ابلیس موجودی سرکش از فرمان الهی

کد خبر: 20333
ابلیس موجودی سرکش از فرمان الهی و وسوسه گر در برابر آدم هنگام انجام مناسک حج و نیز برابر ابراهیم هنگام ذبح اسماعیل.
وارث: ابلیس به معنای یأس، حُزن، ترس و پشیمانی آمده است و ابلیس از آن رو به این نام خوانده شد که از رحمت الهی مأیوس شد.[1]برخی لغت شناسان[2]و مفسران[3]بر این باورند که ابلیس واژه ای عربی است؛ ولی بسیاری از خاورشناسان[4]این واژه را برگرفته از کلمه یونانی دیابولس (diabolos) معادل لغت عبری stive (شیطان) دانسته اند که در عهد عتیق به کار رفته است. در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس موجودی منفی و منفور شناخته می شود. در کتاب مقدس، ابلیس مترادف شیطان است[5]و درباره وسوسه ها و فریب هایش هشدار داده شده[6]و از وی با عنوان «پدر واقعی کفر پیشگان»[7]تعبیر کرده اند.

واژه شیطان و شیاطین 88 بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. از بررسی کاربرد واژه شیطان در قرآن و گفتار مفسران برمی آید که معمولاً مقصود از شیطان یا مصداق بارز آن، ابلیس است.[8]در قرآن کریم پس از سرباززدن ابلیس از سجده، از وی با عنوان «الشَیطان» یادشده است. (بقره/2، 36؛ اعراف/7، 20؛ طه/20، 120) از این رو، به نظر برخی، مقصود از «الشَیطان» همه جا ابلیس است.[9]

برابر برخی روایت ها، نام اصلی ابلیس، حارث/حرث بوده است که به سبب عبادت طولانی، او را عزازیل (عزیز خدا) خطاب می کردند. وی پس از غرور ورزیدن، ابلیس و پس از امتناع از سجده بر آدم و رانده شدن از درگاه الهی، شیطان نام گرفت.

[10]

ماهیت ابلیس: بسیاری از مفسران[11] ابلیس را از جن شمرده و از وی با عنوان پدر جن (ابوالجن) یاد کرده اند.[12]صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایت ها[13]، به آیاتی همچون {فَسَجَدُوا إِلا إِبلِیسَ کَانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ...} (کهف/18، 50) استناد کرده اند.

براساس آیات قرآن، انسان از خاک و جن از آتش آفریده شده (حجر/15، 26-27) و برپایه روایت ها، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده است.[14]ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: {خَلَقتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقتَهُ مِن طِینٍ} (ص/38، 76)، بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شده اند. گروهی دیگر از مفسران، ابلیس را از جنس ملائک دانسته اند.

[15]آلوسی این رأی را به بیشتر صحابه و تابعان نسبت داده است.[16]صاحبان این نظر افزون بر روایت ها[17]به ظاهر آیاتی مانند {وَإِذ قُلنَا لِلمَلائِکَةِ اسجُدُوا} (بقره/2، 34) تمسک کرده اند[18]و درباره آیه {کَانَ مِنَ الجِنِّ} (کهف/18، 50) توجیه هایی آورده اند.[19]از بررسی مجموع ادلّه و روایت ها برمی آید که ابلیس از جنّ بوده؛ ولی به سبب عبادت فراوان، در جایگاه قدسی فرشتگان قرار داشته و از همین رو، امر به سجده او را نیز در برگرفته است.

واژه ابلیس در قرآن کریم 11 بار از جمله نُه بار در داستان آفرینش آدم و فرمان سجده برای وی آمده است. بر پایه آیات قرآن (ص/ 38، 71-76) پس از خلقت آدم(ع) خداوند به فرشتگان فرمان داد نزد وی سجده کنند. فرشتگان اطاعت کردند؛ اما ابلیس که خود را برتر از آدم می پنداشت، با این فرمان الهی مخالفت کرد و خداوند او را از مقامش راند و لعنت کرد. از آن پس ابلیس از خداوند خواست که او را تا روز قیامت مهلت دهد: {قَالَ رَبِّ فَأَنظِرنِی إِلَی یَومِ یُبعَثُونَ*قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ} (حجر/15، 36-37)؛ آنگاه که ابلیس مهلت یافت، سوگند یاد کرد که غیر از بندگان مُخْلَص همه را گمراه کند: {إِلَی یَومِ الوَقتِ المَعلُومِ*قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغوِیَنَّهُم أَجمَعِینَ*إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ} (ص/ 38، 81-82) برپایه آیه {لأقعُدَنَّ لَهُم صِرَاطَکَ المُستَقِیمَ} ابلیس بر سر راه راست بندگان خداوند کمین کرده است. (اعراف/ 7، 16)

