درس اخلاق/کرامت و مقامات اولیا الله

کد خبر: 27103

وارث: شاید یکی از جذابیت های عرفان و سیروسلوک برای بعضی ها ، دستیابی به کرامت و مقامات معنوی باشد. اگر به تیراژ برخی از کتب به اصطلاح عرفان موجود در بازار نگاهی بیندازیم می بینم کتبی که به کرامت عرفا پرداخته اند بیشترین فروش را دارند مثلا فلان عارف طی الارض داشت فلانی فلان کار را می کرد و غیره.

حتی مرحوم آیت الله بهجت در بین عامه مردم تا نام برده می شود می گویند بله ایشان دارای چشم برزخی بود.

در این زمینه بریده ای از یکی از جلسات درس اخلاق آیت الله قرهی محضر دوستان عزیز تقدیم می گردد.

کسانی که معرفت پیدا می‌کنند، می‌خواهند بنده خدا شوند، آن‌ها دنبال مقامات نیستند، بلکه مقامات خودش می‌آید. این‌ها ذکر نمی‌گویند که طی‌ّالارض یاد بگیرند، بلکه ناخودآگاه می‌بینند طی‌ّالارض دارند. یکدفعه می‌بینند در محضر حضرت ثامن‌الحجج(علیه آلاف التّحیّه و الثّناء) هستند، تعجّب می‌کنند، این طرف و آن طرف را نگاه می‌کنند، خودشان را نیشگون می‌گیرند و می‌زنند، سرشان را دست می زنند، می‌بینند خونی نیامده، بعد می‌گویند: پس چطور از دیوار رد شدم؟!لذا اوّلین بارخودشان هم تعجّب می‌کنند.یک باره حالتی پیش آمده، بسم الله الرّحمن الرّحیم گفتند و خودشان هم نمی‌دانستند او را کجا می‌خواهند ببرند. یکی را کربلا بردند، یکی را مشهد بردند و ... . یعنی هر امامی که او را دعوت کرده، به آن‌جا بردند. البته بعدها خودشان می‌گویند: فلان جا می‌خواهم بروم و می‌روند. امّا ذکر را برای طی‌ّالارض نمی‌گفتند، بلکه می‌گفتند: قیمت ذکر این است که ما به خدا برسیم، نه این که بخواهیم طی‌ّالارض یاد بگیرم و اصلاً دنبال این مسائل نبودند.

مردان خدا ذکر را برای غیر خدا خرج نمی‌کردند. ذکر برای عبد شدن می‌گویند.آن‌وقت این مسائل هم برای عبد می‌آید. حتّی بعضی مواقع ناراحت می‌شوند، گریه می‌کنند، مراقبه می‌کنند که نکند یک موقع این نقل و نبات‌ها جلوی ما را بگیرد و ما تصوّر کنیم خبری است و گرفتار بشویم. لذا از این به بعد گریه‌هایشان برای این است. از آن طرف دلشان نمی‌آید بگویند: خدایا! از ما بگیر، ولی از طرفی هم می‌گویند: اگر عامل دوری ما باشد، از ما بگیر؛ از آن طرف هم می‌گویند: هرچه که تو بخواهی. وضعیّتی دارند که بین زمین و آسمان مانده‌اند، تصوّر نکنید حال خوشی دارند و راحت هستند، خیلی می‌ترسند از بندگی خارج شوند.

دومین مطلب هم این است که اولیاء الهی می‌خواهند دیگران را هم عبد کنند.دکان و بازار ندارند که مثل بعضی‌ها اجی مجی یاد بدهند، بلکه می‌خواهند مردم را به بندگی خدا دعوت ‌کنند تا عبد خدا شوند. می‌گویند: مردم! بنده خدا شوید، خالق شما خداست. لذا هم و غم اولیاء خدا و اهل معرفت این است که مردم را با خدا آشنا کرده و آن‌ها را عبد و بنده خدا کنند. دنبال این نیستند که امروز چیزی به شما یاد می‌دهیم تا فردا این‌طور کنید، اصلاً دنبال این حرف‌ها نیستند. فقط می‌خواهند مردم، خدایی شوند.

اینکه می‌فرماید: «لَزالَت بِدُعائکُمُ الجِبالُ»، این را هم انجام نمی‌دهند مگر امر باشد. مثال بزنم، پیامبران عظیم‌الشّأن که معجزه داشتند، تا خدا نمی‌گفت، انجام نمی‌دادند. شما فکر می‌کنید حضرت موسی‌بن‌عمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) هر دقیقه، هرکس را می‌دید، می‌گفت: بایست و ببین این عصای من، اژدها شد! این‌طور نبود، هر جا که به آن‌ها می‌گفتند، معجزه می‌آوردند.مگر در قرآن نداریم «الق عصاک» عصایت را بینداز؛ پس آن موقع که به او می‌گویند، انجام می‌دهد. به کسی که می‌گویند: از روی آب رد شو، رد می‌شود، نه اینکه نعوذ بالله بخواهد خودنمایی کند. این بزرگان اصلاً روحیه‌شان این‌طور نیست که بگویند: ببین من از روی آب رد می‌شوم، ببین من این‌طور می‌کنم. مگر نستجیربالله بچّه هستند؟ آن که روح عالی معرفتی این‌چنینی پیدا کرده، عبدالله شده و همه امورش دست خداست.

 منبع: gerye.blog.ir