«ادخلوها بسلام آمنین» را به چه کسانی میگویند؟
*«ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنین» فردای قیامت، در عوض «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ»های دنیا!
برای همین است که در بحارالانوار، ج 44 آمده که پیامبر هم خطاب به بانوی مکرّمه، بی بی دو عالم فرمودند: «یا فاطمة کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکت علی مصاب الحسین ع» همه چشمها فردای قیامت گریان هستند الّا آن چشمی که برای مصائب حسین(ع) گریه کند. تازه بعد از آن هم میفرمایند: «فانّها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة» نه تنها فردای قیامت گریان نیستند، بلکه به واسطه نعمتهای بهشتی که به آنها دادند، خندان هستند. یعنی چشمهای اینها برق میزند، برق شادی! فردا همه چشمها گریان هستند، همه هراسانند، همه میترسند، امّا آن چشمی که برای حسین فاطمه(ع) گریه کرده، نمیترسد، نگران نیست، بلکه بشارتها را میبیند و خندان است، «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنین». خیلی جالب است. آیتالله احمدی میانهجی فرمودند: این «بِسَلامٍ آمِنین»، عوض آن «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ»ها هست.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ»
حسین جان! این جوانها دو ماه محرم و صفر مشکی پوشیدند، عزاداری کردند، اربعین شما را هم گرفتند، منتها باز هنوز میگویند بچّههای شما مصیبتزده هستند، وصلش میکنند تا عزای برادرتان، امام محتبی، جدّ مکرّمتان، پیامبر، فرزند باعظمتان، ثامن الحجج. محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. دو ماه محرم و صفر را عزاداری کردند به امیدی، قربانت بروم. به امیدی که آن روزی که همه گریان هستند، گریان نباشند. البته میدانم آقاجان من با این وضعی که دارم فردا هم گریانم، امّا فقط در این دلم یک امیدی دارم که بیایی بگویی نه، گریه نکن، من آمدم. بنا نیست که شما گریه کنی. آن موقع این گریه من مبدّل به شیرینی میشود.
مثل ما میدانی مثل چه میماند؟ ابوالعرفا تعبیر خیلی جالبی داشتند، بیان فرمودند: عین بچّه کوچک که یکی دو ساله است، زبان هم درآورده، وقتی دستش از دست مادر و پدر رها میشود و یک جاهایی در جمعیت دور میشود، این بچه زار زار گریه میکند. فرمود: آن جا فکر نکنید که اهل علمید و ...، نه، همه گریان هستند. چنان گریه میکنیم و ضجه میزنیم، چنان فغان میکنیم، امید نداریم، نمیدانی چه کنیم، اعمالمان چیست، گرفتار شدیم، بیچارهایم. عین بچّه گم شده در صحرای قیامت ضجه میزنیم، ناله و فغان میکنیم، داد میزنیم، هی صدا میزنیم، یکی بیاید ما را نجات دهد. بعد اگر ابی عبدالله بیاید، این بچه اگر یک ساعتی گم شده باشد، دیگر ناامید است، پدرش گم شده، مادرش گم شده، هرکه بیاید هی سر میکشد ببیند پدرش است، مادرش است، کسی هست امّا تا ببیند بابا آمد، این زبانش بند میآید، برق خوشحالی در چشمش میآید. این جا شاید همین است که پیامبر فرمود: این برق خوشحالی در چشمش میآید، خوشحال میشود، حسین فاطمه آمده است. صدایش میزند، میگوید تو چرا گریه میکنی؟! یک عمر میگفتی: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ »، یک عمر عزاداری کردی، یک عمر گریه کردی، این جا دیگر گریه نکن، این جا من آمدم. نمیدانی آن موقع چه میشویم، عین یک بچه کوچک به دامن ابی عبدالله میپریم.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَم
السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أولاد الحسین و علی أَصْحَابِ الْحُسَیْن»
*«ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنین» فردای قیامت، در عوض «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ»های دنیا!
برای همین است که در بحارالانوار، ج 44 آمده که پیامبر هم خطاب به بانوی مکرّمه، بی بی دو عالم فرمودند: «یا فاطمة کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکت علی مصاب الحسین ع» همه چشمها فردای قیامت گریان هستند الّا آن چشمی که برای مصائب حسین(ع) گریه کند. تازه بعد از آن هم میفرمایند: «فانّها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة» نه تنها فردای قیامت گریان نیستند، بلکه به واسطه نعمتهای بهشتی که به آنها دادند، خندان هستند. یعنی چشمهای اینها برق میزند، برق شادی! فردا همه چشمها گریان هستند، همه هراسانند، همه میترسند، امّا آن چشمی که برای حسین فاطمه(ع) گریه کرده، نمیترسد، نگران نیست، بلکه بشارتها را میبیند و خندان است، «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنین». خیلی جالب است. آیتالله احمدی میانهجی فرمودند: این «بِسَلامٍ آمِنین»، عوض آن «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ»ها هست.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ»
حسین جان! این جوانها دو ماه محرم و صفر مشکی پوشیدند، عزاداری کردند، اربعین شما را هم گرفتند، منتها باز هنوز میگویند بچّههای شما مصیبتزده هستند، وصلش میکنند تا عزای برادرتان، امام محتبی، جدّ مکرّمتان، پیامبر، فرزند باعظمتان، ثامن الحجج. محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. دو ماه محرم و صفر را عزاداری کردند به امیدی، قربانت بروم. به امیدی که آن روزی که همه گریان هستند، گریان نباشند. البته میدانم آقاجان من با این وضعی که دارم فردا هم گریانم، امّا فقط در این دلم یک امیدی دارم که بیایی بگویی نه، گریه نکن، من آمدم. بنا نیست که شما گریه کنی. آن موقع این گریه من مبدّل به شیرینی میشود.
مثل ما میدانی مثل چه میماند؟ ابوالعرفا تعبیر خیلی جالبی داشتند، بیان فرمودند: عین بچّه کوچک که یکی دو ساله است، زبان هم درآورده، وقتی دستش از دست مادر و پدر رها میشود و یک جاهایی در جمعیت دور میشود، این بچه زار زار گریه میکند. فرمود: آن جا فکر نکنید که اهل علمید و ...، نه، همه گریان هستند. چنان گریه میکنیم و ضجه میزنیم، چنان فغان میکنیم، امید نداریم، نمیدانی چه کنیم، اعمالمان چیست، گرفتار شدیم، بیچارهایم. عین بچّه گم شده در صحرای قیامت ضجه میزنیم، ناله و فغان میکنیم، داد میزنیم، هی صدا میزنیم، یکی بیاید ما را نجات دهد. بعد اگر ابی عبدالله بیاید، این بچه اگر یک ساعتی گم شده باشد، دیگر ناامید است، پدرش گم شده، مادرش گم شده، هرکه بیاید هی سر میکشد ببیند پدرش است، مادرش است، کسی هست امّا تا ببیند بابا آمد، این زبانش بند میآید، برق خوشحالی در چشمش میآید. این جا شاید همین است که پیامبر فرمود: این برق خوشحالی در چشمش میآید، خوشحال میشود، حسین فاطمه آمده است. صدایش میزند، میگوید تو چرا گریه میکنی؟! یک عمر میگفتی: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ »، یک عمر عزاداری کردی، یک عمر گریه کردی، این جا دیگر گریه نکن، این جا من آمدم. نمیدانی آن موقع چه میشویم، عین یک بچه کوچک به دامن ابی عبدالله میپریم.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَم
السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أولاد الحسین و علی أَصْحَابِ الْحُسَیْن»
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930929000132#sthash.yujQV7zO.dpuf