بعد از شهادت امام رضا علیه السلام گروهی از مردم خدمت امام جواد علیه السلام رفتند و برای بیعت با ایشان، او را به مسجد بردند.
امام جواد علیه السلام بر روی منبر رفت و گفت: من محمدبن علی فرزند رضا هستم. من عالم به نسبت ها و احوال شما هستم، من داناترین هستم به پنهانی های شما و من دانا به عاقبت امور شما هستم، این علمی ست که خدا به ما داده قبل از خلقت انسان و بنا شدن آسمان و زمین، درپایان امام میگویند: اگر حاکمیت دولت باطل نبود، اگر چیرگی اهل باطل نبود و اگر حمله اهل شک نبود، من مطلبی را میگفتم که تعجب بشریت از ابتدا تا انتها را برانگیزد.
بعضی اهل گمراهی نیستند ولی اهل شک هستند، اهل تردیدند، اصلا منتظرند که به شک بیافتند، آنها هرچه را نتوانند با عقل خود درک کنند، انکار میکنند، ذره ای به خود زحمت نمیدهند که کمی تحقیق کنند و درک خود را بالا ببرند، سریع زیرآب آن قسمتی از حق راکه نفهمند میزنند.
امام علی علیه السلام دررابطه با آنها میگویند: ( این ها سطحی هستند و قسمتی از حق را به این ها باید گفت.) و آنها به اهل حق مثل گرگ حمله میکنند.
در ادامه امام جواد علیه السلام دست خود را بردهانشان گذاشتند و به خود گفتند: ای محمد سکوت کن همانطور که پدران تو سکوت کردند و بعد از منبر پایین آمدند.
من میخواهم درباره سکوت امامان و ولی جامعه اسلامی صحبت کنم. این سکوت معنا دار است، باید معنی کرد و آن حرف های فراوان غلغل میکند و کسی که غلغل حرف های نزده ولی خود را نبیند، نابیناست.کسی که معرفت به امام زمانش دارد فقط این نیست که حرف های اورا بفهمد باید حرف های نزده او را هم بداند.
یکبار امام علی علیه السلام دست کمیل را گرفت و از شهر بیرون برد. درطول راه آقا هیچ نگفتند. وقتی به صحرا رسیدند، یک نفس عمیق کشید و گفت: قلب ها مثل ظرف میماند و بهترین آن این است که پراز خوبی باشد. امام بعد از بیان مسائلی رسیدند به اهل علم و معرفت و گفتند: هم نشینی با اهل علم و معرفت حیات است و هرکس اهل علم و معرفت نیست مرده است.(یعنی آنهایی که اهل دارایی و.. هستند و اهل علم و معرفت نیستند مرده اند) و بعد از غربت اهل علم گفتند: آه که درسینه من گنجینه های باعظمت علم است. نمیتوانم جایی بیان کنم. یکبار امام خمینی گفت: آن علم نادری که امیرالمومنین علیه السلام گفت آن جم است چه بود؟
بعد امام علی میگویند: اگرکسی لایق این علم بود به او میدادم ولی من با دو گروه طرف هستم. اول: انسان های خوش فهمی که امانت دار نیستند. میروند آن علم را پخش می کنند. دوم: انسان هایی که زرنگ بازی درنمی آورند و حرف گوش کن هستند، ولی بصیرت ندارند و نمیتوانند هضم کنند و اولین شبحه ای که به قلبش میرسد. زود شبحه برایش ایجاد میشود. اما هیچکدام از این دوگروه به دردم نمیخورند. امام علی علیه السلام با کمیل درد و دل میکند. شما دراین صحبت ها میبینید که یک امام حریص است که علم رابه مردم بدهد.
از امام رضا علیه السلام پرسیدند که چطور امام جواد علیه السلام در این سن کم میتواند به این علم برسد؟ امام گفتند که درچند ماهگی و چگونه به تمام راز و رمز عالم احاطه پیدا میکند.
حالا ما جز چه کسانی هستیم؟
کسی هستید که امام زمان دستمان را بگیرد و درگوشی باما صحبت کند؟ حضرت در نامه ای به شیخ مفید میگوید: دیشب شاهد مناجاتت باخدا بودیم و تو را انتخاب کردم که باتو دردو دل کنم.
