آموزگار پیام رسانى در اسارت
همراهى با پدر با بیمارى و تب سخت در کربلا. یار و مددکار عمه در رنج و سختیهاى اسارت. پیامرسانى و تثبیت ارزشهاى نهضت و عرصه جهاد فرهنگى و تبیین آرمانهاى آن قیام مقدس. افشاى فساد بنى امیه و خاندان ناپاک آن. دفاع از مظلوم و انتقام از ظالم با خطبه و سخنان حماسى و مخلصانه. بارورساختن یاد و خاطره حماسهسازان عاشورا در نهاد جامعه اسلامى. سخنان شکننده و افشاگرانه او در مسجد اموى شام. شعلهورنمودن احساس گناه در مردم و روحیه انتقامجوئى در آنان. سخنان روشنگرانه به هنگام عزادارى بر مزار پیامبر بعد از واقعه کربلا. حمایت و رسیدگى به معیشت خاندان شهدا. در عصر نومیدى از پیروزى و حرکت مسلحانه، سخنگفتن. مبارزه با غلوگرایان. هدایت منحرفین و فریبخوردگان در اثر تبلیغات بنىامیه و مروانیان و جبرگرایان که تلقین مىکردند که عاشورا و کشتهشدن امام کار خدا بود. حمایت و هدایت مبارزین و انتقامجویان از خون شهدا. آمادهکردن زمینه انقلاب فرهنگى براى فرزند و پیشواى بعد از خود. نقل و بحث احادیث پیامبر که سالها ممنوع شده بود. تبیین تفکر اصیل اسلامى، براى جامعه. تربیت شاگردانى چون ابو حمزه ثمالى و 170 شاگرد دیگر. خرید بردگان و تربیت آنان و سپس آزادکردن آنها. تلاشهاى فرهنگى و علمى و جهاد عقیدتى.... ?
الف) اوضاع زمان امام سجاد(ع)
عصر اختناق و خشونت
بعد از شهادت امام حسین(ع) چنان جو رعب و وحشت بر حجاز و عراق حاکم شد که امام سجاد(ع) با اشاره به این وضع ناگوار مىفرمود: ما بمکه و المدینه عشرون رجلا یحبنا؛ در تمام مکه و مدینه حتى بیست نفر هم ما را دوست ندارند. فضلبن شاذان یکى از محدثان برجسته شیعه در زمان امام جواد(ع) مىگوید: در آغاز امامت علىبن الحسین(ع) جز پنج نفر، پیرو (جان برکف) او نبودند که عبارتند از: سعیدبن جبیر، سعیدبن مسیب، محمدبن جبیربن مطعم، یحیىبن ام الطویل و ابوخالد کابلى.
زندگى امام پر از حوادث است. هتک حرمت به اندازهاى است که بنىامیه در زمان امام، اسبهایشان را در مسجد النبى کنار قبر پیامبر مىبندند.
حکومت سیاه عبدالملک
بیست و یک سال از امامت امام سجاد(ع) با خلافت عبدالملک مصادف بود. عبدالملک مردى ستمگر بود. پیش از حکومت، اوقات خویش را در مسجد مىگذراند بهطورىکه او را حمامه المسجد؛ کبوتر مسجد مىگفتند. پس از مرگ پدرش مروانبن حکم، هنگامى که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود، با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: اینک بین من و تو جدائى افتاد و دیگر با تو کارى ندارم. او پس از شکستدادن عبداللهبن زبیر، وارد مدینه شد و ضمن سخنانش گفت: من نه همچون خلیفه خوارشده (عثمان)، نه همچون خلیفه آسانگیر (معاویه) و نه مانند خلیفه سستخرد «یزید» هستم، من این مردم را جز با شمشیر درمان نمىکنم.
عبدالملک به قدرى ظلم کرد که نور ایمان در دلش خاموش شد. خودش به سعیدبن مسیب گفت: چنان شدهام که اگر کار نیکى انجام دهم، خوشحال نمىشوم و اگر کار بدى از من سر زند، ناراحت نمىگردم. سعید گفت: مرگ دل در تو کامل شده است.
حجاج در مدینه گردن گروهى از صحابه مانند «جابربن عبدالله انصارى»، «انسبن مالک» و «سهل ساعدى» را به قصد خوارکردن آنان داغ نهاد و در کوفه گفت: سرهایى را مىبینم که چون میوه رسیده، موقع چیدن آنها فرا رسیده و اینکار به دست من انجام مىگیرد.
