حجت الاسلام ریاضت: انسان در عزاداری برای امام حسین(ع) باید عروج حسینی پیدا کند

کد خبر: 20201
مراسم شب شهادت امام باقر علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام ریاضت و مداحی حنیف طاهری در هیئت عبدالله بن الحسن علیهم السلام برگزار شد.

وارث: مراسم شب شهادت امام باقر علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام ریاضت و مداحی حنیف طاهری در هیئت عبدالله بن الحسن علیهم السلام برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام ریاضت را می خوانید: 


بخش سوم زیارت ناحیه بخش درخواستهایی از ناحیه حضرت حق است. یعنی کسی که سر سفره امام حسین علیه‏ السلام می‏نشیند و از معارف و مناقب امام حسین علیه السلام بهره‏مند می‏شود و توفیق توسل و گریه و انابه و اقامه حسینی پیدا می‏کند، به ظهر عاشورا که می‏رسد بعد از عزاداری و گریه و توسل و ابراز محبت و ارادت، حالا از خدا درخواست دارد. روز دهم می‏گویند که ما مزد عزاداری از فاطمه سلام الله علیها می‏خواهیم. در این مواقع ما تعیین می‏کنیم که چه می‏خواهیم مثلا شفای بیمار را از فاطمه سلام‏الله علیها می‏خواهیم. اما امام زمان عجل‏الله تعالی می‏فرمایند آن چیزی که شما باید بخواهید این مواردی است ما چند هفته‏ای است که آن را در دعا زیارت ناحیه و از زبان نورانی امام زمان سلام الله علیه عرض می‏کنیم و در واقع تفکری در سلوک حسینی می‏خواهد که گریه برای امام حسین علیه‏السلام و نشستن بر سر سفره معارف امام حسین علیه السلام آدم را به آنجا می‏رساند که آدمی این‏ها چیزها را از خدا بخواهد این لقمه‏ها اندازه دهان کسی می‏شود که برای امام حسین عزاداری کرده باشد. عبارت‏های عجیبی دارد. برخی از دوستان می‏گفتند مگر می‏شود که با سینه‏زنی و گریه به اینجا برسیم و این‏ها از خدا بخواهیم؟ فرمود بله شما باید به اینجا برسی. این مطالبی که از خدا می‏خواهد چیزهایی است که در قرآن انبیاء اولوالعزم از خدا خواستند. این، آن تعقلی است که انسان باید در عروج حسینی پیدا کند.

تا جلسه گذشته بحث تفکر در سلوک حسینی بود. اینکه چگونه باید عمل کرد و چه باید خواست. حالا از اینجا بعد از «اللهم اکتبنی فی المسلمین» خدایا مرا در زمره مسلمانان با آن تعریفی که در روایت بوده و عرض کردیم و «الحقنی بالصالحین» در زمره پیروان حضرت زهرا قرار بگیرم و«جعل لی لسان صدق فی الاخرین» در بین دیگران به من لسان صدق بده. این آیه قرآن است. حضرت ابراهیم علیه السلام می‏فرمایند «وجعل لی لسان صدق فی‏ الاخرین» خدا من می‏خواهم با نمرود درگیر شوم و مردم را از ظلم و ستم نمرود خارج کنم برای اینکه در کارم موفق شوم باید به من لسان صدق بدهی. آن هم «وجعل لی لسان صدق علیا» یک عبارتی در سوره مبارکه طه هست که لسان صدقی که ما به انبیاء دادیم لسان صدق امیرالمومنین است. یعنی کسی که نوکری امام حسین کرده عصر عاشورا به خدا می‏گوید که لسان صدق امیرالمومنین را به من بده. این چقدر انسان را از لحاظ پرواز به اوج رسانده است. اویی که حضرت ابراهیم و ابوالانبیاء و شیخ‏الانبیاء است و از خدا درخواست می‏کند، حالا سینه‏زن امام حسین علیه‏السلام هم از خدا درخواست می‏کند. واقعا قالب دهان تا این حد هست؟ می‏گوید باید بشود! این آمدن و رفتن باید نتیجه‏اش اینگونه شود.

