مراسم هیئت انصار العباس(ع) با سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق برگزار شد
وارث: جلسه هفتگی هیئت انصار العباس علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق و مداحی سید محمد جوادی، امیر احمدی و دیگر ذاکرین اهل بیت علیه السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام موسوی مطلق را می خوانید:
یکی از بزرگان نقل میکند؛ خودم از فرزند مرحوم آقاسید مرتضی کشمیری که خاتم کرامات بودند این روایت مشهور ایشان را شنیدم، «روزی پدرم قصد ورود به حجره را داشتند و درب قفل شده بود هر کاری کردند قفل باز نمیشد؛ شخصی گفت شنیدهام اگر اسم مادر حضرت موسی را بیاورید درب و قفل بسته باز میشود آنجا بود که به غیرت سیدی آقای کشمیری برخورد و نام مادرشان حضرت زهرا سلام اللّه علیها را آوردند و درب باز شد».
این بزرگوار میگویند از فرزند آقای کمشیری رمز ماندگاری و موفقیت پدرشان را پرسیدم؟ گفتند خواندن نماز شب و رسیدن به محضر آقای قاضی.
پدر در اواخر عمر نابینا شده بودند، وقتی وارد محفلی میشدند کفشهایشان را تکیه میدادند به دیوار که مشخص شود. روزی هنگام خروج از محفلی دیدیم پدر هم تشریف میبرند همزمان خواهر من هم از مجلس خارج شدن و کفش پدر را جفت کردند؛ پدر نشستند و گریه کردند و خواهرم گفتند که تو دختر رسولالله هستی و کفش جلوی پای من جفت میکنی؟
یکی از بزرگان که من معتقدم کرامات بسیاری دارند میفرمودند مادر ما علاقه زیادی به سنگک داشت ولی اجازه نمیداند که ما برویم و برای ایشان نان بخیریم چون معقتد بودند و میگفتند من حیا میکنم از اینکه شما فرزندان پیغمبر بخواهید کاری برای من انجام بدهید.
امشب 22 ذیالحجه مصادف است با سالروز شهادت یکی از اصحاب بزرگ و وفادار آقا حضرت علی (علیهالسلام) حضرت میثم تمار؛ میثم تمار هم همچون اکثر یاران ائمه اطهار علیهمالسلام اصالتا ایرانی تبار بودند که یکی از اتهامات ایشان هم همین بوده. ایشان غلام زنی از قبیله بنیاسد بودند که حضرت علی علیهالسلام ایشان را میخرند و آزاد میکنند. یا امیرالمؤنین علی علیهالسلام امشب مارا هم همچون میثم امشب بخر اما آزادمان نکن.
آقا حضرت علی علیهالسلام وقتی میثم را خرید آزاد کرد؛ نام او را پرسید و جناب میثم گفت «صالح» که در آنجا آقا فرمودند پدرت نام تو را در ایران میثم گذاشته است، و آمدن تو را پیغمبر به من خبر دادند.
ایشان از خواص و نزدیکان حضرت علی علیهالسلام بودند و جزء یاران خاص حضرت بشمار میرفتند که اسرار بسیاری در علوم مختلف را از آقا علی علیهالسلام شنیده و آموخته بودند. ابن عباس از علمای برجسته شیعه نیز در کنار جناب میثم تلمز میکردند و از علومی که حضرت علی علیهالسلام به ایشان یاد داده بودند استفاده میکردند.
نصفه شب درب خانه حضرت زهرا سلاماللّه علیها را زد و گفت از نخلستان رد میشدم که صدای ناله حضرت علی علیهالسلام را شنیدم و نالهی زدند و برروی زمین افتادند که خانم فرمودند علی علیهالسلام از عظمت خداوند است که در مقام بندگی اینگونه عبادت میکند و این حالات هر شب علی علیهالسلام است.
جناب میثم میگویند؛ حضرت علی علیهالسلام مرا با خود بیرون کوفه بردند حضرت چهاررکعت نماز خواندند و بعد از نماز صد مرتبه گفتند «العفو» بعد برگشتیم.
حضرت میثم جای دیگر میگوید روزی حضرت مرا با خود به صحرا بردند و دور من خطی کشیدند و گفتند از این خط بیرون نیا که من پیش خود گفتم چرا ایشان با این همه دشمنی که دارند تنها راهی شدند؟ به این افکار بودم که از خط خارج شدم تا دنبال آقایم بروم و ایشان را تنها نگذارم، کمی که جلو آمدم دیدم ایشان گودالی حفر کردند که در آنجا مشغول عبادت هستند و عبارتی میگویند؛ حضرت متوجه من شدند و من را توبیخ کردند که چرا نافرمانی کردم؟ گفتم خوف جان شما را داشتم؛ حضرت به من فرمودند میثم: چیزهایی در سینهام است که باید آنرا در این گودالها دفن کنم.
وقتی امام حسین علیهالسلام به سمت کربلا حرکت کردند، میثم نزد امسلمه رفت و سراغ امام را گرفت که شنید امام در باغ خودشان است همین که خواست راهی شود امسلمه دستور داد تا محاسن جناب میثم را خوشبو کنند و بعد به ایشان گفت من از پیغمبر شنیدهام که این محاسن به خون سرت خزاب خواهد شد که حضرت میثم در جواب ایشان گفت «من همیشه از خداوند خواستهام که خونم در راه اهل بیت علیهالسلام ریخته شود».
عبیدالله پس از حرکت امام حسین علیهالسلام دستور زندانی کردن میثم و مختار را داد؛ پس از آن به او خبر دادند که میثم از خواص یاران حضرت علی علیهالسلام بوده است و او تعجب کرد که چرا حضرت یک عجمی را به دیگران ترجیح داده است؟
پس از شهادت مسلم که هیچ کدام مردان عرب جرأت نکردند سمت جنازه ایشان بروند تنها زن میثم تمار بود که رفت و جنازه سفیر امام حسین علیهالسلام را دفن کرد.