دوستان اين افراد زياد و دشمنانشان اندك است!

کد خبر: 25444
سلام در لغت، به معناي سلامت از هر گونه نقص و عيب و فناست و چون خداوند فناناپذير و منزه از عيب و نقص است، يكي از نام‌هاي خدا «سلام» است.
وارث: هرگونه اظهار محبت در آغاز ملاقات «تحيت» است. پس در اصل، سلام همان تحيت، از ماده حيات و به معناي دعا كردن براي سلامتي و حيات ديگران است؛ خواه اين دعا به صورت «السلام عليكم» باشد يا «السلام علينا» يا «حَيّاك الله». بنابراين، روشن‌ترين مصداق تحيت سلام كردن است. اما بايد دانست كه در پي اين عمل آثار و بركات فراواني نهفته است؛ چنانكه در اين باره حضرت محمد (صَلى‏ الله ‏عَليه ‏وَ ‏آله) مي‌فرمايند: إنَّ أَولَى النّاسِ بِاللّه وَ بِرَسولِهِ مَن بَدا بِالسَّلامِ؛ نزديكترين مردم به خدا و رسول او كسى است كه آغازگر سلام باشد؛ و نيز اميرالمومنين علي (عَليه السَلام) فرموده اند: سلام هفتاد ثواب دارد كه شصت و نه تاى آن براى سلام كننده است و يكى براى جواب دهنده.


همچنين پيامبر (صَلى ‏الله ‏عَليه ‏وَ ‏آله) در باب آثار سلام نموده بيان داشته اند: اَلبادى بِالسَّلامِ بَرى ءٌ مِنَ الكِبرِ؛ سلام كننده، از تكبر به دور است؛ و نيز مي‌فرمايند: سلام را رواج ده تا خير و بركت خانه ات زياد شود؛ و در جايي ديگر اشاره مي‌نمايند: يكى از موجبات مغفرت، سلام كردن و سخن نيكو گفتن است.

علاوه بر اين از رسول مكرم اسلام (صَلى ‏الله ‏عَليه ‏وَ ‏آله) روايت شده است كه ايشان فرموده اند: هرگاه يكى از شما به خانه خود وارد مى شود، سلام كند، چرا كه سلام بركت مى آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس مى گيرند؛ و نيز مي‌فرمايند: به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد بهشت نمى شويد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد. آيا مى خواهيد شما را به چيزى راهنمايى كنم كه با انجام آن، يكديگر را دوست بداريد؟ سلام كردن بين يكديگر را رواج دهيد؛ و همچنين امام على (عَليه‏ السَلام) در كلامي گرانسنگ بيان مي‌دارند: عَوِّدْ لِسانَكَ لينَ الْكَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ، يَكْثُرْ مُحِبّوكَ وَ يَقِلَّ مُبْغِضوكَ؛ زبان خود را به نرمگويى و سلام كردن عادت ده، تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.


منابع:
۱- نوري، مستدرك الوسايل، ج۸:۳۵۷.
۲-علامه مجلسي، بحارالانوار، ج۷۳:۱۲.
۳-آمدي، غررالحكم و دررالكلم: ۴۳۵.
۴-طبرسي، مشكاة الانوار: ۱۲۳.
۵-شيخ صدوق، خصال: ۱۸۱.
۶-شيخ صدوق، علل الشرايع، ج ۲:۵۸۳.
۷-نهج الفصاحه: ۳۴۲، ۳۷۵.


/س.ب215