«وجعل لی لسان صدق فی ا لاخرین» اگر من این لسان را پیدا کنم با آن دو مقدمه قبلی که گفتم در زمره مسلمین من را ثبت کردی و با صالحین ملحق کردی، «وانصرنی علی‏الاباقین» اگر دشمن مقابل من نمرود هم باشد، من در مقابلش پیروز هستم. یعنی هیچ کس بر علیه من نمی‏تواند قیام کند. نمرود باشد، فرعون باشد، شداد باشد، همه در مقابل انبیاء شکست خورده‏اند. نمرود در مقابل ابراهیم، فرعون در مقابل موسی سلام‏الله علیهم اجمعین، بزرگان یهود در مقابل حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام همه شکست خوردند و تمام مشرین و کفار در مقابل پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و السلم شکست خوردند. یعنی یکی از برکات جلسات امام حسین علیه السلام و عزاداری برای امام حسین علیه السلام این است که بر دشمن پیروزت می‏کند.

الان هم هفته دفاع مقدس است. ما با چه چیزی بر دشمن پیروز شدیم؟ نه بر صدام و نه بر ارتش کشوری به نام عراق؛ بلکه بر 149 کشور به عراق کمک می‏کردند ما از 42 کشور اسیر داشیم. یعنی جنگ جهانی بود و شرق و غرب بر علیه ما بودند. ما به اندازه این 149 کشور سلاح داشتیم یا نیرو داشتیم؟ فقط یک حسین سلام الله علیه داشتیم. توسل به اباعبدالله الحسین علیه السلام، به امام زمان عجل‏الله، به مادر امام زمان علیها سلام داشتیم. سربندها یادتان هست؟ «عاشقان مهدی»، «راهیان کربلا» «یا ابالفضل العباس»، «یا اباعبدالله»، «یا حسین»، «یا زهرا»...

حسینی شدن یعنی پیروز شدن بر همه دشمنان «وانصرنی علی الباقین» چرا؟ چون لسان صدق داریم. حالا این را دقت کنید؛ یعنی از حسینی‏ها دروغ نباید شنیده شود. چوت لسان صدق انبیاء را پیدا می‏کنند.

در باب تولی و تبری و در بحث مَحرمیّت و مُحرمیّت عرض کردیم که اگر کسی می‏خواهد مُحرَّمی شود باید تولی و تبرایش طبق مسئله باشد. واجب رکنی تولی و تبری، چیست؟ این عزاداری شما مصداق تولی است و جزء فروع دین است. یعنی مسئله دارد، مقدمات دارد، واجبات دارد، مقارنات دارد، متبلات دارد. همان 12 کاری که نماز و روزه را باطل می‏کند یا 24 کار حج را باطل می‏کند، گفتیم چند تا کار هست که تولی و تبری را باطل می‏کند. 60 شب محرم و صفر و 40 شب عزاداری فاطیمه باطل می‏شود. با چی؟ با دروغ.

لذا اینجا می‏گوید که خدایا من از در خیمه ابی‏عبدالله علیه السلام که بیرونه رفتم و خیمه جمع شد و دهه تمام شد، «وجعل لی لسان صدق فی الاخرین» دیگر دهان من یا باز نمی‏شود یا به راست باز می‏شود. چرا؟ چون من سر سفره امام حسین نشسته‏ام. من و شما مردم کوفه را لعن می‏کنیم؛ چرا لعن می‏کنیم؟ چون کوفی‏ها به ابی‏عبدالله علیه السلام دروغ گفتند.

آیت‏الله حاج آقا مجتبی تهران اعلی الله مقامه می‏فرماید: صدهزار نامه. ایشان مجتهد و مرجع تقلید است؛ من خودم آخرین رقمی که در کتاب‏ها دیده بودم هجده هزار و سی هزار و سی و دو هزار و چهل هزار نامه داریم. اما آیت‏الله حاج آقا مجتبی تهران اعلی الله مقامه در کتاب سلوک عاشورایی صد هزار نامه دروغ به ابی‏عبدالله باعث شد که سرش به بالای نیزه برود.

حالا عصر عاشورا و در انتهای یک دهه عزارداری و شور و هیجان، «وجعل لی لسان صدق فی الاخرین و انصرنی علی الباقین» خدایا کسی در مقابل من «واکفنی کید الحاسدین» می‏گوید خدایا من ازحسد حسودان به دور می‏شوم؛ از وادی حسد بیرون می‏آیم.