وارد بصره هم که شد و به مسجد رفت. در بین صحبت عمامه از سر برداشت. یارانش به مردم حمله کردند و به قدرى از آنان کشتند که خون تا درب مسجد و بازار جارى گردید.
وضعیت اسفبار مردم
مردم مسلمان عصر امام بهعلت تبلیغات و فعالیتهاى سیاسى و فرهنگى حکومتهاى نامشروع در برابر حقایق سیاسى و مذهبى در نهایت جهالت و بىدینى بهسر مىبردند. نوآورى و عقاید گمراهکننده و باطل بهعنوان احکام و عقاید مذهبى، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود. در چنین شرایطى، بزرگترین و مهمترین مسؤولیت امام سجاد(ع) احیاى مجدد اسلام ناب محمدى(ص)، تبیین جایگاه امامت و رهبرى اهل بیت، مبارزه با جهالت سیاسى و مذهبى مردم و تربیت مجاهدان واقعى بود. امام(ع) مىباید در برابر حقایق سیاسى اسلام روشنگرى مىکردند بهویژه که درباره امامت و رهبرى و افشاگرى علیه حکومتهاى غاصب و ظالم وترویج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود که شیعیان و مسلمانان را براى مبارزه و جهاد علیه ظلم، بدعت و گمراهى آماده مىساختند. آنحضرت موفق شدند که در سختترین شرایط و با استفاده از بهترین شیوههاى تبلیغاتى و مبارزاتى، در اهداف خویش موفق و پیروز شوند.
ب) اقدامات حضرت
بیمارى بر اساس مصلحت الهى
حضرت فقط در شب عاشورا مریض بودهاند و البته این مرض در روز عاشورا بهخصوص در هنگام وداع آخرین با پدر بهشدت رو به وخامت گذاشته و حال جسمانى حضرت در آن موقع بسیار وخیم گزارش شده که دیگر حتى توانایى نشستن هم نداشتهاند. مرحوم علامه مجلسى در بحار الانوار از کتاب (المقتل) احمدبن حنبل نقل مىکند که سبب بیمارى امام سجاد(ع) در کربلا این بود که گوشهاى از یک زره دستش را مجروح کرد. این مطلب را نمىتوان قطعاً رد یا قبول کرد ولى به هر حال با توجه به ضرورت ادامه حیات حضرت امام زینالعابدین(ع) بعد از پدر بزرگوارش، حکمت الهى اقتضا مىکرد تا او در هنگامه نبرد در روز عاشورا، مریض باشد.
گریه امام سجاد(ع) سلاح مبارزه
حضرت سجاد(ع) بنیانگذار فرهنگ سوگوارى و گریه در میان مؤمنان، بعد از شهادت پدر ارجمند خویش در حدود 35 سال امامتش به این روش ادامه داد تا جایى که یکى از بکائین پنجگانه تاریخ نامیده شد.
روایت شده در باره امام سجاد(ع) با آن مقام حلم و بردبارى که داشت که در وصف نگنجد، بسیار گریه بر پدر بزرگوارش مىنمود و بر یاد آن مصیبتتها صاحب شکوى و اندوه عظیم بود؛ چنانکه از امام صادق(ع)روایت است که فرمود: امام مدت چهل سال بر پدر بزرگوار خود گریه نمود و در این مدت چهل سال، روزها روزه و شبها به عبادت قیام داشت و چون هنگام افطار مىشد، غلام آنحضرت آب و طعام در پیش روى آنجناب حاضر مىنمود و از امام میخواست تا از آنها میل فرماید، امام فرمود: فرزند رسول خدا را گرسنه شهید نمودند، فرزند پیغمبر را در حالى که عطشان بود شهید کردند.
پیوسته این سخن را مىگفت تا آن طعام از اشک چشم آنحضرت تر مىگردید و آب آشامیدنى نیز با اشک دیدگانش ممزوج مىشد و به این حال بود تا اینکه از دار دنیا وفات کرده و با پروردگارش ملاقات نمود.
