حجت الاسلام ریاضت: انسان در عزاداری برای امام حسین(ع) باید عروج حسینی پیدا کند
وارث: مراسم شب شهادت امام باقر علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام ریاضت و مداحی حنیف طاهری در هیئت عبدالله بن الحسن علیهم السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام ریاضت را می خوانید:
بخش سوم زیارت ناحیه بخش درخواستهایی از ناحیه حضرت حق است. یعنی کسی که سر سفره امام حسین علیه السلام مینشیند و از معارف و مناقب امام حسین علیه السلام بهرهمند میشود و توفیق توسل و گریه و انابه و اقامه حسینی پیدا میکند، به ظهر عاشورا که میرسد بعد از عزاداری و گریه و توسل و ابراز محبت و ارادت، حالا از خدا درخواست دارد. روز دهم میگویند که ما مزد عزاداری از فاطمه سلام الله علیها میخواهیم. در این مواقع ما تعیین میکنیم که چه میخواهیم مثلا شفای بیمار را از فاطمه سلامالله علیها میخواهیم. اما امام زمان عجلالله تعالی میفرمایند آن چیزی که شما باید بخواهید این مواردی است ما چند هفتهای است که آن را در دعا زیارت ناحیه و از زبان نورانی امام زمان سلام الله علیه عرض میکنیم و در واقع تفکری در سلوک حسینی میخواهد که گریه برای امام حسین علیهالسلام و نشستن بر سر سفره معارف امام حسین علیه السلام آدم را به آنجا میرساند که آدمی اینها چیزها را از خدا بخواهد این لقمهها اندازه دهان کسی میشود که برای امام حسین عزاداری کرده باشد. عبارتهای عجیبی دارد. برخی از دوستان میگفتند مگر میشود که با سینهزنی و گریه به اینجا برسیم و اینها از خدا بخواهیم؟ فرمود بله شما باید به اینجا برسی. این مطالبی که از خدا میخواهد چیزهایی است که در قرآن انبیاء اولوالعزم از خدا خواستند. این، آن تعقلی است که انسان باید در عروج حسینی پیدا کند.
تا جلسه گذشته بحث تفکر در سلوک حسینی بود. اینکه چگونه باید عمل کرد و چه باید خواست. حالا از اینجا بعد از «اللهم اکتبنی فی المسلمین» خدایا مرا در زمره مسلمانان با آن تعریفی که در روایت بوده و عرض کردیم و «الحقنی بالصالحین» در زمره پیروان حضرت زهرا قرار بگیرم و«جعل لی لسان صدق فی الاخرین» در بین دیگران به من لسان صدق بده. این آیه قرآن است. حضرت ابراهیم علیه السلام میفرمایند «وجعل لی لسان صدق فی الاخرین» خدا من میخواهم با نمرود درگیر شوم و مردم را از ظلم و ستم نمرود خارج کنم برای اینکه در کارم موفق شوم باید به من لسان صدق بدهی. آن هم «وجعل لی لسان صدق علیا» یک عبارتی در سوره مبارکه طه هست که لسان صدقی که ما به انبیاء دادیم لسان صدق امیرالمومنین است. یعنی کسی که نوکری امام حسین کرده عصر عاشورا به خدا میگوید که لسان صدق امیرالمومنین را به من بده. این چقدر انسان را از لحاظ پرواز به اوج رسانده است. اویی که حضرت ابراهیم و ابوالانبیاء و شیخالانبیاء است و از خدا درخواست میکند، حالا سینهزن امام حسین علیهالسلام هم از خدا درخواست میکند. واقعا قالب دهان تا این حد هست؟ میگوید باید بشود! این آمدن و رفتن باید نتیجهاش اینگونه شود.