محمدبن سنان میگوید: پیش امام کاظم علیه السلام بودم و فهمیدم ایشان به زودی فوت میکنند. امام گفت: هرامام یک انیس و مونس دارد که با او صحبت میکند بعد از من قول میدهی که برای پسرم این طورباشی؟ من گفتم: بله آقا باکمال میل قول میدهم خواستم که توضیح دهم، گفتند: میدانم نمیخواهد بگویی، درکتابی که حال و شرح شیعیان ما را از امام علی علیه السلام تا آخر رانوشته، شرح حال و معرفتت را خواندم، میدانم که تو با رضا میمانی.
امام خمینی یکی از ثواب های بزرگی که میبرد این بود که باماحرف میزد، یک چیزی میگفت و یک چیزی نمیگفت.
درگوشی بگویم دربعضی مسائل بعضی ها درحرف نزدن آزمایش میشوند.
گاهی رشد ما دراین است که درقبال ابن که حقمان را خوردند، حرف نزنیم، یکی از مراحل رشد انسان حتما دراین است. عیب کسی را ببینی و حرف نرنی، دردت را به کسی نگویی، مرد است و دردش، در روایت آمده است که کسی که دارد با دیگری درددل میکند در عالم بالا خدا میگوید:آیا او دوست دارد که من عیب هایش را به کسی بگویم؟یک نمونه از حرف نزدن آنجاست که لطف میکنی ولی بدمیبینی، اصلا بنای ما براین است که لطف کردی جوابش نیاید یا برعکسش بیاید. دیگر اینکه استعدادها و توانایی هایمان را به کسی نگوییم. دیگر کسی با استعداد تر از امام علی ولی ایشان مشغول به کشاورزی بودند . دیگر اینکه کسی چیزی را بداند و بفهمد که طرفش اشتباه میگوید ولی لبخند بزند و حتی اورا تایید هم بکند.
مثلا بچه ای میبینید و میخواهید سربه تنش نباشد ولی به او لبخند میزنید و به او نازی هم میگویید، درزندگی امام ببینید، زیاد از این کارها کردند، گاهی درفضای سیاسی این طور بود، حضرت زهرا سلام الله علیها درمسجد مدینه ، مردم را تحویل میگیرد و میگوید ای انصارخدا ای ارکان ولا درحالی که آنها ارکان خودشان هم نبودند.
در روایتی آمده ظهور مارا به عقب نیانداخته بجز افشا اسرار توسط دوستان.
خلاصه علی که با کمیل درد و دل میکرد به او میگفت من به مالک اشتر نگفته این ها را میفهمد.
این مطلب که امام خمینی خیلی چیزهارا نگفت و باخود برد را حضرت آقا ۲۰ سال پیش درجمع جوانان همسن شما گفتند و بعدهم گفتند و من هم خیلی حرف هارا نمیزنم. درسکوت حرف زدن خیلی سخت است.
امام صادق علیه السلام میگوید: پیامبر صلوات الله علیها گفت:من سال ها مامور به تقیه بودم و علی و بقیه ائمه هم مامور به تقیه شدند و وقتی آخرین امام مبعوث شوند، دیگرتقیه ساقط میشود.
گاهی ائمه علیه السلام سکوت را میشکستند و طرف داغون میشد. فردی آمد پیش امام علی و گفت:آقا ماشما رو خیلی دوست داریم، آقا گفت:نه دوست نداری. او ناراحت شد و دری وری هم گفت.
وگاهی ائمه علیه السلام سکوت را میشکستند و از طرف تعریف میکردند که طرف خودش هم فکر نمیکرد همچین آدمی باشد، پیامبر هم درهرجا و همیشه از امام علی علیه السلام تعریف نمیکردند، درتعریف از او تقیه میکردند.
حالا اگر امام زمان علیه السلام سکوت خود را بشکنند به تو چه میگویند؟ میگویند که تو مال مایی ها قبولت داریم یا میگویند: نه تو به درد ما نمیخوری! اما اگر امام سکوت کرد یا تو ظرفیت تعریف نداری یا بد هستی اما امام نمیگوید که به برجکت نخورد و نابود نشوی.
حالا به امام زمانت بگو باما حرف بزن میدانیم مه پرغصه ای اما با ما حرف بزن و به ما بگو.
ان شاالله امتی نباشیم که سکوت را به امام جامعه تحمیل کنیم.
خدایا ما را نسبت به اماممان آنقدر فهیم و بصیر قراربده که امام لازم نباشد حرف بزند.
در ادامه این مراسم؛ حاج میثم مطیعی و دیگر ذاکرین اهل بیت علیه السلام به مداحی و روضه خوانی پرداختند.