فرصت نیست که همه موارد را بیان کنیم. اما فرمود بین رذایل اخلاقی دو رذیله است که طول می‏کشد که از آدم بیرون رود. بقیه رذایل که 74 رذیله است آنها را با تمرین می‏توان از خود دور کرد. یکی حب جاه و ریاست و مقام است؛ که فرمود «آخر من خرجمن رئوس الصديقينحبّ الرئاسة» که جلسه قبل حدیثش را عرض کردم، یکی هم بحث حسد است که بزرگان عالم اخلاق مانند آقا میراز جوادآقای ملکی تبریزی و علامه طباطبایی می‏فرمودند که حداقل چهل سال طول می‏کشد که آدم رذیله صفت حسد را از خودش دور کند. و فرمود در سه دسته بیشتر از بقیه است. یکی علما و دانشمندان در هر رشته‏ای ــ فرقی نمی‏کند عالم و دانشمند دینی باشد یا عالم و دانشمند غیردینی باشد؛ متاسفانه هم در بین هم‏لباسان ما هست و هم در بین غیرهم‏لباسان ما، اطبا و دکترها و مهندسان همدیگر را قبول ندارند ــ . اما امام زمان عجل الله می‏فرمایند اگر ده شب برای جد من عزاداری کردی، بعدازظهر عاشورا باید حسد از تو بیرون رفته باشد. کشتی امام حسین سریع‏تر از بقیه است و چهل سال طول نمی‏کشد. دهه محرم و عصر عاشورا «واکفنی کید الحاسدین» حسد هم از خودت بیرون می‏رود و هم با آنها که صفت حسد دارند فاصله پیدا می‏کنی.

حالا این حسد چه زذیله‏ای است که گاهی اوقات عمیق می‏شود. روایت داریم: «قال فرعون لابلیس» روزی فرعون به ابلیس گفت: «اتعرف اشری منی و منک؟» شرتر و بدتر از من و خودت سراغ داری؟ «قال ابلیس: بلی، الحاسد هو شر مني ومنك» کسی که صفت حسد دارد بدتر از تو فرعون و من ابلیس است. فرعون گفت چه طور؟ ابلیس گفت همین حسد من را بیچاره کرد. من به آدم حسد بردم. گفتم من از آتشم و او از خاک است؛ چرا من باید به او سجده کنم؟ لذا بعد از علما و دانشمندان، صفت حسادت در مذهبی‏ها خیلی زیاد است. گاهی اوقات برخی در نماز شب خواندن به دیگران حسادت می‏کنند. البته اینجا یک نکته‏ای بگویم. در معارف آمده که غبطه خیلی خوب است. غبطه با حسادت فرق دارد. یک وقتی است که من می‏گویم شما عجب حالی داری در عزاداری، خوش به حالت. کاش من جای اینها بودم، کاش من مثل اینها بودم. رزقت اشک به امام حسین است کاش خدا به من هم بدهد. این اشکال ندارد. اما حسادت معنی‏اش این است که من یک نعمت و توفیقی را در کسی می‏بینم که خدا به من نداده و نمی‏گویم که خدایا به من بده، می‏گویم خدا چرا به او داده و به من نداده؛ پس باید از او بگیرد. این می‏شود حسادت. و گاهی اوقات این حسادت تبدیل به کینه می‏شود و گاهی اوقات آدم خود را در اثر حسادت فراموش می‏کند.

آیت‏الله دستغیب در کتاب داستان‏های شگفت نقل می‏کند که کسی بود که نسبت به همسایه‏اش خیلی حسادت می‏کرد و هر کاری می‏کرد که این همسایه را به زمین بزند، نمی‏شد. نهایتا غلامش را صدا کرد و گفت که من را به پشت بام می‏بری و دست و پایم را می‏بندی و می‏کشی. بعد از کشنم من سر من را جدا می‏کنی و سرم را می‏اندازی روی پشت بام خانه همسایه. بعد داد و فریاد می‏کنی که ارباب من گم شده. بعد سر من را در پشت بام همسایه پیدا می‏کنند و او را به جرم قتل دستگیر می‏کنند و می‏کشند. ببینید حسادت طرف را به کجا رساند که حاضر شد خودش را بکشد تا همسایه‏اش را به جرم قتل دستگیر کنند و بکشند. هر چی غلام می‏گفت این چه کاری است و از این کار صرفنظر کنید. ارباب می‏گفت نه و باید این کار را انجام دهید. غلام هم ناچار شد امر اربابش را اطاعت کند. ارباب را کشت و سرش را جدا کرد و انداخت در پشت بام همسایه و همسایه را گرفتند و بردند. قاضی شهر این غلام را برد بازجویی و در بازجویی فهمید حرفهای غلام ضد و نقیض است. در نهایت غلام اصل قضیه را تعریف کرد.