«وجعل لی لسان صدق فی ا لاخرین» اگر من این لسان را پیدا کنم با آن دو مقدمه قبلی که گفتم در زمره مسلمین من را ثبت کردی و با صالحین ملحق کردی، «وانصرنی علیالاباقین» اگر دشمن مقابل من نمرود هم باشد، من در مقابلش پیروز هستم. یعنی هیچ کس بر علیه من نمیتواند قیام کند. نمرود باشد، فرعون باشد، شداد باشد، همه در مقابل انبیاء شکست خوردهاند. نمرود در مقابل ابراهیم، فرعون در مقابل موسی سلامالله علیهم اجمعین، بزرگان یهود در مقابل حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام همه شکست خوردند و تمام مشرین و کفار در مقابل پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و السلم شکست خوردند. یعنی یکی از برکات جلسات امام حسین علیه السلام و عزاداری برای امام حسین علیه السلام این است که بر دشمن پیروزت میکند.
الان هم هفته دفاع مقدس است. ما با چه چیزی بر دشمن پیروز شدیم؟ نه بر صدام و نه بر ارتش کشوری به نام عراق؛ بلکه بر 149 کشور به عراق کمک میکردند ما از 42 کشور اسیر داشیم. یعنی جنگ جهانی بود و شرق و غرب بر علیه ما بودند. ما به اندازه این 149 کشور سلاح داشتیم یا نیرو داشتیم؟ فقط یک حسین سلام الله علیه داشتیم. توسل به اباعبدالله الحسین علیه السلام، به امام زمان عجلالله، به مادر امام زمان علیها سلام داشتیم. سربندها یادتان هست؟ «عاشقان مهدی»، «راهیان کربلا» «یا ابالفضل العباس»، «یا اباعبدالله»، «یا حسین»، «یا زهرا»...
حسینی شدن یعنی پیروز شدن بر همه دشمنان «وانصرنی علی الباقین» چرا؟ چون لسان صدق داریم. حالا این را دقت کنید؛ یعنی از حسینیها دروغ نباید شنیده شود. چوت لسان صدق انبیاء را پیدا میکنند.
در باب تولی و تبری و در بحث مَحرمیّت و مُحرمیّت عرض کردیم که اگر کسی میخواهد مُحرَّمی شود باید تولی و تبرایش طبق مسئله باشد. واجب رکنی تولی و تبری، چیست؟ این عزاداری شما مصداق تولی است و جزء فروع دین است. یعنی مسئله دارد، مقدمات دارد، واجبات دارد، مقارنات دارد، متبلات دارد. همان 12 کاری که نماز و روزه را باطل میکند یا 24 کار حج را باطل میکند، گفتیم چند تا کار هست که تولی و تبری را باطل میکند. 60 شب محرم و صفر و 40 شب عزاداری فاطیمه باطل میشود. با چی؟ با دروغ.
لذا اینجا میگوید که خدایا من از در خیمه ابیعبدالله علیه السلام که بیرونه رفتم و خیمه جمع شد و دهه تمام شد، «وجعل لی لسان صدق فی الاخرین» دیگر دهان من یا باز نمیشود یا به راست باز میشود. چرا؟ چون من سر سفره امام حسین نشستهام. من و شما مردم کوفه را لعن میکنیم؛ چرا لعن میکنیم؟ چون کوفیها به ابیعبدالله علیه السلام دروغ گفتند.
آیتالله حاج آقا مجتبی تهران اعلی الله مقامه میفرماید: صدهزار نامه. ایشان مجتهد و مرجع تقلید است؛ من خودم آخرین رقمی که در کتابها دیده بودم هجده هزار و سی هزار و سی و دو هزار و چهل هزار نامه داریم. اما آیتالله حاج آقا مجتبی تهران اعلی الله مقامه در کتاب سلوک عاشورایی صد هزار نامه دروغ به ابیعبدالله باعث شد که سرش به بالای نیزه برود.
حالا عصر عاشورا و در انتهای یک دهه عزارداری و شور و هیجان، «وجعل لی لسان صدق فی الاخرین و انصرنی علی الباقین» خدایا کسی در مقابل من «واکفنی کید الحاسدین» میگوید خدایا من ازحسد حسودان به دور میشوم؛ از وادی حسد بیرون میآیم.
