 5 ميزان از ص 2182 ديده شود]
مما مركب از حرف من و حرف ما مى‏باشد، حرف من در اين آيه شريفه به نظر گروهى از مفسران بزرگ به معناى بعضيت است‏ «11»، به اين خاطر در اصطلاح اهل ادب از آن تعبير به من تبعيضيه شده است، و حرف ما در اين تركيب ماى موصوله است.
رزق به معناى دارائى‏ها و امكانات مادى و معنوى است كه حضرت حق از باب لطف و احسان به انسان عطا مى‏كند.
يُنْفِقُونَ‏: جمع مذكر از باب افعال است كه ثلاثى مجردش نفق است، نفق به معناى شكاف و خلأ است، چون اين كلمه به باب افعال برده شود و به صورت انفاق در آيد به معناى پر كردن خلأ و ترميم شكاف است.
با توجه به مفاهيم لغوى آيه و با استفاده از عموميت ماى موصوله در مما رزقناهم ترجمه آيه شريفه به طور تقريب به اين صورت است.
اهل تقوا كسانى هستند كه بخشى از مجموع امكانات مادى و معنوى خدا داده خود را براى از ميان برداشتن خلأهاى مادى و معنوى مردم هزينه مى‏كنند.
از ضمير جمع نا در جمله رزقناهم استفاده مى‏شود كه مالك حقيقى و اصلى مجموع امكاناتى كه در اختيار انسان است خداست، و انسان جز جانشينى موقت‏ از سوى خدا براى تصرف در آن امكانات نيست، چنان كه در سوره مباركه حديد به اين حقيقت تصريح شده است:
وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ: «12»
و از بخشى از امكاناتى كه شما را به عنوان جانشين خود در تصرف در آن قرار داده‏ام براى پر كردن خلأهاى مادى و معنوى مردم هزينه كنيد.
قرآن مجموعه هستى و همه امكانات آفرينش و آنچه را در آسمانها و زمين است كه بخش بسيار اندكى از امكانات زمين در اختيار انسان است در سيطره مالكيت خدا مى‏داند، و اهل امكانات را مورد عتاب قرار مى‏دهد كه چرا در راه خدا از امكاناتى كه در دسترس آنان است انفاق نمى‏كنند:
وَ ما لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: «13»
و شما را چيست كه در مقام انفاق و هزينه كردن اموال و امكانات در راه خدا اقدام نمى‏كنيد؟ در حالى كه همه ميراث آسمانها و زمين فقط در سيطره مالكيت خداست.
انفاق در راه خدا براى از ميان بردن خلأ مادى و معنوى مردم كه پس از ايمان به غيبت و اقامه نماز ذكر شده از عبادات بسيار بزرگ اسلامى، و از دافعه‏هاى پرقدرت بخل، يا در صورتى كه بخيل وارد گردونه آن گردد بهترين داروى علاج بخش بخل است، و اين كه حضرت حق انفاق را به بخشى و برخى از امكانات تكليف فرموده براى اين است كه از اسراف و تبذير اهل جود و سخاوت و اهلبندگى و عبادت كه روشى مذموم و ناپسند است پيش‏گيرى كند.

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- بحار 77 ص 127.
(2)- كشف الاسرار ج 1 ص 47.
(3)- كشف الاسرار ج 1 ص 47.
(4)- بحار 84 ص 261.
(5)- بحار ج 82 ص 202.
(6)- بحار ج 83 ص 25.
(7)- كلمة الله 263 به نقل از فروع كافى.
(8)- كافى ج 2 ص 236.
(9)- كشف الاسرار ميبدى ج 1 ص 47.
(10)- روح البيان ج 1 ص 60.
(11)- فخر رازى ج 1 ص 31- روح البيان ج 1 ص 64- تفسير محى الدين ج 1 ص 18.
(12)- حديد 7.
(13)- حديد 10.

كتاب : تفسير حكيم جلد یك
/ش121