یعنی اگر این حسد را با تمرین کنار نگذارید اول خود آدم را زمین می‏زند و آنهایی که به او حسادت کرده را هم زمین نمی‏زند. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: الحسود لا یسود، حسود هر گز نیاسود. البته فرمودند که صبح‏ها سوره فلق را بخوانید «حاسد اذا حسد» فرمود این حسد در شیطان تا زمانی که شیطان وجود دارد، نسبت به بنی‏آدم وجود دارد. لذا شیطان نسبت به کسانی‏که بندگی خدا را می‏کنند حسادت دارد. لذا شیطان برای متدینین و مذهبی‏ها و هیأتی‏ها دو چندان فعالیت می‏کند. غیر مذهبی‏ها که خودشان از عوامل شیطان هستند اما شیطان با من و شما بیشتر کار دارد که نماز اول وقت می‏خوانید، که نماز شب می‏خوانید، که زیارت امام رضا علیه السلام می‏روید.

یکی از اساتید می‏گفت شیطان خیلی دستش قوی است. گفتیم قرآن می‏گوید «إن کید الشیطان کان ضعیفا» شیطان حریف متدینین نمی‏شود که کارهای دینی نکنند. فرمود درست است حریف نمی‏شود که شما نماز شب نخوانید یا دهه محرم عزاداری نروید و مشکی نپوشید و گریه نکنید؛ اما حریف می‏شود که این ده شب را از تو بگیرد. لذا فرمودند شما وارد جلسات هم که می‏شود، این سوره قل اعوذ برب الناس را بخوان. چون بعضی‏ها حسود هستند. اولین حسود هم نسبت به مذهبی‏ها و متدینین خود شیطان است. حالا امام زمان عجل الله می‏فرماید دهه که تمام شد، عصر روز عاشورا صفت حسد هم از تو باید بیرون رفته باشد و هم از حسودان فاصله گرفته باشی، یعنی از شیطان فاصله گرفته باشی.

«واصرف عنی مکر الماکرین» مکر مکرکننده‏ها به خودشان بر می‏گردد. حالا دقت کنید؛ ابی‏عبدالله به شهادت رسید. مردم کوفه مکر کردند و نامه دروغ نوشتند. مکر به چه کسی برگشت؟ به امام حسین برگشت؟ امام سجاد فرمود شهادت ارث و فخر ماست. خوار نشدیم، بزرگ شدیم. ریشه جنایاتی که بنی امیه و بنی عباس علیه اهل بیت علیهم السلام کردند حسادت بود چون مقام اهل بیت را نمی‏توانستند ببینند.

عبدالملک مروان وقتی آمد در مسجدالحرام برای طواف، دید شلوغ است و هر کاری کرد که برود در مطاف طواف کند، نتوانست. یک گوشه‏ای نشستند که وقتی خلوت شد برای طواف بروند. در همین وقت دیدند یک آقایی از باب جبرئیل وارد شد. همینکه وارد بیت‏الاحرام شد، جمعیت شکاف برداشت و آن آقا آمد کنار حجر و راحت طواف کرد. اطرافیان عبدالملک رو به او کردند و گفتند که خلیفه تویی، باید برای تو راه باز کنند. این کیست که راه را برای او باز کردند. عبدالملک از حسادت گفت نمی‏شناسم. مثلا با این کار می‏خواست امام سجاد علیه السلام را خوار و خفیف کند. فرزدق که شاعر عبدالملک بود عصبانی شد. یک قصیده‏ای گفت. گفت که تمام سنگریزه‏های بیابان می‏شناسندش. می‏دانی چرا تا وارد شد، جمعیت شکاف برداشت؟ چون این جمعیت دست خودش است. در و دیوار و حجر و زمزم و صفا و مروه او را می‏شناسند. چون خودش در خطبه مقابل یزید گفت: أنا أبن زمزم و صفا... أنا أبن مکّه و منا ... بعد حضرت به فرزدق صله‏ای داد و گفت تو را با این قصیده می‏کشند پس در مدینه نمان.