وسوسه گری ابلیس: برپایه آیات قرآن، ابلیس و خاندان و دستیارانش حتی در برابر پیامبران به دشمنی برخاسته اند: {وَکَذَلِکَ جَعَلنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإنسِ وَالجِنِّ} (انعام/6، 112)و برای رویارویی با اهداف و آرزوهای انبیا، کوشش هایی فریبکارانه پی افکنده اند. (نحل/16، 63؛ حجّ/22، 52)

تلاش های دشمنانه ابلیس بر ضد آدم(ع) مشتمل بر وسوسه: {فَوَسوَسَ إِلَیهِ الشَّیطَانُ}(طه/ 20، 120)، سوگند دروغ خیرخواهی: {وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ} (اعراف/ 7، 21)، فریبکاری و ایجاد زمینه هبوط از بهشت: {فَأَزَلَّهُمَا الشَّیطَانُ عَنهَا فَأَخرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلنَا اهبِطُوا} (بقره/ 2، 36) است.

برپایه روایتی، هنگامی که خداوند خواست توبه آدم را بپذیرد، جبرئیل را نزد او فرستاد تا مناسک حج را که زمینه پذیرش توبه اش را فراهم می کرد، به او بیاموزد. آن دو نخست به سوی بیت الله و سپس عرفات و مزدلفه رفتند. جبرئیل به آدم(ع) فرمان داد تا سنگریزه هایی از آن مکان جمع کند و با خود همراه ببرد.[20]پس از ورود به منا و انجام اعمال ویژه آن، آن دو به سوی خانه خدا حرکت کردند و در محل جمره عقبه با ابلیس روبه رو شدند. ابلیس خواست آدم(ع) را از ادامه همراهی با جبرئیل منصرف سازد. آدم به امر جبرئیل، با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد و با پرتاب هر سنگ تکبیر گفت. در روز دوم نیز ابلیس در مکان جمره اول و دوم و سوم به آدم(ع) نزدیک شد که به فرمان جبرئیل هر بار با زدن هفت سنگ همراه با تکبیر او را از خود دور کرد. همین کار در روزهای سوم و چهارم نیز ادامه یافت. آنگاه جبرئیل به آدم گفت: از این پس هرگز او را نخواهی دید.[21]

برپایه روایتی از امام صادق(علیه السلام)، نخستین کسی که رمی جمرات کرد، آدم(ع) بود که به فرمان جبرئیل چنین کرد؛ زیرا شیطان در آن مکان بر او نمایان شده بود.[22]

نمونه دیگر از وسوسه های ابلیس، وسوسه ابراهیم(ع) بود. برپایه آیات قرآن، پس از آن که ابراهیم(ع) در خواب دید فرزندش اسماعیل(ع) را قربانی می کند، از خود او در این باره نظر خواست. اسماعیل(ع) گفت: آنچه را بدان امر شده ای، انجام ده. من به خواست خدا صبر خواهم کرد: {قَالَ یَا بنی إِنِّی أَرَی فِی المَنَامِ أَنِّی أَذبَحُکَ فَانظُر مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَل مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ}. (صافّات/37، 102)

برپایه نقل مفسران، هنگامی که ابراهیم(ع) خواست فرمان خدا را اجرا کند، ابلیس کوشید با وسوسه و تردید افکنی در دل او و همسر و فرزندش، نگذارد فرمان خدا را عمل کند. ابلیس که می پنداشت اگر در این هنگام بر آل ابراهیم پیروز نشود، از آن پس هرگز موفق نخواهد شد. نخست به سراغ همسر ابراهیم رفت و او را از تصمیم ابراهیم(ع) آگاه و او را وسوسه کرد تا نگذارد فرزندش را قربانی کند. همسر ابراهیم(ع) به او گفت: چون فرمان خداست، ما به آن راضی و تسلیم هستیم. چون ابلیس از او نومید شد، نزد اسماعیل رفت و او را نیز وسوسه کرد. وی پاسخ داد: چون فرمان خداست، به حکم الهی راضی و تسلیم امر او هستم. آنگاه نزد ابراهیم(ع) رفت و به ایشان گفت: شنیده ام که شیطان تو را در خواب، خیالی فاسد در سر افکنده که پسر خویش را قربانی کنی. ابراهیم(ع) دانست که او شیطان است و وی را از خود راند. ابلیس از او هم نومید شد.

