هر شب با صداى استاد از خواب بيدار مى شد
وارث: آيت اللّه شيخ آقا بزرگ تهرانى رحمه الله عليه مى گويد: روزى علاّمه محمّد حسين كاشف الغطاء به استاد بزرگمان علامه نورى گفت : بعضى از شبها احساس سنگينى مى كنم و نماز شب از دست مى رود. علامه نورى با عتاب پدرانه اى فرمود: چرا؟ چرا؟ برخيز! برخيز!. پس از گذشت سالها علامه نورى وفات كرد.
روزى علاّمه كاشف الغطاء به من فرمود: صداى رساى استادم محدّث نورى هر شب ساعتى به سپيده صبح به گوشم مى رسد و مرا بيدار مى كند و به نماز شب بر مى خيزم . صدايى كه صلا در مى دهد: محمّد حسين ! فرزندم ! چرا؟ چرا خوابيده اى ؟ بيدار شو، برخيز، برخيز!
روزى علاّمه كاشف الغطاء به من فرمود: صداى رساى استادم محدّث نورى هر شب ساعتى به سپيده صبح به گوشم مى رسد و مرا بيدار مى كند و به نماز شب بر مى خيزم . صدايى كه صلا در مى دهد: محمّد حسين ! فرزندم ! چرا؟ چرا خوابيده اى ؟ بيدار شو، برخيز، برخيز!
پی نوشت:
محدّث نورى : روايت نورى : ص 135.
/م118