فرصت نیست که همه موارد را بیان کنیم. اما فرمود بین رذایل اخلاقی دو رذیله است که طول میکشد که از آدم بیرون رود. بقیه رذایل که 74 رذیله است آنها را با تمرین میتوان از خود دور کرد. یکی حب جاه و ریاست و مقام است؛ که فرمود «آخر من خرجمن رئوس الصديقينحبّ الرئاسة» که جلسه قبل حدیثش را عرض کردم، یکی هم بحث حسد است که بزرگان عالم اخلاق مانند آقا میراز جوادآقای ملکی تبریزی و علامه طباطبایی میفرمودند که حداقل چهل سال طول میکشد که آدم رذیله صفت حسد را از خودش دور کند. و فرمود در سه دسته بیشتر از بقیه است. یکی علما و دانشمندان در هر رشتهای ــ فرقی نمیکند عالم و دانشمند دینی باشد یا عالم و دانشمند غیردینی باشد؛ متاسفانه هم در بین هملباسان ما هست و هم در بین غیرهملباسان ما، اطبا و دکترها و مهندسان همدیگر را قبول ندارند ــ . اما امام زمان عجل الله میفرمایند اگر ده شب برای جد من عزاداری کردی، بعدازظهر عاشورا باید حسد از تو بیرون رفته باشد. کشتی امام حسین سریعتر از بقیه است و چهل سال طول نمیکشد. دهه محرم و عصر عاشورا «واکفنی کید الحاسدین» حسد هم از خودت بیرون میرود و هم با آنها که صفت حسد دارند فاصله پیدا میکنی.
حالا این حسد چه زذیلهای است که گاهی اوقات عمیق میشود. روایت داریم: «قال فرعون لابلیس» روزی فرعون به ابلیس گفت: «اتعرف اشری منی و منک؟» شرتر و بدتر از من و خودت سراغ داری؟ «قال ابلیس: بلی، الحاسد هو شر مني ومنك» کسی که صفت حسد دارد بدتر از تو فرعون و من ابلیس است. فرعون گفت چه طور؟ ابلیس گفت همین حسد من را بیچاره کرد. من به آدم حسد بردم. گفتم من از آتشم و او از خاک است؛ چرا من باید به او سجده کنم؟ لذا بعد از علما و دانشمندان، صفت حسادت در مذهبیها خیلی زیاد است. گاهی اوقات برخی در نماز شب خواندن به دیگران حسادت میکنند. البته اینجا یک نکتهای بگویم. در معارف آمده که غبطه خیلی خوب است. غبطه با حسادت فرق دارد. یک وقتی است که من میگویم شما عجب حالی داری در عزاداری، خوش به حالت. کاش من جای اینها بودم، کاش من مثل اینها بودم. رزقت اشک به امام حسین است کاش خدا به من هم بدهد. این اشکال ندارد. اما حسادت معنیاش این است که من یک نعمت و توفیقی را در کسی میبینم که خدا به من نداده و نمیگویم که خدایا به من بده، میگویم خدا چرا به او داده و به من نداده؛ پس باید از او بگیرد. این میشود حسادت. و گاهی اوقات این حسادت تبدیل به کینه میشود و گاهی اوقات آدم خود را در اثر حسادت فراموش میکند.
آیتالله دستغیب در کتاب داستانهای شگفت نقل میکند که کسی بود که نسبت به همسایهاش خیلی حسادت میکرد و هر کاری میکرد که این همسایه را به زمین بزند، نمیشد. نهایتا غلامش را صدا کرد و گفت که من را به پشت بام میبری و دست و پایم را میبندی و میکشی. بعد از کشنم من سر من را جدا میکنی و سرم را میاندازی روی پشت بام خانه همسایه. بعد داد و فریاد میکنی که ارباب من گم شده. بعد سر من را در پشت بام همسایه پیدا میکنند و او را به جرم قتل دستگیر میکنند و میکشند. ببینید حسادت طرف را به کجا رساند که حاضر شد خودش را بکشد تا همسایهاش را به جرم قتل دستگیر کنند و بکشند. هر چی غلام میگفت این چه کاری است و از این کار صرفنظر کنید. ارباب میگفت نه و باید این کار را انجام دهید. غلام هم ناچار شد امر اربابش را اطاعت کند. ارباب را کشت و سرش را جدا کرد و انداخت در پشت بام همسایه و همسایه را گرفتند و بردند. قاضی شهر این غلام را برد بازجویی و در بازجویی فهمید حرفهای غلام ضد و نقیض است. در نهایت غلام اصل قضیه را تعریف کرد.