برپایه نقل ابن عباس، چون ابراهیم(ع) به مشعرالحرام آمد تا پسرش را قربانی کند، شیطان بشتافت تا نزد ابراهیم(ع) آید که ایشان بر وی سبقت گرفت. از آنجا به جمره اولی آمد تا از امتثال امر الهی به دست ابراهیم(ع) پیشگیری کند. ایشان با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد. از آنجا به جمره دوم رفت و شیطان را دید و با زدن هفت سنگ دیگر او را از خود دور کرد. سپس به سوی جمره عقبه رفت و شیطان را دید و هفت سنگ دیگر به او زد. این پرتاب سنگ در جمرات از جمله مناسک حج شد.[23]

روایتی از علی(ع) درباره رمی ابلیس به فرمان جبرئیل به دست ابراهیم(ع) در جمرات سه گانه و سنت شدنش در مناسک حج، مؤید همین مطلب است.[24]برپایه روایتی از امام سجاد(ع) تمامیت حج هر حج گزار به این است که هنگام رمی جمرات، قصد رمی دشمن خویش ابلیس و خاندان او کند.[25]

در اینکه ذبیح کدام یک از فرزندان ابراهیم(ع) بوده، در میان مفسران اختلاف نظر است.[26]برخی او را اسحاق و گروهی دیگر اسماعیل دانسته اند. با توجه به شواهد روایی، رأی اخیر قوی تر به نظر می رسد. [27] برپایه روایتی، ابراهیم(ع) هنگامی که خواست گوسفندی را به جای اسماعیل قربانی کند، ابلیس بر او ظاهر شد و خواست که ایشان قسمت هایی از آن ذبیحه را به او بدهد. وی فقط طحال آن را به او داد.[28]

برپایه روایتی از امام صادق(ع)سعی میان صفا و مروه بدین رو تشریع شد که ابلیس در این مکان بر ابراهیم(ع) ظاهر گشت و جبرئیل به ایشان فرمان داد تا بر او سخت گیرد و او را از خود دور کند. ابراهیم(ع) به صورت هروله در پی ابلیس حرکت کرد و ابلیس گریخت و از این رو هروله در آن مکان سنت شد.[29]

برپایه روایتی دیگر از آن امام، هنگام ورود به مسجدالحرام از در بنی شیبه تکبیر گفتن سفارش شده است زیرا ابلیس و یاورانش در این مکان راه را بر حاجیان و زائران تنگ می کنند و هنگامی که با صدای تکبیر وارد شوندگان روبه رو می شوند، وحشت زده از این مکان می گریزند و فرشتگان تا راهی دور آنان را تعقیب می کنند.[30]

ابلیس و تغییر تلبیه قریش: تلبیه قریش و عرب در حج چنین بود:«لَبَّیک اللهم لَبَّیک، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک، إنَّ الحمد و النعمة لَکَ والمُلْک لا شَریکَ لَک». این تلبیه ابراهیم(ع) و دیگر پیامبران الهی بود تا آنکه روزی ابلیس به صورت پیرمردی بر آنان ظاهر شد و با این استدلال که پیشینیان و نیاکان آنان چنین تلبیه نمی گفته اند، تلبیه ایشان را چنین تغییر داد:«لَبَّیک اللهّم لَبّیک، لا شریک لَک إلّا شریک هُوَ لَک تَمْلِکه و مایَملِک». از آن پس قریش به همین صورت تلبیه می گفتند تا آن که پیامبر گرامی(صلی الله علیه و اله) به رسالت مبعوث شد[31]و چنین تلبیه ای را شرک دانست.[32]

حضور ابلیس در دارالندوه و غدیر: برپایه نقل های تاریخی، ابلیس در جلسه ای که با حضور سران قریش در دارالندوه مکه برای تصمیم گیری درباره قتل پیامبر(ص)تشکیل شده بود، به صورت پیرمردی نجدی شرکت داشت و پیشنهاد کسانی را که به حبس یا تبعید رسول خدا(ص) قائل بودند، با تردید روبه رو ساخت و پیشنهاد ابوجهل را برای قتل ایشان با مشارکت 40 نفر از قبایل مختلف مشرکان تأیید کرد. از این رو، در میان مشرکان اتفاق نظر بر قتل پیامبر(ص) حاصل شد.[33]

برپایه روایتی از امام صادق(ع) ابلیس و خاندانش در روز عید غدیر خم هنگام ابلاغ امامت و ولایت علی(ع) از سوی پیامبر حاضر بودند و ابلیس به خاندانش اختلاف و تفرقه در میان اصحاب پیامبر(ص) در این زمینه را خبر داد.[34]

منبع: حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت

/م118