۳ توصیه امیرالمؤمنین(ع) برای اصلاح رابطه خود و خدا
از آنجایی که مفاد عهدنامه مالک اشتر از سوی امامی معصوم صادر شده است توجه به آن برای مدیران و کارگزاران جامعه ما نیز میتواند بسیار راهگشا باشد از این رو سلسله مباحثی را از کتاب «دلالت دولت» اثر مصطفی دلشاد تهرانی مدیرگروه نهجالبلاغه دانشگاه قرآن و حدیث برای عموم علاقهمندان ذکر کنیم.
اصلاح رابطه خود و خدا، مهمترین بنیان در حکومت و مدیریت
در اندیشه علوی، به تبع آموزههای قرآنی - نبوی مهمترین بنیان در حکومت و مدیریت اصلاح رابطه خود و خدا است، بدین معنا که انسان به میزانی که رابطه میان خود و پروردگار را اصلاح نماید و پرواپیشگی را بر خود حاکم سازد و در مرزهای اطاعت خدا حرکت کند، خداوند او را یاری فرماید و توانا سازد. به بیان، امیرمؤمنان علی(ع):
«مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاه»؛ هر کس [رابطه] میان خود را با خدا اصلاح کند، خدا [رابطه] میان او و مردم را اصلاح فرماید. و هر کس کار آن جهان خود را به صلاح آورد، خدا کار این جهان او اصلاح کند.
تواناییهای انسان در بیرون، حاصل تواناییهای انسان در درون است و تا کسی در درون به آرامش نرسد در بیرون آرامشبخش نخواهد بود، و تا زمانی که آدمی در درون خویش به مقامات بندگی دست نیابد در روابط و مناسبات بیرونی از خودخواهی و خودکامگی نمیرهد؛ و از این روست که هیچ قاعدهای چون اصلاح رابطه میان خود و خدا در حکومت و مدیریت تحولآفرین و فرخندهپی نیست. روابط و مناسبات حکومتی و مدیریتی برخاسته از روابط و مناسبات درونی و باطنی است؛ به بیان علی(ع):
«مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ»؛ هر کس باطنش را اصلاح کند خداوند ظاهرش را اصلاح کند و هر کس برای دینش کار کند خداوند دنیایش را کفایت کند، و هر کس میان خود و خدا را نیکو سازد خداوند میان او و مردم را نیکو کند.
لوازم اصلاح رابطه خود و خدا
امیرمؤمنان علی(ع) به سه موضوع اساسی برای اصلاح رابطه خود و خدا سفارش کرده است:
1. پیش گرفتن پروای خدا
2. مقدم داشتن اطاعت او بر دیگر کارها
3. پیروی از آن چه در کتاب خود بدان فرمان داده است، از واجبات و سنتها
این سه موضوع، بنیانهای اساسی در سازندگی شخص و جهتگیری او در حکومت و مدیریت است.
پرواپیشگی
امام علی(ع) پرواپیشگی را حق خداوند بر آدمیان معرفی کرده که برترین عامل اصلاح رابطه انسان با خداست؛ عاملی که در زندگی این جهانی و در حکومت و مدیریت آدمی را مصون و محکم و استوار میسازد، و او را از آسیب و سستی و ناراستی حفظ میکند، و در زندگی آن جهانی و در آن جا که اعمال به بار مینشیند، بهترین بهره و سعادت جاودانی را تدارک میسازد و در همین زمینه میفرمایند:
بندگان خدا! شما را سفارش میکنم به در پیش گرفتن پروای خدا، که پرواپیشگی حق خداست بر شما، و موجب حق شما شود بر خدا؛ و این که از خدا یاری خواهید در پرواداری، و از پرواداری یاری جویید در گزاردن حق باری تعالی، که پرواپیشگی امروز پناهگاه است و سپر، و فردا راهی است به سوی بهشت برتر، راه پوییدن پرواداری روشن است، و پوینده راه آن سودبرنده و امانتدار آن، نگاهدارنده.
آنان که بر اساس پرواپیشگی رابطه خود و خدا را اصلاح میکنند، به عزت الهی، عزت مییابند. در آموزههای علی(ع) آمده است:
«التقوی تعزّ، و الفجور تذل.»
پرواپیشگی عزت میبخشد و تبهکاری ذلیل میسازد.
آن که ملاحظه حق میکند و به آن ملاحظه خود نگهداری مینماید، به بیشترین توانایی، استواری، راستی و درستی دست مییابد.
«لا عزّ اعزّ منالتقوی»؛ هیچ عزتی عزتبخشتر از پرواپیشگی نیست.
مقدم داشتن اطاعت خدا بر دیگر کارها
امیرمؤمنان علی(ع) اطاعت خدا را بر هر کاری مقدم دانسته و زمامداران و مدیران را به پاسداشت این امر سفارش فرموده است. گذشته از مبنایی بودن این سفارش و جاری بودن آن در همه امور، تاکید امام (ع) در این جا از آن روست که آدمی در جایگاه قدرت در معرض وسوسه خودمداری، قدرتزدگی و مرزشکنی قرار دارد و این که به راحتی تصمیمات و اقدامات خود را توجیه نماید و درست پندارد. این تصور که اطاعت خدا در امور فردی و شخصی است و در زمامداری جایی برای ملاحظات الهی و مرزبانی نیست،تصوری دیرین و پرطرفدار است. به گمان بسیاری از زمامداران پاسداشت مقدم داشتن اطاعت خدا بر دیگر کارها، به معنای بسته شدن دستها در پیشبرد کارهاست؛ و همین گمان باطل منشا هرگونه تجاوز و حرمتشکنی شده است. علی(ع) به هیچوجه نافرمانی خدا را در فرمانبرداری کسی و پیشبرد کاری جایز نمیداند و میفرماید:
«لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ»؛ اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.
از علی(ع) روایت شده است که رسول خدا(ص) سپاهی گسیل داشت و مردی را به فرماندهی آن گماشت و به سپاهیان دستور داد که فرمان او را بشنوند و از او اطاعت کنند. فرمانده، آتشی برافروخت و به آنان امر کرد تا میان آتش روند. گروهی خواستند فرمان او را اطاعت کنند و وارد آتش شوند و گروهی خودداری کردند و گفتند: «ما از آتش فرار کردهایم.» خبر به پیامبر رسید. به کسانی که میخواستند وارد آتش شوند فرمود: «اگر وارد آتش میشدید، پیوسته تا روز قیامت در آتش میماندید.» و عمل آنان را که دستور فرمانده را نپذیرفته بودند، تایید کرد و از آنان تمجید نمود. آنگاه فرمود:
«لَا طَاعَةَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِی الْمَعْرُوفِ»
اطاعت در نافرمانی خدا معنا ندارد، اطاعت منحصرا در نیکی [و کار درست] است.
امیر مؤمنان علی(ع) آن گاه که محمد بن ابیبکر را به استانداری مصر گماشت، در عهدنامه خود به او در این راستا، چنین نوشت:
و بدان ابن محمد، پسر ابوبکر! که من تو را بر مردم مصر سرپرست گردانیدم، مردمی که در نظرم بزرگترین سپاهیان من هستند. پس تو را باید که با نفس خویش به پیکار درآیی و دین خود را حمایت نمایی، هر چند که در روزگار بیش از ساعتی نپایی؛ و خدا را به خاطر خشنودی هیچ یک از آفریدگانش به خشم میاور، که خشنودی خدا جاینشین دیگر چیزهاست و چیزی نیست - که توان گفت - جاینشین رضای خداست.