یعنی اگر این حسد را با تمرین کنار نگذارید اول خود آدم را زمین میزند و آنهایی که به او حسادت کرده را هم زمین نمیزند. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: الحسود لا یسود، حسود هر گز نیاسود. البته فرمودند که صبحها سوره فلق را بخوانید «حاسد اذا حسد» فرمود این حسد در شیطان تا زمانی که شیطان وجود دارد، نسبت به بنیآدم وجود دارد. لذا شیطان نسبت به کسانیکه بندگی خدا را میکنند حسادت دارد. لذا شیطان برای متدینین و مذهبیها و هیأتیها دو چندان فعالیت میکند. غیر مذهبیها که خودشان از عوامل شیطان هستند اما شیطان با من و شما بیشتر کار دارد که نماز اول وقت میخوانید، که نماز شب میخوانید، که زیارت امام رضا علیه السلام میروید.
یکی از اساتید میگفت شیطان خیلی دستش قوی است. گفتیم قرآن میگوید «إن کید الشیطان کان ضعیفا» شیطان حریف متدینین نمیشود که کارهای دینی نکنند. فرمود درست است حریف نمیشود که شما نماز شب نخوانید یا دهه محرم عزاداری نروید و مشکی نپوشید و گریه نکنید؛ اما حریف میشود که این ده شب را از تو بگیرد. لذا فرمودند شما وارد جلسات هم که میشود، این سوره قل اعوذ برب الناس را بخوان. چون بعضیها حسود هستند. اولین حسود هم نسبت به مذهبیها و متدینین خود شیطان است. حالا امام زمان عجل الله میفرماید دهه که تمام شد، عصر روز عاشورا صفت حسد هم از تو باید بیرون رفته باشد و هم از حسودان فاصله گرفته باشی، یعنی از شیطان فاصله گرفته باشی.
«واصرف عنی مکر الماکرین» مکر مکرکنندهها به خودشان بر میگردد. حالا دقت کنید؛ ابیعبدالله به شهادت رسید. مردم کوفه مکر کردند و نامه دروغ نوشتند. مکر به چه کسی برگشت؟ به امام حسین برگشت؟ امام سجاد فرمود شهادت ارث و فخر ماست. خوار نشدیم، بزرگ شدیم. ریشه جنایاتی که بنی امیه و بنی عباس علیه اهل بیت علیهم السلام کردند حسادت بود چون مقام اهل بیت را نمیتوانستند ببینند.
عبدالملک مروان وقتی آمد در مسجدالحرام برای طواف، دید شلوغ است و هر کاری کرد که برود در مطاف طواف کند، نتوانست. یک گوشهای نشستند که وقتی خلوت شد برای طواف بروند. در همین وقت دیدند یک آقایی از باب جبرئیل وارد شد. همینکه وارد بیتالاحرام شد، جمعیت شکاف برداشت و آن آقا آمد کنار حجر و راحت طواف کرد. اطرافیان عبدالملک رو به او کردند و گفتند که خلیفه تویی، باید برای تو راه باز کنند. این کیست که راه را برای او باز کردند. عبدالملک از حسادت گفت نمیشناسم. مثلا با این کار میخواست امام سجاد علیه السلام را خوار و خفیف کند. فرزدق که شاعر عبدالملک بود عصبانی شد. یک قصیدهای گفت. گفت که تمام سنگریزههای بیابان میشناسندش. میدانی چرا تا وارد شد، جمعیت شکاف برداشت؟ چون این جمعیت دست خودش است. در و دیوار و حجر و زمزم و صفا و مروه او را میشناسند. چون خودش در خطبه مقابل یزید گفت: أنا أبن زمزم و صفا... أنا أبن مکّه و منا ... بعد حضرت به فرزدق صلهای داد و گفت تو را با این قصیده میکشند پس در مدینه نمان.
