معیاری برای تشخیص افراد نادان و جاهل

کد خبر: 18675
برخی افراد اعمالی مرتکب می‌شوند که برخاسته از تکبر و خودبرتربینی آنهاست؛ در پذیرش حق سرسختند و دیگران را خوار می‌شمارند؛ این خلقیات ناپسند همگی به شکل عملی زشت به نام تمسخر دیگران ظاهر می‌شود؛ قرآن کریم این افراد را جاهل می‌داند.
وارث: حضرت «موسی» عَلی نَبیّنا وَ آلِهِ و عَلَیه‌ِالسّلام به قوم خود گفت: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً؛ خداوند به شما دستور می‏‌دهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعه‌ای از بدن آنرا به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش شود)» آنها نیز در واکنش به این سخن موسی علیه‌السلام گفتند: «أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا؛ آیا ما را مسخره می‏‌کنی؟» موسی علیه‌السلام نیز پاسخ داد: «أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ به خدا پناه می‏‌برم از اینکه از جاهلان باشم!».

همانگونه که متوجه شدید این پیامبر بزرگ الهی تمسخر را کار انسان‌های جاهل دانسته و از افتادن در دام این جهل به خدا پناه برده است.

اینکه موسی علیه‌السلام در برابر موضوعی به نام مسخره کردن دیگران به مستحکم‌ترین پناه‌گاه هستی پناهنده می‌شود نشان از قدرت عظیم تخریب‌گری این رذیله اخلاقی دارد.

بدون شک استهزاء و مسخره کردن یکی از عوامل ایجاد اختلاف و نزاع در بین افراد است و سرچشمه آن نیز همان حس خود برتربینى و کبر و غرور است، که عامل بسیارى از جنگ‌هاى خونین در طول تاریخ بوده است.

علت مقاومت بنی‌آسرائیل در مقابل حق و رسول خدا

با مطالعه سرگذشت بنی‌اسرائیل در قرآن کریم به خوبی می‌توان دریافت که این قوم در مقابل پروردگار عالم و پیامبرش تکبر می‌ورزیدند و برای شانه خالی کردن از حق با موسی علیه‌السلام با لحن تمسخر سخن می‌گفتند.

به همین جهت است که آنها در آیه مذکور دستور پروردگار را که از زبان موسی علیه‌السلام برایشان بیان شد سبک شمردند و استهزاء تلقی کردند.

امام صادق علیه‌السلام درباره چنین پنداری می‌فرمایند: «تکبر این است که مردم را خوار و حق را سبک شماری». (کافی، ج 3، ص 424، روایت 8)

این امام حق در حدیثی دیگر با همین مضمون می‌فرمایند: «بزرگ‌ترین تکبر این است که حق را سبک شماری یعنی در برابر حق نادانی کنی و به اهل حق طعنه زنی و مردم را پست بدانی». (کافی، ج 3، ص 424، روایت 12)

راه علمی و عملی مبارزه با تکبر

«کبر» بر خلاف «تواضع» این است که کسی خود را از دیگران بزرگ‌تر و بالاتر بداند و بر او گردنکشی و سرافرازی کند و خود برتربینی نیز این است که انسان خودبین و خودپسند باشد و بر خود ببالد؛ پس در تکبر لازم است که دیگری باشد و انسان خود را از او بالاتر بداند اما در خودبینی، شخص دیگر و ملاحظه برتری بر او لازم نیست.

این «خود برتربینى» بیشتر، از ارزش‌هاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى‌گیرد، مثلاً فلان کس خود را از دیگرى ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیله‌اى سرشناس‌تر مى‌شمرد و احیاناً این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است، او را وادار به سخریه مى‌کند، در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است و این بستگى به پاکى قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.

راه مبارزه علمی با موضوع کبر به یاد آوردن حقارت انسان در برابر عظمت و کبریای پروردگارش است و راه مبارزه عملی با آن نیز الگو قرار دادن اولیای الهی در این زمینه است که هیچگاه تفاوتی میان خود و سایر بندگان خدا قائل نبودند و همچون آنها و در میانشان می‌زیستند.