این حسادت بنی‏امیه بود. می‏دیدند که قدرت و مال و اعوان و انصار را خودشان دارند اما اعتبار و احترام را اهل بیت. لذا هر چه مکر کردند به خودشان برگشت. امروز به هر انسانی در کره زمین بگویید قبر امام مسلمانان شیعه کجاست نشانتان می‏دهند. اما اگر بگویید قبر عبدالملک کجاست اگر کسی توانست نشان بدهد. مکر به خودشان برگشت. آنها می‏خواستند این نور را خاموش کنند نتیجه عزاداری برای اباعبدالله این است که من خودم اهل مکر نیستم و هر کسی هم که مکر کند به خودش بر می‏گرد. زینب کبری فرمود ما رأیت الا جمیلا. تو خودت مکر کردی اما به خودت بر می‏گردد. و مکروا مکرالله و الله خیرالماکرین. لذا می‏فرماید شما عصر روز عاشورا باید به اینجا برسی.

خب وقتی این اتفاق‏ها افتاد و لسان صدق پیدا کردی و بر دشمنان پیروز شدی چه اتفاقی می‏افتد؟ مکر ماکرین به خودشان بر می‏گردد و «واقبض أیدیهم عن الظالمین» دست ظلمه از شما کوتاه می‏شود. وقتی اهل بیت را وارد مجلس یزدید کردند، یزدید از باده غرور و مستی به اطرافیان گفت با اینها چه کنیم؟ بالاتفاق همه مشاورین و اطرافیان علیه ما علیه که خدا ان‏شاءالله عذابشان را زیاد کند برای خودشیرینی گفتند که تو آنها را که کشتی، اینها را هم همینجا بکش تا قائله تمام شود.

در این موقع امام باقر ِ چهارساله بلند شد و فرمود: یزید! می‏دانی فرق مجلس تو با مجلس فرعون چیست؟ حضرت فرمود وقتی موسی و هارون وارد مجلس فرعون شدند، فرعون گفت با موسی و برادرش چه کنیم؟ همه بالاتفاق گفتند «أرجه وأخاهو أرسلفی المدائنحاشرین» رهایشان کن و به آنها رحم کن، بگذار بروند در شهر استراحت کنند شاید سر عقل بیایند! امام باقر فرمود: فرق مجلس تو با مجلس فرعون این است که همه آنها حلال زاده بودند اما در بین اینها یک حلال‏زاده هم نیست. نوشته اند که گوش‏های یزید سرخ شد و رگ گردنش بیرون زد. چون انبیاء و فرزندان انبیاء را جز ولد حرام نمی‏کشد. بعد یزید به این مشاوران و وزیران تندی کرد که چرا این پیشنهاد را دادید.

خدا رحمت کند آیت‏الله آقا میزا جوادآقای تهرانی را. ایشان داشتند گریه می‏کردند. گفتند چرا گریه می‏کنی؟ گفت: امام حسین را به چیزی و کمتر از چیزی کشتند. عده‏ای بخاطر وعده و خیال این کار را کردند. و این ظلم به خودشان برگشت. شمر یا عمر سعد یا عبیدالله که خدا عذابشان را زیاد کند، کدامشان به حکومت ری رسیدند؟

«واجمع بینی و بین الساده المیامین» حالا جای من کجاست؟ یک دهه عزاداری و گریه کردم، عصر عاشورا زیارت عاشورا خواندم و مقتل را از زبان امام زمان خواندم، حالا جایم کجاست؟ «واجمع بینی و بین الساده المیامین» جای من کنار پیغمبر و حضرت زهراست. یعنی گریه اینقدر قیمت دارد که من را هم‏درجه با پیغمبر و امیرالمومنین می‏کند؟ روایت از حضرت امام صادق علیه السلام است که فرمود: « من اراد انیکونفی جوارنبیه وجوارعلی وفاطمه و الحسن و الحسین» اگر کسی می‏خواهد همنشین و همسایه پیغمبر و حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین سلام الله علیهم الاجمعین باشد، «فلا یدع زیاره ابا عبد الله الحسین» یعنی زیارت و مجلس و گریه برای امام حسین آدم را تا آنجا بالا می‏برد که او را همنشین پیغمیر کند. همنشین پنج‏تن شدن یعنی همنشین آل کسا شدن. حواستان باشد که محرم کجا می‏روید. می‏روید به مجلسی که ظهر عاشورا ناحیه مقدسه که خواندید، جزء اصحاب کساء می‏شوید. «واجمع بینی و بین الساده المیامین» کجا؟ «فی اعلی علیین» در بالاترین درجه‏ای که آنها هستند. نه در بهشت، نه در جنات عدن، بلکه «فی اعلی علیین». اعلی علیین کجاست؟ قبلا گفتیم «فی مقعد صدق عند ملیک».