این حسادت بنیامیه بود. میدیدند که قدرت و مال و اعوان و انصار را خودشان دارند اما اعتبار و احترام را اهل بیت. لذا هر چه مکر کردند به خودشان برگشت. امروز به هر انسانی در کره زمین بگویید قبر امام مسلمانان شیعه کجاست نشانتان میدهند. اما اگر بگویید قبر عبدالملک کجاست اگر کسی توانست نشان بدهد. مکر به خودشان برگشت. آنها میخواستند این نور را خاموش کنند نتیجه عزاداری برای اباعبدالله این است که من خودم اهل مکر نیستم و هر کسی هم که مکر کند به خودش بر میگرد. زینب کبری فرمود ما رأیت الا جمیلا. تو خودت مکر کردی اما به خودت بر میگردد. و مکروا مکرالله و الله خیرالماکرین. لذا میفرماید شما عصر روز عاشورا باید به اینجا برسی.
خب وقتی این اتفاقها افتاد و لسان صدق پیدا کردی و بر دشمنان پیروز شدی چه اتفاقی میافتد؟ مکر ماکرین به خودشان بر میگردد و «واقبض أیدیهم عن الظالمین» دست ظلمه از شما کوتاه میشود. وقتی اهل بیت را وارد مجلس یزدید کردند، یزدید از باده غرور و مستی به اطرافیان گفت با اینها چه کنیم؟ بالاتفاق همه مشاورین و اطرافیان علیه ما علیه که خدا انشاءالله عذابشان را زیاد کند برای خودشیرینی گفتند که تو آنها را که کشتی، اینها را هم همینجا بکش تا قائله تمام شود.
در این موقع امام باقر ِ چهارساله بلند شد و فرمود: یزید! میدانی فرق مجلس تو با مجلس فرعون چیست؟ حضرت فرمود وقتی موسی و هارون وارد مجلس فرعون شدند، فرعون گفت با موسی و برادرش چه کنیم؟ همه بالاتفاق گفتند «أرجه وأخاهو أرسلفی المدائنحاشرین» رهایشان کن و به آنها رحم کن، بگذار بروند در شهر استراحت کنند شاید سر عقل بیایند! امام باقر فرمود: فرق مجلس تو با مجلس فرعون این است که همه آنها حلال زاده بودند اما در بین اینها یک حلالزاده هم نیست. نوشته اند که گوشهای یزید سرخ شد و رگ گردنش بیرون زد. چون انبیاء و فرزندان انبیاء را جز ولد حرام نمیکشد. بعد یزید به این مشاوران و وزیران تندی کرد که چرا این پیشنهاد را دادید.
خدا رحمت کند آیتالله آقا میزا جوادآقای تهرانی را. ایشان داشتند گریه میکردند. گفتند چرا گریه میکنی؟ گفت: امام حسین را به چیزی و کمتر از چیزی کشتند. عدهای بخاطر وعده و خیال این کار را کردند. و این ظلم به خودشان برگشت. شمر یا عمر سعد یا عبیدالله که خدا عذابشان را زیاد کند، کدامشان به حکومت ری رسیدند؟
«واجمع بینی و بین الساده المیامین» حالا جای من کجاست؟ یک دهه عزاداری و گریه کردم، عصر عاشورا زیارت عاشورا خواندم و مقتل را از زبان امام زمان خواندم، حالا جایم کجاست؟ «واجمع بینی و بین الساده المیامین» جای من کنار پیغمبر و حضرت زهراست. یعنی گریه اینقدر قیمت دارد که من را همدرجه با پیغمبر و امیرالمومنین میکند؟ روایت از حضرت امام صادق علیه السلام است که فرمود: « من اراد انیکونفی جوارنبیه وجوارعلی وفاطمه و الحسن و الحسین» اگر کسی میخواهد همنشین و همسایه پیغمبر و حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین سلام الله علیهم الاجمعین باشد، «فلا یدع زیاره ابا عبد الله الحسین» یعنی زیارت و مجلس و گریه برای امام حسین آدم را تا آنجا بالا میبرد که او را همنشین پیغمیر کند. همنشین پنجتن شدن یعنی همنشین آل کسا شدن. حواستان باشد که محرم کجا میروید. میروید به مجلسی که ظهر عاشورا ناحیه مقدسه که خواندید، جزء اصحاب کساء میشوید. «واجمع بینی و بین الساده المیامین» کجا؟ «فی اعلی علیین» در بالاترین درجهای که آنها هستند. نه در بهشت، نه در جنات عدن، بلکه «فی اعلی علیین». اعلی علیین کجاست؟ قبلا گفتیم «فی مقعد صدق عند ملیک».