به حضرت مىگفتند: اى سید و مولاى ما! آیا وقت آن نرسیده که اندوه شما تمام و گریهتان اندک شود؟ فرمودند: واى بر تو! یعقوب دوازده پسر داشت، خداوند یکى از پسرانش را از نظر او غائب گردانید، از اندوه هجران او، موى سرش سفید گشت و از انبوه غم کمرش خم شد و چشمانش از بسیارى گریه، نابینا گردید و حال آنکه هنوز فرزندش زنده بود، ولى من به چشم خود دیدم که پدر و برادر و هفده نفر از اهلبیتم در برابر چشم خویش، آن دشمنان کافرکیش، کشته و بر خاک افکندند؛ پس چگونه اندوه من تمام و گریهام اندک شود؟
زمینهساز انقلابى عظیم
مقایسه اوضاع جامعه در ابتداى دوران امامت حضرت سجاد با انتهاى آن بهوضوح بیانگر وسعت فعالیت آنحضرت در طول این 34 سال است. شیوه مواجهه امام با حاکمان بسیار بیرحم دوران خود، جهتگیرى هدفدار در برابر عالمان دنیازده، راهنمایىهاى دقیق و تشکیلاتساز ایشان به اندک شیعیان باقىمانده و برخورد آنجناب با عموم مردم، در کنار هم، مجموعهاى منسجم و کاملا برنامهریزىشده از اقدامات را نشان مىدهد که نتیجهاش را امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برداشت کردند. این در حالى است که محضر درس فرزندش امام باقر(ع)، حلقه تجمع افراد بسیارى است که به شوق فراگیرى معرفت، نزد حضرت جمع شدهاند.
روشن است که چنین تغییرى یکشبه اتفاق نمیافتد. تلاشهاى 34 ساله امام سجاد(ع) نقش بسیار مهمى در این تغییر داشته است.
همراه با کاروان اسارت
مأموریت حضرت سجاد(ع) و زینب کبرى(س) از آن زمان آغاز شد که اهل بیت اسیر را از قتلگاه عشق و راهیان بهسوى الله و از کنار نعشهاى پاره پاره به خون خفته جدا کردند. حضرت سجاد(ع) را در حال بیمارى بر شترى بىهودج سوار کردند و دو پاى حضرتش را از زیر شکم آن حیوان به زنجیر بستند. سایر اسیران را نیز بر شتران سوار کرده، روانه کوفه نمودند.
همهمه از مردم برخاست و کمکم تبدیل به گریه شد. حضرت سجاد(ع) در حال اسارت و خستگى و بیمارى به مردم نگریست و فرمود: اینان بر ما مىگریند؟ پس عزیزان ما را چه کسى کشته است؟
در شام در مقابل پیر مردى که على و خاندانش را نفرین مىکند با اشاره آیات اهل بیت و ذى القربى خود را معرفى کرده و پیر مرد توبه و به دستور یزید گردن زده مىشود.
امویان براى فریب افکار عمومى شگردهاى فراوانى داشتند که یکى از راهکارهاى اساسى آنان جبرگرایى بود. در برابر هر کارى تلقین مىکردند که این کار خدا بود که اینگونه شد و اگر مصلحت خدایى ایجاب نمىکرد اینگونه نمىشد و این خود یکى از حربههاى سیاسى آنان براى تداوم ظلم و جنایت بود. امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. مردمان مقهور سیاست جهالتپرورى امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد(ص) و على(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد.
و در جاى دیگر اینگونه سخن مىگوید: انابن مکه و منى انابن زمزم و صفا.. من پسر مکه و منى و زمزم و صفا هستم، من پسر کسىکه حجرالاسود را جاى خود قرار داد هستم، من پسر بهترین انسانهایم، من پسر معراجم، من پسر على مرتضایم و ادامه داد و مردم مىگریستند تا زمانیکه یزید ترسید و دستور داد اذان بگویند تا آشوب به پا نشود و امام براى هر فراز اذان شعارهائى مىداد تا به اشهد ان محمدا رسول الله رسید و امام فرمودند: یزید! محمد جد کیست؟ چرا فرزندش را کشتى؟ و باقیماندگان را اسیر و منزل به منزل بردى؟ و صداى اعتراض مردم بلند شد، گروه زیادى از یزید جدا شدند، یزید پشیمان شد و دستور داد سرهاى بالاى نیزه را محترمانه به قصر آورده و تمام گناهان را به گردن ابن زیاد انداخت و او را لعنت کرد و تسلیم امام سجاد(ع) گردید.
حضرت زینب(س) به همراه امام، مجلس عزاى با شکوهى به مدت هفت روز برپا مىنمایند. شهادت امام حسین(ع) و یارانش تا حدودى این اسرار را برملا کرد ولى اسارت امام سجاد (ع) پرده تزویر و ریاکارى را از چهره بنى امیه بالا زد و عدم پایبندى آنان به تعهدهاى دینى و اخلاقى و رسوایىها و فجایع آنها را روشن ساخت. و بالاخره یزید مجبور به تحویل سرهاى شهداء و آنچه به غارت رفته مىشود و اجازه مىدهد تا به سرپرستى خود امام کاروان به سمت مدینه حرکت کند.