در اعلی علیین چه کسانی هستند؟ «مع الذین انعمت علیهم» به آنهایی که نعمت داده‏ای. نعمت چه نعمتی بود؟ صرط المستقیم. «نحن صراط المستقیم». در زیارت جامعه آمده «و انتم الصراط الاقوم» صراط اقوم همان صراط مستقیم است. با کسانی که به آنها نعمت داده‏ای، چه کسانی هستند؟ نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین.

«برحمتک یا ارحم الراحیم. اللهم انی اقسم علیک بنبیک المعصوم» حالا قسم شداد می‏دهد چون چیزهایی می‏خواهد که بالاتر از چیزهایی است که تا الان خواسته است. خدایا به پیغمبر معصومت قسمت می‏دهم، «بحکمک المحتوم» و به حکمی که در مورد انبیا و اولیا کردی و حتمی و لایتغیر است و اینها خلیفه تو هستند و حساب مردم دست اینهاست «کل اناس بامام» هستند و «نهیک المکتوم» و به نهی‏هایی که کردی که مبادا نسبت به اینها جسارت بکنید، «و بهذا القبر الملموم» و به این قبری که خیلی حزناک و اندوهناک است ــ این عبارات کنار قبر اباعبدالله توسط امام زمان انشا شده است و نکته‏ای که در این فراز وجود دارد این است که قبر اباعبدالله درجه بسیار بالایی دارد. حضرت قسم به قبر امام حسین را کنار قسم به خود پیغمبر می‏گذارد. شما می‏دانید که قبر امام حسین استثناء است. شما خاک قبر پیغمبر را نمی‏تواندی بخورید، حرام است. اگر قبر حضرت زهرا سلام الله پیدا شود، شما نمی‏توانید بخورید. تنها خاک قبری را که می‏توانید بخورید و بلکه مستحب است که بخورید قبر مطهر اباعبدالله است ــ ؛ حالا امام زمان خدا را به این خاک قسم می‏دهد. نمی‏گوید «اقسم علیک ببیتک الاحرام» تو را به کعبه قسم می‏دهم، بلکه می‏گوید من تو را به کربلا قسم می‏دهم. چرا این قبر اینقدر ارزش دارد؟ «الموسد فی کنفه الامام المعصوم» این قبر خودش ارزش ندارد بلکه بخاطر امام معصومی است که آن را در بر گرفته، دارای ارزش است. بخاطر این آقایی است که در این قبر قرار دارد. این آقا کیست؟ «المقتول المظلوم» مظلومانه کشته شد. این امام هم مقتول است و هم مظلوم.

«ان تکشف ما بی من الغموم» همّ و غم من را برطرف کن. در روایات هست که شیعیان ما یک هم و غم بیشتر ندارند. چون این هم و غم شیعیان ما دنیا نیست. بلکه هم و غم شیعه این است که بعد از عمری عزاداری برای اباعبدالله، در روز قیامت او را از اباعبدالله جدا کنند. حالا چیزی که از خدا می‏خواهد ایناست که من در دنیا زیر این پرچم و پای این سفره بودم، پس وقتی که رو به قبله می‏شوم نیز می‏خواهم پای همین سفره باشم.

«و تسرف عنی شر القدر المحتوم» خدایا همّ و غمم این است که مبادا از حسین جدا شوم. 

خدایا چنان کن که تا آخر عمر حسینی بمانم، حسینی بمیرم...

در ادامه این مراسم؛ کربلایی حنیف طاهری به مداحی و روضه خوانی پرداختند.

کلیک کنید