در اعلی علیین چه کسانی هستند؟ «مع الذین انعمت علیهم» به آنهایی که نعمت دادهای. نعمت چه نعمتی بود؟ صرط المستقیم. «نحن صراط المستقیم». در زیارت جامعه آمده «و انتم الصراط الاقوم» صراط اقوم همان صراط مستقیم است. با کسانی که به آنها نعمت دادهای، چه کسانی هستند؟ نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین.
«برحمتک یا ارحم الراحیم. اللهم انی اقسم علیک بنبیک المعصوم» حالا قسم شداد میدهد چون چیزهایی میخواهد که بالاتر از چیزهایی است که تا الان خواسته است. خدایا به پیغمبر معصومت قسمت میدهم، «بحکمک المحتوم» و به حکمی که در مورد انبیا و اولیا کردی و حتمی و لایتغیر است و اینها خلیفه تو هستند و حساب مردم دست اینهاست «کل اناس بامام» هستند و «نهیک المکتوم» و به نهیهایی که کردی که مبادا نسبت به اینها جسارت بکنید، «و بهذا القبر الملموم» و به این قبری که خیلی حزناک و اندوهناک است ــ این عبارات کنار قبر اباعبدالله توسط امام زمان انشا شده است و نکتهای که در این فراز وجود دارد این است که قبر اباعبدالله درجه بسیار بالایی دارد. حضرت قسم به قبر امام حسین را کنار قسم به خود پیغمبر میگذارد. شما میدانید که قبر امام حسین استثناء است. شما خاک قبر پیغمبر را نمیتواندی بخورید، حرام است. اگر قبر حضرت زهرا سلام الله پیدا شود، شما نمیتوانید بخورید. تنها خاک قبری را که میتوانید بخورید و بلکه مستحب است که بخورید قبر مطهر اباعبدالله است ــ ؛ حالا امام زمان خدا را به این خاک قسم میدهد. نمیگوید «اقسم علیک ببیتک الاحرام» تو را به کعبه قسم میدهم، بلکه میگوید من تو را به کربلا قسم میدهم. چرا این قبر اینقدر ارزش دارد؟ «الموسد فی کنفه الامام المعصوم» این قبر خودش ارزش ندارد بلکه بخاطر امام معصومی است که آن را در بر گرفته، دارای ارزش است. بخاطر این آقایی است که در این قبر قرار دارد. این آقا کیست؟ «المقتول المظلوم» مظلومانه کشته شد. این امام هم مقتول است و هم مظلوم.
«ان تکشف ما بی من الغموم» همّ و غم من را برطرف کن. در روایات هست که شیعیان ما یک هم و غم بیشتر ندارند. چون این هم و غم شیعیان ما دنیا نیست. بلکه هم و غم شیعه این است که بعد از عمری عزاداری برای اباعبدالله، در روز قیامت او را از اباعبدالله جدا کنند. حالا چیزی که از خدا میخواهد ایناست که من در دنیا زیر این پرچم و پای این سفره بودم، پس وقتی که رو به قبله میشوم نیز میخواهم پای همین سفره باشم.
«و تسرف عنی شر القدر المحتوم» خدایا همّ و غمم این است که مبادا از حسین جدا شوم.
خدایا چنان کن که تا آخر عمر حسینی بمانم، حسینی بمیرم...
در ادامه این مراسم؛ کربلایی حنیف طاهری به مداحی و روضه خوانی پرداختند.