امام به کربلا که مىرسند سرها را به بدنها ملحق و به عزادارى مىپردازند. سومین مراسم عزادارى هم در مدینه وقتى بر مزار پیامبر مىرسند بر پا مىشود (اى مردم کدام دل است که براى مصائب حسین شکافته و اندوهگین نشود؟ کدام چشم است که خود را از ریزش اشک براى حسین نگه دارد؟ همه موجودات هستى بر او گریستند) و مردم هم بهخوبى استقبال مىکنند.
امام پس از ماجراى عاشورا، فضاى حاکم بر جامعه را بهطور کلى تغییر داد، وى در قالب شکایت و دعا به تعلیم وتربیت و جبران انحرافات که در دین وارد شده مىپردازد. قسمتى از این دعاها به نام صحیفه سجادیه گردآورى شده که آنرا زبور آل محمد هم مىگویند و در حقیقت این کتاب در لباس دعا تعلیمدهنده دین و اخلاق است و چگونگى ستایش خدا و معناى واقعى صلوات (بهخصوص آل محمد) را تأکید و مطرح مىسازد.
امام از سلاح دعا براى خنثىکردن حوادث استفاده مىکرد آنقدر جاذبه دعا و کلمات بالا بود که محبوبیت خاصى بین مردم، بهخصوص اهل سنت پیدا کرد و از طرفى کلیه مصیبتها و مشکلات زمان خود را بهوسیله دعا بیان فرمودهاند. امام با فرهنگ تقیه هم باعث حفظ تشیع مىشد و هم احساس گناه را بر مردم شعلهور کرد، بهطورى که بنیاد 5 جنبش را باعث شد.
برخى دیگر از اقدامات امام(ع)
1. دایرکردن حوزه درس در موضوعهاى فقه، تفسیر، حدیث، فلسفه، کلام، عرفان و اخلاق.
2. آنحضرت هر روز جمعه جلسه سخنرانى عمومی برگزار مىفرمود و به پند و اندرز مردم، ترغیب به زهد در دنیا و شوق به آخرت و انتقال معارف مىپرداخت.
3. آنحضرت، شاگردان بسیاری را تربیت کرد که برخى از آنان از بزرگان و سرآمدان دانشمندان اسلامى شدند.
4. مبارزه با فساد اخلاقى.
5. توجه به خدا؛ پیروى از قرآن و سنت و نیز تقویت ایمان مردم و آشتىدادن امت با امام و اهل بیت.
6. مبارزه با قصاصین؛ قصهپردازان که ابزار دست حاکمان بودند و سیاستهاى دیکتهشده آنها را با هنرمندى و هنرنمایى بر مردم تحمیل و به آنان تلقین مىکردند.
7. گسترش اعتقاد به اصول اسلامى؛ امام در قالب دعا، مضامین بلند توحیدى را تعلیم دادند.
8. مباحث علمى؛ امام به آوردگاه ارباب مذاهب رفته و با استدلالهاى قوى، کید آنان را در هم مىشکست.
9. مقابله با مدعیان عقلگرایى؛ امام در جبهههاى مختلف اعتقادى، یک تنه به مقابله مدعیان عقلگرایى و با متمسکان به ظاهر کتاب خدا رفته و خانههاى عنکبوتى سستبنیان تفکر آنان را فرو مىریخت. سه گرایش اسلامى در اواخر نیمه اول قرن اول هجرى پا به عرصه اندیشه گذاشت؛ عدلیه، معتزله و اشاعره و بهمرور از دل مکتبها، گروهها و نحلههاى دیگرى بیرون آمد.
10. صحیفه سجادیه؛ مهمترین میراث فرهنگى امام سجاد(ع) صحیفه سجادیه مىباشد که همان قرآن صاعد و مجموعه ادعیهاى است که همه معارف الهى و آنچه مورد نیاز سالک الى الله است در آن گرد آمده و سرچشمه فیض، مشعل هدایت، مدرسه اخلاق و تهذیب بهشمار مىآید که همواره دست نیاز انسان بهسوى آن بلند است.
11. رساله حقوق امام سجاد(ع) کتاب قانون اسلام است و درتمام شئون و همه مناسبات و تعاملات انسان با خویشتن، با خدا، با دیگران و با محیط اطراف آن، قوانینى وضع و حقوق متقابلى تعریف کرده است.
12. افزون بر آن، دیوان شعرى منسوب به امام سجاد(ع) به جا مانده است.
/ف.م214