جلسه 49 محفل ادبی فرات در حسینیه سادات برگزار شد +گزارش تصویری

کد خبر: 24966
جلسه 49 محفل ادبی فرات با حضور استاد سید مهدی حسینی (منتقد) و شعر خوانی شاعران آیینی جواد هاشمی، احمد علوی، محمد بیابانی و با حضور جمعی از شاعران جوان اهل بیت علیه السلام و مداحی حاج مهدی عزیزیان در حسینیه سادات برگزار شد.

وارث: جلسه 49 محفل ادبی فرات با حضور استاد سید مهدی حسینی (منتقد) و شعر خوانی شاعران آیینی جواد هاشمی، احمد علوی، محمد بیابانی و با حضور جمعی از شاعران جوان اهل بیت علیه السلام و مداحی حاج مهدی عزیزیان در حسینیه سادات برگزار شد.

در ادامه متن اشعار خوانده شده توسط برخی از شاعران حاضر در این محفل را می خوانید: 

آقای مرتضی سلیمانی:

با نوشته دست خدا خاک پایتان 

هستیم تا قیام قیامت گدایتان

وقتی بهشت روی زمین شهر سامراست 

پرواز می کنیم فقط در هوایتان

مادر پدر نه ایل و تبار و عشیره ام 

هستند از ازل همگی جان فدایتان

هم عسکری و هم زکی و هم حسن 

ولی دل برده است کنیه ابن الرضایتان

کوری چشم زخم حسودان و دشمنان 

خیلی قشنگتر شده گنبد طلایتان

می خواستیم مزار تو مثل حسن شود 

با لطف او بنا شده صحن و سرایتان

قسمت نشد که کعبه بگردد به دورتان

یا آنکه مروه محو شود از صفایتان

زوار اربعین حسینند سرفراز 

از آن حدیث پر گوهرو دل ربایتان

کی می شود پیاده بیاییم از نجف 

هشت ربیع تا حرم سامرایتان

آنجا کنار صاحب عزا صاحب الزمان 

روضه بپا کنیم به پای عزایتان

از زهر و ضعف و ظرف پر از آب پیش رو 

از لرزش مزاحم در دست هایتان

از تشنگی و زخم لب و آب آبتان

از آن گریز آخرو از کربلایتان

نقد استاد حسینی : زبان شعر، زبانی روان است که یکی از معیارهای شعر خوب روان بودن شعر است که مخاطب بخواند و خوب بفهمد و عمق معنا را در لایه های خواندن بعدی بفهمد. این شعر هم رنگی از آن ویژگی دارد. سوال آنجاست که برخی از واژه ها خیلی عامیانه شده است، مثلاً  "گنبدِ طلا" شده "گنبد طلا" که ( ــِـ ) از وزن افتاده است. این نوع کاربردها گفتاری شدن و محاوره شدن کلام است و برایش توجیه شعری نداریم. گاهی عامیانه شعر می گویی که هیچ ایرادی ندارد، ولی وقتی عامیانه شعر می گویید نباید محاوره ای شود که این نکته است قابل توجه. در این شعر دو تلمیح عالی داشتید یکی اینکه حضرت حج نرفتند که با زبان شعری خیلی خوب اشاره شد و دوم بحث حدیث اربعین است که بدون هیچ اشاره مستقیمی اشاره شد.

...

آقای محمود عزیزی:

پدرم می گفت 

مرگ حق است و من 

تا ابد زنده خواهم ماند 

آخر از کودکی حق مرا خوردند

یتیمان شهر 

کلاه آهنی میخ دار بگذارند 

اینجا 

دست نوازش سنگین 

پایین می آید

خاک می خوری 

تحفه هایت بوی غربت می دهد 

کنج یک تاقچه زمینی 

چقدر غریبی 

کتاب آسمانی

نقد: شعری روشنگرانه و تأثیر گذار است. این نوع کارها را سپید نمی گویند و طرح است، طرح هایی کوتاه که تعداد واژه های محدودی دارد که تعداد مصرع ها و سطر هایش محدود است به همین خاطر احتیاط می کنند، هر چند که قول و نظر در وادی شعر سپید و طرح زیاد است.

...

آقای غلام حسینی:

حساب مدعیان در معادله برسد

قسم به حق که به حق این مقاوله برسد

بگو به ساحر نجران و قوم مدعیییش 

که میا معجزه های مباهله برسد

از این قبیله صاحب نفس دمی زحسین 

هلاکتان بنماید مقابله برسد

شکستتان بدهد تیغ ابروان حسن 

اگر که پای شما بر مجادله برسد

سپهر عصمت آنان چونان دعا بکند 

طنین نغمه آمین زچلچله برسد

سکوت فاتح خیبر خروش بت شکنیست 

بخوان زبرق نگاهش مقاتله برسد

اگر به دعوی نفرین رسول رحمت و عشق 

بلی به جذبه او ختم قائله برسد

نقد: لزومی ندارد که برای مباهله می خواهیم شعر بگوییم لزوماً این عبارت را در شعر به کار ببریم و قابش کنیم، برخی از قافیه هایی که آمده نیازی نیست که آنقدر زود وارد شعر شود و چون زمان حماسه است به چشم می آید.